دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


تاریخ ادبیات ایران


تاریخ ادبیات ایران
● آن انفجار بزرگ در ادب فارسی چگونه رخ داد؟
آن‌چه ما به تشبیه «انفجار بزرگ» خوانده‌ایم، حجم بالا و ناگهانی ادب فارسی است که در یک فاصله‌ی صدساله (حدود ۳۲۰ تا ۴۲۰ هجری) و پس از یک دوره‌ی دویست‌ساله‌ی بحران، تغییر و خاموشی پدید آمده است. نماد و نماینده‌ی این انفجار رودکی سمرقندی است که در پرسش‌های دیگر به‌تفصیل از او سخن خواهیم گفت. اینک برای ورود به بحث باید دو زمینه‌ی مهم این انفجار را بشناسیم.
الف) عوامل فکری
اعراب در هنگام فتح قلمرو ساسانی به‌واسطه‌ی ایمان تازه‌یافته‌ی خود احساس برتری داشتند. اما با گذشت زمان همین‌که عده‌ی زیادی از مردم غیرعرب دین ایشان را می‌پذیرفتند تکیه بر نژاد و قبیله جای باورها و اعتقادها را می‌گرفت و عامل احساس برتری می‌شد! چیزی که اقتدار ایشان به آن بستگی داشت موفقیت یا عدم موفقیت در پیش‌برد این باور بود که «عرب به‌واسطه‌ی عرب بودنش مزیت دارد» و تازه در میان اعراب نیز برخی بر برخی مقدمند.
معروف است که حجاج‌ابن‌یوسف سقفی از مسلمان شدن موالیان منع می‌کرد تا میزان مالیات کاهش پیدا نکند! اما قبولاندن این برتری کار دشواری بود. ازجمله در ایران سه واکنش مهم در مقابل آن ایجاد شد.
نخست استقلال در مذهب بود که موجبات شیعی شدن و مخصوصاً رشد اسماعیلیه را فراهم می‌آورد. به‌طور طبیعی مخالفت با نژادگرایی که بر تعصب و غرور تکیه دارد به خودگرایی می‌انجامد. شیعه و اسماعیلیه در آن روزگار در تدارک این چنین نهضتی بودند و یک چنین نهضتی ادبیات مستقل خود را می‌طلبد که باید به‌سرعت شکل بگیرد. گرایش رودکی، ابن سینا و ناصرخسرو به اسماعیلیه و کسایی و فردوسی به شیعه از این معنی حکایت می‌کند.
دوم بدیهی است که واکنش در مقابل تعصب، از جمله تساهل خواهد بود. این باور که «همه‌ی ادیان دارای حقایقی هستند و هر یک به نسخه‌ی حکیمی می‌ماند که برای مریض خودش حاوی عالی‌ترین دستور است» در آن سال‌ها در مقابل عرب‌گرایی خلفا در ایران شکل می‌گرفت. اخوان‌الصفا و رسایل معروف آن‌ها از همین ره‌گذر به‌وجود آمدند.
یک تشکیلات سری، که مطالعات و تحقیقات خود را فارغ از هرگونه تعصبی نسبت به صاحبان دانش‌ها و اندیشه‌ها به پیش می‌بردند. نگاه به جهان فارغ از ایدئولوژی ادبیاتی می‌طلبد که به تبع آن نگاهی آزاد و طبیعی به دنیای پیرامون خود داشته باشد. کلمات باید از پیش‌زمینه‌هایی که بوی تعصب دارند خالی باشد. شیوع تساهل باعث می‌شود که خردمندان به‌سمت موضوعاتی کشیده شوند که امکان تعصب در آن وجود ندارد. ناتورالیسم مفرّطی که در بامداد ادبیات فارسی می‌بینیم از همین‌جاست. پیدا شدن دهریون، ظهور زکریای رازی و شعر گفتن دقیقی زرتشتی و اوج گرفتن توصیف طبیعت بر این معنی دلالت دارد.
و اما سومین واکنش را نهضت شعوبیه نمایندگی می‌کرد. این‌که خلفا برای قوم و قبیله‌ی خود، فضیلت ویژه‌ای قائل بودند گروهی از ایرانیان را برآن‌می‌داشت که نه تنها فضیلت را در اخلاص و تقوا و به زبان امروز «انسانیت» بدانند و نژاد و قبیله را در مقابل آن هیچ بیانگارند بلکه با یادآوری و بزرگ کردن مفاخر ملی و تاریخ باستانی خود را فاضل‌تر و اصیل‌تر نشان دهند.
