شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


رادیکالیزم تحمیلی


شاید همین برداشت بود که تونی بلر نخست‌وزیر انگلستان را در اولین فرصت به آمریکا کشاند. بلر، در بازگشت، معتقد بود که بوش در صدد بهبود رابطه با متحدان اروپائی خود برآمده، سعی خواهد کرد مسئله فلسطین را در اولویت سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود قرار دهد. البته این احتمال نیز وجود دارد که بلر در سخنان خود کوشیده است از نگرانی‌های اروپا در ارتباط با ماجراجوئی‌های جدید بوش در خاورمیانه بکاهد.در پی درگذشت یاسر عرفات بسیاری از کارشناسان انتظار داشتند که گفتهٔ تونی بلر حتی زمینهٔ تازه‌ای بیابد، اما سخنان جرج بوش در مراسم آغاز دومین دور ریاست‌جمهوری، آشکارا حاکی از تداوم سیاست‌های خاورمیانه‌ای داشت. در همین حال مصاحبه دیک چنی، معاون ریاست‌جمهوری و مرد اصلی کابینهٔ بوش، و اشارهٔ او به ایران، همچنین سخنان خانم کاندالیزا رایس وزیر خارجهٔ جدید بوش در سنای آمریکا و موضوعاتی که دربارهٔ ایران و سوریه مطرح کرد، تردیدی بر جای باقی نگذاشت که پیکان توجه سیاسی آمریکا در خاورمیانه به سوی ایران و سوریه نشانه رفته است. این مباحث در صحبت‌های بعدی رئیس‌جمهور و وزیر خارجهٔ آمریکا در دیدار از اروپا و خاورمیانه بارها مورد تأکید قرار گرفت و این سؤال را در ذهن بسیاری از تحلیل‌گران از خاورمیانه مطرح کرد که با وجود سیاست‌های مثبت و قابل تأیید کشورهای خاورمیانه در قبال مسئله عراق و انتخابات این کشور، علت این تهاجم سیاسی آمریکا از روز شروع دور دوم ریاست‌جمهوری چیست و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی آن چه خواهد بود؟
کارشناسان در ارتباط با تهاجم سیاسی و دیپلماتیک آمریکا نظرات متفاوتی ارائه داده‌اند:
براساس یکی از معمول‌ترین نظرات، آمریکا با تهدید و تهاجم سیاسی علیه ایران در صدد پشتیبانی غیرمستقیم اروپائیان در مذاکرات هسته‌ای با ایران است. این رویکرد مورد توجه بعضی از سیاستمداران اروپائی نیز هست و آنها اظهار داشته‌اند تهدید آمریکا می‌تواند موجب موفقیت در مذاکرات هسته‌ای گردد. براساس این نظر، آمریکا می‌خواهد با تهدید خود، هم بر اروپائیان برای رسیدن به شرایط موردنظر خود فشار بیاورد و هم ایران را برای قبولی شرایط مربوط تحت فشار قرار دهد. از این منظر، چکیدهٔ نظر آمریکا چنین است: ایران می‌خواهد سلاح اتمی بسازد و آمریکا تحت هیچ شرایطی این موضوع را نخواهد پذیرفت. اگرچه تاکنون هیچ مدرک و دلیل مستندی در مورد نیت ایران برای ساخت سلاح اتمی از سوی هیچ منبعی ارائه نشده است. گروهی دیگر از کارشناسان احتمال می‌دهند تهاجم سیاسی آمریکا با موضوع عراق و فلسطین ارتباط داشته باشد. به اعتقاد این گروه، آمریکا می‌خواهد با مشغول کردن ایران در مباحث هسته‌ای و تهدید آمریکا، مانع بهره‌برداری ایران از موقعیت‌ کنونی در عراق شده، تا حد امکان احتمال به مخاطره افتادن روند جاری را در موضوع فلسطین کاهش دهد.
