دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آزموده را آزمودن خطاست!


آزموده را آزمودن خطاست!
اگر در لابلای اذهان تاریخی مردم ایران سیر کنیم، نگرانی از امنیت و نگرانی از نان، دو متغیر مهمی است که تبیین‌کننده رفتارهای آنان است.
مردم ایران در بسیاری از مواقع به دنبال فردی قوی و کارآمد بوده‌اند تا این دو ترس را از چهره و زندگی آنان بزداید. لذا سراغ از یک پادشاه عالم تاب را می گرفتند که سایه الهی امنیت و زندگی را بر روی آنان بگسترد وآنان را به سوی سعادت هدایت کند. در زندگی تاریخی پدران ما، نبود هر چیزی امری طبیعی است، به جز سایه رحمت یک پادشاه که مردمان را از ناامنی و نقصان قوت لایموت نجات می داد و برای آنان پدری و خدایی می کرد.
توسعه در کشورهای جهان سوم از متغیر پادشاه محوری اذهان مردم، بسیار متأثر است. چرا که در فرصت های پیش آمده برای ظهور و بروز دموکراسی به دلیل ایجاد ناامنی‌ها و قحطی‌ها که از انقلاب های دموکراسی خواهانه تأثیر می گیرد، مردم همان زندگی زیر سیطره یک پادشاه قدرتمند و قلدر که حداقل نانی برای سفره و آبی برای گلو فراهم می کرد را ترجیح می دهند.
این پادشاهان، تداوم در سلطنت را از مهمترین اهداف نظام عریض و طویل سلطنتی خود می دانستند و تمام کائنات از باد و مه و خورشید فلک گرفته تا تلخلکان درگاه در کار بودند تا این سایه الهی بر سر بندگان و رعیتان مستدام بماند.
این توضیح کوتاه، چهره ای بود از ایران طی دهه‌ها و سده‌‌ها که رگه‌هایی از این رفتار در حیات سیاسی امروز ما نیز مشاهده می‌شود. این خواست زاییده ذهنیت تاریخی ماست. و تداوم در حکومت
ما نمی توانیم توسعه سیاسی را بدون صبر و تحمل به دست بیاوریم. همچنان که آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی و نهادینه کردن آن در عرصۀ جامعه امری زمان بر و طاقت فرساست، آموزش سیاسی نیز چنین طریقی را بایستی طی نماید. و حکومت داری آرزوی دیرینه همه آنانی است که در حیات دموکراتیک، خواهان برخورد آریستوکراتیک هستند.
شاخص‌های این رفتار در زندگی روزمره سیاسی ما طی این سه دهه بسیار زیاد است. پایین بودن استعفا و کناره گیری در ایران یکی از این شاخص‌ها است. به جز تعداد انگشت شمار و معدود، نمی‌توان مسئولی(در تمام سطوح تقنینی، اجرایی و قضایی ) را یافت که به خاطر اشتباهات، ضعفها یا وجود فرد کارآمدتر برای پست تحت تصدی خود استعفا نامه‌ای را امضاء نماید. حتی زمانی هم که استعفایی رخ می‌دهد، تحت فشارهای سیاسی شدید است که نمونه‌اش را در چند روز اخیر شاهد بودیم.
اما توسعه سیاسی به خلاف آنچه که در کشور ما رویه شده است، رأی می‌دهد. نخبگان سیاسی به عنوان یکی از ارکان توسعه مطرح می باشند و بایستی از یک سری ویژگی‌های خاصی برخوردار باشند. اما از این ویژگیها، آنچه که به بحث ما مربوط می‌شود، ظرفیت های فکری و توانمدیهای سیاسی نخبگان است که بایستی متناسب با ظرفیت نیازها و خواستهای جامعه باشد.