نوشتن تاریخ‌های جهان و ترجمه‌ی ادبیات پهلوی به عربی تاحدی این کار را می‌کرد. اما سرانجام می‌بایست در حوزه‌ی یکی از زبان‌های محلی ایرانیان این مهم صورت می‌گرفت. همین‌طور که می‌دانیم این قرعه به نام «فارسی دری» افتاد و با شکوفایی آن هنرمندان سایر حوزه‌ها هم از آن تبعیت کردند.
ب) عامل سیاسی
هرگونه انقلاب اجتماعی موقوف دو رشته از عوامل است. ذهنی (خواستن) و عینی (توانستن). ما در این نوشته عامل ذهنی را همان‌طور که گذشت عامل فکری نامیدیم. هم‌اکنون عنوان «عامل سیاسی» را به‌جای عامل عینی انتخاب کرده‌ایم. این تغییر در عناوین به‌علت محدود کردن بحث و کشیدن آن از حوزه‌ی عمومی مباحث اجتماعی به موضوع خاص ادبیات است. باری در توضیح این عامل باید گفت: تبلور ناگهانی ادبیات فارسی بدون سرمایه‌گذاری دولت‌های مستقل سیاسی که یکی پس از دیگری شکل می‌گرفتند ممکن نبود. سرانجام در خراسان این شکوفایی محقق شد که البته پشتوانه‌ی سیاسی و مالی لازم را داشت. وقتی رودکی به‌قصد اقامتی موقت قرار بود همراه شاه حرکت کند چهل شتر وسایل او را حمل می‌کردند!
هیچ‌وقت در هیچ دوره‌ای و در هیچ کجای دنیا شاعران آن‌قدر گرامی نبودند که در این دوره بوده‌اند. عبور ایشان از خیابان‌ها با تشریفات خاصی صورت می‌گرفت. کسانی دورباش و کورباش می‌گفتند تا مبادا چشم نااهلی بر شاعر دربار بیافتد. امیر چغانی در اولین دیدار خود از سخن‌سرای مفلس سیستانی اجازه داد که او چهل اسب از داغگاه خارج کند. و این در مقام قیاس مثل آن است که امروز به کسی برای سرودن قطعه‌ای شعر یا تصنیف قطعه‌ای موسیقی به‌عنوان اولین جایزه چهل دستگاه فورد موستنگ ۱ تقدیم کنند. این فضای عجیب نه‌تنها شرایط عینی انقلاب را محیا کرد بلکه آن‌طور شد که تا امروز دل‌انگیزترین خاطره‌های شاعران ما را به خود اختصاص دهد. هیچ نویسنده و شاعری نیست که حکایت‌های بازمانده از شاعران این عصر را بخواند و به ایشان حسادت نکند.
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت آلات خوان عنصری
بلی شاعری بود صاحب‌سخن
ز ممدوح صاحب‌قران عنصری
(خاقانی)
● سرنوشت زبان و خط پهلوی چه شد؟
با ورود اعراب به ایران زبان ایشان نیز جای خود را در بین ایرانیان باز کرد. از طرف دیگر زبان‌ها و لهجه‌های محلی نواحی مختلف (از قبیل دری، رازی، طبری، ترکی، آذری و غیره) به‌علت از بین رفتن قدرت مرکزی قوت می‌گرفت. غیر از این دو زبان پهلوی بود که توسط موبدان زرتشتی پاسداری می‌شد. اگرچه از میان این سه رقیب سرانجام یکی از آن زبان‌های محلی بر کرسی نشست. اما هم عربی و هم پهلوی هریک به‌نوعی به حیات خود ادامه دادند. تا این‌که با حمله‌ی مغول زبان پهلوی به‌کلی از ایران رانده شد و بازنده‌ی مطلق رقابت گردید. اما تا این اوان آثاری در این زبان آفریده می‌شد، ترجمه‌هایی از آن صورت می‌گرفت و در بعضی نواحی به لهجه‌هایی از آن تکلم می‌شد. مهم‌ترین آثاری که در همین سال‌های ناامنی زبان پهلوی و فرار موبدان به هندوستان نوشته شد به قرار زیر است:
الف) دین کرت که هم‌اکنون ۷ جلد از ۹ جلد آن باقی است. در عادات و عقاید و تاریخ آیین زرتشت.
ب) بندهشن که فصل مهمی به نام «اندر گزند هزاره هزاره که به ایران‌شهر رسید» دارد و برخی از داستان‌های کهن ایرانی را در آن جمع کرده است.
