دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


جدی نمی گیریم، جدی می گیرند


جدی نمی گیریم، جدی می گیرند
ماه چهره خلیلی»، بازیگری است که به تعبیری او را می توان در سه کلمه «صمیمی»، «حرفه ای» و «متواضع» تعریف کرد. او که فارغ التحصیل دانشگاه «آکسفورد» در رشته معماری می باشد، به اعتقاد بسیاری از اهالی سینما و منتقدان یکی از آتیه داران هنرهفتم در ایران است.
چهره کلاسیک، ارائه بازی های زیبا و جاافتاده ، آشنایی کامل با فن گریم، ساخت چند فیلم کوتاه که جوایز بین المللی فراوانی را نیز برای او به ارمغان آورده، نگارش فیلمنامه و بالاخره تسلط فوق العاده اش به زبان انگلیسی از او یک هنرمند حرفه ای ساخته است. آنچه در ذیل می آید گفتگوی خواندنی پایگاه ایراسان با «ماه چهره خلیلی» نوه «پروین سلیمانی»، بازیگر قدیمی سینما، تئاتر و تلویزیون ایران و همسر «شاهد احمدلو»، کارگردان سینمای ایران است:
▪ چطور شد به انگلستان رفتید و با چه انگیزه ای به ایران برگشتید؟
ـ من سال ۱۳۶۳خورشیدی به همراه خانواده ام به انگلستان رفتم و سال۸۱ بعد از هجده،نوزده سال به ایران آمدم. برگشتم، برای یک سری سوال و جواب هایی که در مورد کشورم برای خودم پیش آمده بود. آن موقع مادربزرگم را درست نمی شناختم و فقط از طریق فیلم هایش او را می شناختم. ایشان خیلی دوست داشت طرف سینما بیایم. ابراز علاقه من برای دیدن اهالی سینما با عث شد به اتفاق مادربزرگم به دیدن آقای ملک مطیعی، خانم فروزان و خانم نادره برویم.
▪ چگونه وارد سینما شدید؟
ـ دفتر آقای ایرج قادری نزدیک خانه مادربزرگم بود. آنها در طی ۳۰سال حدود ۵تا۶ فیلم با هم کار کرده بودند. به اتفاق مادربزرگم به آنجا رفتیم. آقای قادری به من گفتند در فیلم من بازی می کنی؟ من گفتم اینجا زندگی نمی کنم باید برگردم انگلیس. در آن موقع سردبیر یک روزنامه بودم. گفتند من یک سناریو دارم که خیلی مناسب شماست. دوست دارم شما بازی کنی، ولی فیلمنامه آماده نیست. تا آماده بشود ۸تا۹ماه زمان می برد. هر زمان که آماده شد شما را خبر می کنیم.
همینطور هم شد تماس گرفتند و فیلمنامه را با یک مسافر فرستادند. من باورم نمی شد چون تا آن موقع فیلمنامه نخوانده بودم و نمی دانستم شکل و فرمتش چگونه است. خواندم و از نقش خیلی خوشم آمد. نقش یک دختر کور. از نظر من نقشی که پیشنهاد شده بود خیلی خوب بود، در ضمن آقای قادری همیشه معرف بازیگران خوبی بوده اند. از طرفی هر وقت به فیلم های مادربزرگم نگاه می کردم می گفتم چه خاطره خوبی از جوانی خودشان برای ما بجا گذاشته اند. گفتم خب، من هم یک خاطره خوب از خودم بگذارم. این شد که با توجه به اطمینانی که مادربزرگم به آقای قادری داشتند پیشنهاد ایشان را پذیرفتم. کار که تمام شد به لندن برگشتم و علاقه ای که به پشت صحنه داشتم باعث شد در لندن ۹ماه کلاس بازیگری ببینم.
▪ در این مدت کاری پیشنهاد نشد؟
ـ چرا، درست روزی که فیلمبرداری «چشمان سیاه» تمام شد فیلم «شمعی در باد» خانم درخشنده پیشنهاد شد ولی من باید به انگلستان برمی گشتم و نتوانستم کار کنم. رفتم لندن و بعد از آن دوره فشرده بازیگری، اتفاقی افتاد که من مجبور شدم با مادرم به ایران بازگردم. من با دکترکریمی نویسنده «چشمان سیاه» تماس گرفتم تا بخاطر شرکت ایشان در مراسم ختم دایی ام، تشکر کنم که ایشان از من خواستند به دفتر آقای جوزانی در هفت تیر بروم. به آنجا رفتم و آقای کریمی، من و آقای جوزانی را به یکدیگر معرفی کردند. آقای جوزانی گفتند من یک سناریو دارم که نقش اصلی آن خیلی به شما می آید، بازی می کنید؟ که من گفتم نه می خواهم برگردم. یک تابلوی بزرگ از تصویر یک زن شمالی پشت سرشان بود که گفتند نقش اصلی فیلم خیلی شبیه به این عکس است که اصلیت اش کرد است. داستان را برایم تعریف کردند و بعد متقاعدم کردند که فیلمنامه را بخوانم. چهار قسمت اول را که خواندم آنقدر زیبا بود که جذب داستان «در چشم باد» شدم. خب قرارداد ۱۰ماهه بستم ولی سه سال ونیم طول کشید و این کار باعث شد در ایران بمانم. فیلمبرداری «در چشم باد» هنوز ادامه دارد ولی کار من یکسال پیش تمام شد.