در نظام پادشاهی صرف حضور یک فرد در رأس امور باعث می شد حداقلی از امنیت و اقتصاد برای مردم فراهم گردد. مردم خواسته های متنوعی نداشتند. به عبارتی بهتر خواهندگی بشر آنچنان که در دنیای مدرن اتفاق افتاد،روی نداده بود. مردم برآوردن نیازهای اساسی را مهمترین آمال خود می‌دانستند و ظرفیت پادشاهان و مردم با هم مطابقت نزدیکی داشت. این نیازها و این توانمدیها در طول سالیان دراز تغییری پیدا نمی کرد. چرا که قدرت آموزش و ابداعات، برای تغییر محیط پیرامونی، شکل نگرفته بود.
اما آیا در حال حاضر چنین است ؟ سئوال را به گونه‌ای دیگر مطرح می سازم: آیا ظرفیت افراد در یک دوره به همان میزان که نیازها و اقتضائات جامعه تغییر می یابد، متحول می شود؟ آیا شخص رئیس جمهور که قالب های ذهنی خود را به صورت کامل در فرصت ۴ یا ۸ ساله ای که به وی داده شده است، در سطح جامعه آزموده و برنامه های خود را متناسب با نیازهای در حال رشد و در حال تغییر آیا شخص رئیس جمهور که قالب های ذهنی خود را به صورت کامل در فرصت ۴ یا ۸ ساله ای که به وی داده شده است، در سطح جامعه آزموده و برنامه های خود را متناسب با نیازهای در حال رشد و در حال تغییر مردم انجام داده است، حرف جدیدی برای گفتن دارد یا توان بیشتر از قبل را برای کارهای نکرده را داراست؟ مردم انجام داده است، حرف جدیدی برای گفتن دارد یا توان بیشتر از قبل را برای کارهای نکرده را داراست؟
پاسخ من به این سئوال منفی است و معتقدم نه جامعه و نه نخبگان سیاسی ظرفیت حمل یکدیگر را برای چند سال دیگر ندارند. که اگر این طور بود، جه لزومی به دموکراسی و چه نیازی به چرخش نخبگان. به عنوان یکی از مهمترین ارکان دموکراسی و توسعه سیاسی، این دو لازم – ملزوم هستند. کسی نمی تواند داعیه دموکراسی سیاسی و همچنین توسعه سیاسی را سر دهد، ولی از عدم تداوم حکومت نخبگان سیاسی و عدم حضور افراد آزموده شده در عرصه نخست اجرایی کشور، دفاع ننماید.
زمانی که بیل کلینتون زمام امور در کاخ سفید را تحویل گرفت، با کسری بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار مواجه بود، ولی زمانی که این وظیفه را به جرج واکر بوش واگذار نمود به همان میزان در سطح در آمد دولت متبوعش ارزش افزوده و درآمد ایجاد کرده بود. ولی در انتخاباتی که اوباما برنده شد هیچ یک از اعضای حزب دموکرات از کاندیداتوری مجدد وی حرفی به میان نیاوردند، هیچ یک دعوت نامه ای برای وی نفرستادند، هیچ طوماری امضاء نشد و هیچ نشستی در کاندیداتوری مجدد وی برگزار نگردید.
آیا جز این است که مردم به تحول و تنوع نیاز دارند و افراد هر قدر هم توانمند باشند، ولی ظرفیت ذهنی محدودی را دارا می باشند و ۸ سال برای عرضه آن به جامعه زمان خوبی است.دوازده یا شانزده سال تکیه زدن بر اریکه جایگاه نخست اجرایی یک کشور فقط یک چیز را به ما نشان می دهد و آن این که تفکر دموکراتیک ما به قدری نحیف است که نتوانستهخودمان را تکان دهد،چه رسد به توسعه سیاسی در سطح جامعه .
توسعه سیاسی ایجاب می کند که نخبگان ما برای رقابت خود در قدرت به اندازه ای قدم بردارن که ظرفیت آنان ایجاب می کند. ذهنیت تاریخی ما عادت کرده که می توان قدر قدرتی بود مادام العمر (که چند سال تعطیلی در آن اشکالی را ایجاد نمی کند) و لی این در سپهر توسعه سیاسی امری مذموم و حداقل غیر طبیغی است.
پیمان وهاب پور
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید