جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عطر خدا


عطر خدا
چند روزی دلم تنگ بود؛ هوای باز شدن نداشت. دلم گرفته بود؛ هوای گفتن نداشت. اما امروز مثل پرنده به آسمان زیبای خدا پریدم. دلم دقیقا مصداق این عبارت قشنگ شد
«مرغ باغ ملکوتم»
کبوتر دلم از روی تمام دل تنگی ها که او را در قفسی کرده بودند بلند شد. از سر جانماز عشق و سجاده قشنگ نور پرواز خود را شروع کرد. خیلی مواظب بود. اگر کمی از مهربانی و گذشت منحرف می شد دیگر شاید هیچ وقت این موقعیت برایش پیش نمی آمد. بالا و بالاتر رفت و مهربان و مهربان تر و عاشق و عاشق تر شد. ناگهان چشمش به یک جای آشنا خورد. هنوز از زمان و مکان نگذشته بود. جایی که حرمی است امن برای همه شیعیان به خصوص ایرانی ها که نزدیکش هستند. آب و دانه امام رضا (ع) زخم دل کبوتر را ترمیم داد و او با شوق بسیار راهش را ادامه داد.
مقصد او کعبه دل و حرم امن جان بود. آنجا که الان هزاران هزار عاشق برگزیده در حال راز و نیاز با خدای خویشند. آنجا که خدا را می شود دید. بوی عطر خدا را می شود احساس کرد. تا من این ها را بنویسم کبوتر دلم پرواز کرده و به آن جا رسیده است. کمی دیر رسیده . دعای عرفه را خوانده اند. دلم دیگر تنگ نیست. مثل دریا شده است. باز و فراخ . مثل آسمان شده است آبی آبی. مثل آب شده است. صاف و زلال. دلم نزدیک خدا شده است.

نجمه پرنیان. جهرم
(عضو تیم ادبی و هنری مدرسه)
منبع : روزنامه کیهان