البته این نظر نیز مطرح است که آمریکا با تهاجم جدید سیاسی به ایران و سوریه در پی ادامهٔ سیاست‌های قبلی خود، یعنی بحرانی کردن شرایط این کشورها و آماده کردن زمینه برای اجراء سیاست‌های بلندمدت در خاورمیانه است. بحث در این‌باره که کدام‌یک از این نقطه‌نظرها به واقعیت نزدیک است چندان موردنظر این نوشتار نیست. ضمن اینکه می‌توان هر سه این موضوع‌ها را از جمله هدف‌های دولت آمریکا دانست. اما چنین تهاجمی دارای پیامدهای همه‌جانبه و قابل توجهی است که می‌توان به بعضی از آنها اشاره کرد. مسئلهٔ خاورمیانه و در این میان به‌ویژه مباحث کشورهای ایران، عراق، افغانستان، سوریه، فلسطین و لبنان مهمترین محور مذاکرات آمریکا و اروپا است و چنان که پیدا است این منطقه در سال آینده نیز کانون توجه سیاست‌های جهانی خواهد بود. بر این اساس به احتمال زیاد منطقهٔ خاورمیانه سال آینده نیز بستر حوادث خواهد بود و قیمت نفت کاهش نخواهد یافت و چنانچه اخبار این روزها حکایت می‌کند قیمت نفت رکورد تاریخی یافته و به مرزهای ۶۰ دلار برای هر بشکه نزدیک می‌شود. گرچه از بالا بودن قیمت نفت، ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه تا حدودی بهره‌مند خواهند شد، ولی تداوم وضعیت موجود و فشارهای مداوم بین‌المللی، امکان سرمایه‌گذاری و تجارت و اصلاحات اقتصادی را در کشورهای خاورمیانه تقلیل خواهد داد. بنابراین نمی‌توان امید چندانی به بهبود نسبی شرایط اقتصادی منطقه، در مقایسه با مناطق دیگر علی‌رغم قیمت بالای نفت، داشت. افزون بر این، همچنان که بسیاری از کارشناسان خاورمیانه به آمریکا هشدار داده‌اند تداوم تهاجم سیاسی آمریکا سبب تقویت نیروهای اصلاح‌گرا در منطقه نخواهد شد، بلکه احتمالاً گروه‌های تندرو و رادیکال منطقه را تقویت خواهد کرد. رادیکالیزم مورد اشاره در صورت به قدرت رسیدن در بعضی کشورها، به‌دلیل محدودیت‌های نگرشی در زمینه‌های اجتماعی و سیاست خارجی، به ناچار توجه و فعالیت خود را بیشتر به مسائل اقتصادی معطوف خواهد کرد. به عبارت روشن‌تر این گرایش، سیاست اقتصادی تازه‌ای را به اجراء درخواهد آورد و ثبات پیشین را برهم خواهد زد. ترکیب فضای منطقه‌ای بحرانی با سیاست‌های اقتصادی متفاوت داخلی همدیگر را تقویت کرده بر رکود، تورم و بی‌ثباتی موجود اقتصادی خواهند افزود؛ چشم‌اندازی که به هیچ روی دلگرم‌کننده نیست. از همین‌رو مادام که تهاجم سیاسی آمریکا خنثی نشده است باید از ایجاد تنش و تغییر جدی در فضای اقتصادی پرهیز کرد و کوشید تحول اقتصاد در سطح حداقل لازم، به گونه‌ای آهسته و معقول، باقی بماند. روشن‌تر بگوئیم هرگونه تغییر در سیاست‌های اقتصادی پیامدهائی خواهد داشت که دولت‌ها برای ادارهٔ آنها باید در موقعیت نسبتاً قدرتمند فضای سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی مناسب و فضای مناسب داخلی قرار داشته باشد. بد نیست دو تجربه دربارهٔ یکسان‌ کردن نرخ ارز را در ایران به یاد آوریم. تجربه نخست شکست خورد، ولی تجربهٔ دوم، به‌دلیل تقارن با افزایش قیمت جهانی نفت، برنامه‌ریزی و زمینه‌سازی قبلی و موقعیت سیاسی داخلی و خارجی نسبتاً خوب در سال‌های آغازین دولت خاتمی، همچنین طراحی صندوق‌ ذخیرهٔ ارزی، تجربه‌ای بالنسبه موفق بوده است. به بیان دیگر هنگامی می‌توان دست به تحول اقتصادی زد که کشور از سرمایهٔ سیاسی مناسبی برخوردار است. در غیر این‌صورت، حتی به اجراء درآمدن بهترین سایت‌های اقتصادی در فضای نامناسب سیاسی داخلی و خارجی، حاصلی جز بی‌ثباتی و تحمیل هزینه نخواهد داشت. فرآیندی که به نوبهٔ خود بر وخامت وضعیت اجتماعی، سیاسی داخلی و لاجرم موقعیت بین‌المللی کشور خواهد افزود.
منبع : خبرگزاری ایلنا