▪ شما برای انتخاب نقش چه معیاری دارید؟
ـ در درجه اول، فیلمنامه خوب و البته کارگردانی که به توانایی هایش اطمینان داشته باشم.
▪ قبول دارید دانستن زبان انگلیسی به اجرای بعضی از نقش هایتان خیلی کمک کرده است؟
ـ خیلی. من بچه که بودم پدرم همیشه به من توصیه می کرد این زبان را بخوان، آن زبان را بخوان و اعتقاد داشت هر زبان دیگری را که بلد باشی تو دیگر یک نفر نیستی بلکه دو نفر هستی که می توانی با دنیای جدیدی ارتباط برقرار کنی.
▪ چطور با شاهد احمدلو آشنا شدی؟
ـ سر فیلم «تله» که من بازی داشتم آقای احمدلو برای دیدن آقای توکل نیا که در فیلم «اگه میتونی منو بگیر» با هم همکاری داشتند، سر صحنه می آمدند که ما بهم معرفی شدیم. در آن زمان من که تازه برای فیلم «عید قربانی» از جشنواره سانفرانسیسکو جایزه گرفته بودم، فیلمم را برای تماشاکردن به ایشان دادم و این نقطه شروع بود.
-پول در قبول کردن نقش هایتان، چقدر تاثیر دارد؟
پول در مرحله آخر است. ابتدا سناریو پیشنهاد می شود، نقشم باید خوب باشد و بعد گروه را در نظر می گیرم. همه چیز که خوب بود تازه به قرارداد می رسیم.
▪ نظرتان در مورد کارگردانان زن سینمای ایران چیست؟
ـ خب نسبت به همه آنها یک جور حس افتخارآمیزی دارم. در انگلیس فیلم «دو زن» خانم میلانی را نمایش دادند و جایزه هم برد، برای من که آنجا زندگی می کردم این مسئله خیلی جالب ومهم بود که می دیدم یک زن در ایران فیلمی ساخته و فیلمش را در انگلیس نمایش می دهند و اتفاقا جایزه هم می برد.
▪ نگاه اروپایی ها، بخصوص در انگلیس نسبت به سینمای ایران چگونه است؟
ـ سوال خیلی خوبی کردید. سینمای ایران خیلی در اروپا شناخته شده است آنقدر که در آنجا از سینمای ایران قدردانی می شود در کشور خودمان نمی شود. موقعی که من در کلاس های تئاتر لندن شرکت می کردم، در یکی از کلاس های بازیگری، آقایی که استاد ما بود از تمامی شاگردان ملیت آنها را می پرسید هنگامی که من به او گفتم که ایرانی هستم، او سریع گفت: «کیارستمی»، «مخملباف» و بعد به شاگردان کلاس گفت که سینما را از این خانم بپرسید. این حرکت استاد برای خود من غیرمنتظره بود چراکه در آن زمان اینقدر شناخت از سینما نداشتم ولی ابهت سینمای ایران در اروپا بسیار زیاد است.
▪ بعضی اعتقاد دارند که فیلم های ایرانی به این دلیل مورد توجه قرار می گیرند که به ناهنجاری ها و فقر موجود در ایران می پردازند، شما هم این نظر را قبول دارید؟
ـ من اصلا چنین اعتقادی را ندارم. اتفاقا خیلی از ایرانی های ساکن اروپا نیز به فیلم های ایرانی از این زاویه نگاه می کنند. پیش خودشان می گویند: «ما بیائیم فیلم ایرانی تماشا کنیم که مثلا دو تا پیت حلبی و یا دو تا معتاد ببینیم، همین قدر که از وطنمان دور هستیم برایمان سخت است حالا دیدن بدبختی های موجود در ایران دیگر چه جذابیتی دارد؟» در حالیکه من نه تنها این نظر را قبول ندارم بلکه حتی اگر بخواهند فیلم ایرانی تماشا کنند، در سینماها جای خالی پیدا نخواهند کرد چراکه آنقدر برای دیدن فیلم های کیارستمی و مخملباف و دیگران صف می بندند و از آموزشگاه های سینمایی برای دیدن این فیلم ها به سینماهای مخصوص فیلم های فرهنگی هجوم می آورند که اصلا صندلی خالی پیدا نمی کنید.
▪ و حرف آخر؟
ـ ما باید خودمان سینمای ایران را جدی بگیریم، در صورتیکه جدی نمی گیریم و بجای ما در خارج، از سینمای ایران قدردانی بسیاری می شود و آن را جدی می گیرند.
منبع : روزنامه ابتکار