ج) ارداویراف‌نامه که حدود ۹۰۰۰ کلمه است و قصه‌ی مسافرت شخصی به آن جهان و تماشای بهشت و جهنم و شرح خاطرات اوست. این کتاب به‌لحاظ موضوع بر شاه‌کار دانته (کمدی الهی) تقدم دارد.
البته کتب متعدد دیگری هم موجود است که در شرق ایران و بیش‌تر از آن در هندوستان تألیف شده‌اند.
● مشخصات ادبیات شکوفایی که از آن سخن گفتیم چه بود؟
خصوصیات زیادی را می‌توان به این ادبیات نسبت داد. در این میان به نظر من عمده‌ی آن‌ها به قرار چهارگانه‌ی زیر است
۱) ناتورالیسم
مراد ما در این‌جا ناتورالیسم فلسفی است. و آن باوری‌ست که در آن هرگونه نظمی بالاتر از طبیعت یا نفی می‌شود یا نادیده انگاشته می‌شود. به‌این‌ترتیب ناتورالیسم یکی از انواع ساده و ابتدایی ماترالیالیسم است که در آن دوره به آن مسلک دهریون می‌گفتند.
ای هفت مدبر ۲ که بر این پرده سرایید
تا چند چو رفتید دگرباره برآیید
خوب است به دیدار شما عالم، ازیرا
حوران نکو طلعت پیروزه قبایید
سوی حکما قدر شما سخت بزرگ است
زیرا که به حکمت سبب بودش مایید
از ما به شما شادتر، از خلق که باشد
چون بودش ما را سبب و مایه شمایید
عیب است یکی آن‌که نگردیم همی ما
باقی چو شما، گرچه شما اصل بقایید
آید به دل من که شما هیچ همانا
زان می‌نفزایید که تا هیچ نسایید
زیرا که نزادست شما را کس و هموار
بر خاک همی زاده‌ی زاینده بزایید
آن را که نزادند مر او را و نزاید
زی مرد خردمند شما راست‌گوایید
(ناصرخسرو)
در نگاه ناتورالیستی خواه‌ناخواه جلوه‌ها و زیبایی‌های طبیعت بزرگ می‌شود. موج شورانگیز توصیف گل‌ها، مرغان، کوه، دریا و برآمدن و فرورفتن ستارگان در شعر این دوره چنان می‌نماید که شاعر به قصاید و مثنوی‌های خود به‌مثابه‌ی یک حلقه‌ی فیلم می‌نگرد که از دوربین ذهن او خارج می‌شود و هر بیت عکسی است دل‌انگیز که از صحنه‌ای در پی صحنه‌ی دیگر برداشته است
سر از البرز برزد قرص خورشید
چو خون‌آلوده دزدی سر ز مکمن
به کردار چراغ نیم‌مرده
که هر ساعت فزون گرددش روغن
ز روی بادیه برخاست گردی
که گیتی کرد هم‌چون خزّ ادکن
چنان کز روی دریا بامدادان
بخار آب خیزد ماه بهمن
برآمد زاغ‌رنگ و ماغ‌پیکر
یکی میغ از ستیغ کوه قارن
چنان چون صد هزاران خرمن تر
که عمداً درزنی آتش به خرمن
بجستی هرزمان زان میغ برقی
که کردی گیتی تاریک روشن
چنان آهنگری کز کوره‌ی تنگ
به‌شب بیرون کشد تفسیده آهن
(منوچهری)
شاید بتوان شعر خیام را شیرین‌ترین میوه‌ی این درخت دانست که روزی به‌ثمر خواهد نشست.
۲) مثبت‌گرایی و شادی
ادبیات این دوره از جوانی، نیرو و ساختن سخن می‌گوید. فردوسی و رودکی که هر دو در پیری از ضعف‌های متعددی رنج می‌برده‌اند. نه‌تنها از فواید پیری سخنی نمی‌گویند بلکه در حسرت جوانی خویش‌اند.
مرا بسود و فرو ریخت هرچه دندان بود
نبود دندان، لا، بل چراغ تابان بود
سپید سیم رده بود و درّ و مرجان بود
ستاره‌ی سحری بود و قطره باران بود
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زی مردم سخن‌دان بود
تو رودکی را ای ماه‌رو کنون بینی
بدان زمانه ندیدی که این‌چنینان بود
اگر قابوس‌نامه را یکی از نتایج ادبیات این دوره بدانیم (سال تألیف: ۴۷۵ هجری) این مثبت‌گرایی و جوان‌اندیشی را در آن به‌خوبی می‌بینیم. گفت‌وگویی صمیمانه در چهل و چند باب که در آن پدری با فرزند خود اندر مزاج شطرنج و نرد و عشق ورزیدن و چوگان‌زدن و نجوم و هندسه و عفو و عقوبت و مهمانی دادن و شناختن حقوق دیگران و هر چیز کوچک و بزرگ دیگری سخن می‌گوید. در مقام مقایسه کتاب «نامه‌های پدری به دخترش» که در آن جواهرلعل‌نهرو با خانم گاندی ۱۲ ساله سخن می‌گوید با تمام زیبایی و صمیمیتی که دارد از باب هم‌سنگ و هم‌آهنگ شدن دو نسل مختلف به گرد این اثر گران‌سنگ نمی‌رسد.
▪ در قابوس‌نامه می‌خوانیم:
اما با پیران ناپای برجای منشین که صحبت جوانان پای‌برجای‌خویش بهتر است از پیر پای‌نابرجای‌خویش. تا جوانی جوان باش، چو پیر شوی پیری کن.
۳) سادگی (طبیعی بودن زبان)
اگر به نوشته‌های فارسی که نویسندگان و شاعران ترک‌زبان نوشته‌اند توجه کنیم. سرشار از لطافت و عواطف عمیقی است که نمونه‌ی درخشان آن را در جای‌جای خمسه‌ی نظامی می‌بینیم. هم‌چنین اگر به نوشته‌های فارسی هندیان توجه کنیم به شکل چشم‌گیری پر رمز و راز است تو گویی از یک زبان درحد اعلای ظرفیت خود استفاده کرده‌اند.
اما در هر دوی این موارد گوینده زبان را نه از مادر که از مدرسه آموخته است و با قریحه و نبوغی که داشته بر آن چیره شده است. اگر توصیف بالا را یک سر طیف بگیریم، شعر و نثر در سر دیگر خواهد بود. زبان نویسندگان و شاعران خراسان آن روز زبان گفت‌وگوهای روزمره و گفتارهای ساده و غیرادبی ایشان بوده است لذا به‌همان اندازه ناپرداختگی و خشونت دارد.
تمثیل آن چنان است که سنگی بزرگ را در قله‌ی کوهی تصور کنیم. این سنگ پر است از زوایای تیز و سطوح خشن. زلزله‌ای آن را به حرکت درآورده است. بعدها خواهیم دید که در بستر جویبارها این سنگ چگونه به قلوه‌سنگ‌های گرد و صیقل‌خورده‌ای بدل خواهد شد. اما اینک واژه‌های آن هنوز از زهر طنز و تمسخر انباشته نشده‌اند کلمه‌ی روز شنونده را به یاد شب نمی‌اندازد و واژه‌ی شادی تداعی‌کننده‌ی غم نیست. اینک نمونه‌ای از خشکی و ناپرداختگی در زبان رودکی
جهانا چه بینی تو از بچگان
که گه مادری گاه ماندر ۳ ا
نه پادیز ۴ باید تو را نه ستون
نه دیوار خشت و نه زآهن درا
۴) گرایش به تاریخ و داستان
هم‌چنین از دیگر مشخصات این دوره قوت گرفتن قالب مثنوی است که شعر ما را به داستان‌سرایی کشید و ترجمه‌ی متون تاریخی که حکایت‌ها و اسطوره‌های کهن را بازآفرینی می‌کرد. این معنی بر دو خصیصه‌ی ادبای این عصر انطباق داشت:
نخست این‌که با روحیه‌ی شعوبی‌گری و احیای افتخارات باستانی سازگار بود و دیگر این‌که با طبیعی بودن ادبیات و نزدیک بودن به سلیقه‌ی مردم که ناقلان اصلی حکایت‌های ریز و درشت‌اند منطبق بود.
ساختن توصیف‌ها و تمثیل‌ها با استفاده از تلمیح (یعنی یادآوری حکایت‌های مختلف) در این دوره بسامد بالایی دارد.
مهران راد
پاورقی‌ها:
۱ موستنگ را فقط به این دلیل انتخاب کردم که هم‌معنی با اسب است.
۲ هفت مدبر = خورشید، عطارد، زهره، مریخ، کیوان، ارانوس و قمر
۳ ماندر = مادراندر = مادرخوانده
۴ شمع ساختمانی، چوبی که زیر سقف و دیوار می‌زده‌اند
منبع : دو هفته نامه فروغ