چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

درباره همسر شکسپیر


درباره همسر شکسپیر
به علت علاقه مندی به برنامه های شبکه چهار، پیش می آید که استماع و استفاده از سخنان بزرگانی چون اهالی دو قدم مانده به صبح و استاد الهی قمشه ای نیز نصیبمان می شود و مثل هر مستمع دیگر متوجه علاقه و توجه شدید استاد الهی قمشه ای به شکسپیر و نوع تفکر و ادبیاتش شدم و با اجازه شما بامداد چند کتاب خوب درباره این بزرگ ترین شاعر انگلیسی من نیز به جرگه مریدان مستر شکسپیر پیوستم اما از وفاداریم به سعدی بزرگ و سایر ادیبان ایرانی خودمان یک سر سوزن هم نگذشته و نمی گذرم و چون موضوع این هفته به ازدواج و کرامات قبل و بعد از این پیوند مبارک می پردازد بد ندیدم کمی از همسر شکسپیر بنویسم که می گویند (تاریخ نویسان می گویند) همسر حکما و نویسندگان بزرگ در عرصه ادبیات عامه جایگاه مهمی دارند مثلا می گویند سعدی به اقرار خودش (در گلستان و بوستان) زنی نافرمان و بد خلقی داشته و یا سقراط حکیم وقتی درس فلسفه به جوان ها می داده این توصیه را هم ضمیمه درسش می کرده که : زن بگیرید، اگر زنتان خوب بود، خوشبخت می شوید و گرنه مثل من فیلسوف خواهید شد! و بالاخره ویلیام شکسپیر هم همسری داشته که ۸ سال از ویلیام بزرگ تر بوده (آن زمان ها دختران انگلیسی در ۲۶ سالگی ترشیده و موضوع مناسب برای شایعه سازی و طرح ایده پردازی مسئولین کشورشان می شدند!
اسم همسر شکسپیر آن بود و لی این آن از آن آن هایی نبود که شکسپیر فکر می کرد صبح تا شب ور دل او بنشیند و به قصاید و کلمات قصارش گوش و دل و دیده بدهد و بی خیال گوشت کیلویی ۱۰ هزار پوند و پودر رختشویی دانه ای چند صد پوند و یا عطر فاجعه انگیز کیسه زباله شود!
بعله! آقای ویلیام شکسپیر آن ها تاوی را خیلی دوست می داشت هر چند هشت سال از او بزرگ تر بود و این اصلا چیز بدی نبود و از علاقه ویلیام کم نمی کرد اما معروف است که آن ها تاوی مثل همه زن های خارجی که بعد از ازدواج باید فامیل همسرشان را بگیرند (این یک نوع مرد سالاری خارجی هاست) ولی (آن ها تاوی) یعنی عروس خانم هیچ وقت توی شناسنامه اش تغییر ایجاد نشد و تا آخر عمر آن ها تاوی باقی ماند چون در غیر این صورت باید ارث و میراث خانوادگی را از دست می داد مثل این که ویلیام هم که تازه ازدواج کرده بود با مشکلات مادی روبه رو بوده است که اجازه می دهد همسرش برای به دست آوردن مختصری ارثیه از تغییرات در نام خانوادگی همسرش بگذرد در آن زمان ها مثل همه جای دنیا طلاق پدیده زشت و ننگ و بدی بود و مثل این دوره زمانه حرف اول و آخر عروس و دامادها از ماه عسل برگشته نبود!
و شکسپیر هم مثل همه مردم آن دوره اگر هم مشکلی با همسرش داشت توی دلش نگه می داشت و به کسی لو نمی داد تا این که وقتی دو سال و نیم از ازدواجشان گذشت دید که پدر سه تا بچه است و دارد در دامان پر مهر همسرش با بچه هایش بزرگ می شود و این طوری بود که در ۲۸ سالگی متوجه مشکلات عدیده اطرافش می شود و می بیند که با وجود ۲۸ ساله بودن نه مخترع شده نه فضانورد و نه حتی برق یا تلفن را اختراع کرده! پس با خودش گفت باید یک جوری معروف و مشهور خاص و عام شوم برای همین به پایتخت رفت و نمایشنامه نویسی را شروع کرد و از این راه هم مشهور و معروف شد و هم خیلی پول دار و با دست پر که چه عرض کنم با بغل پر از پول و با این امید که بعد از این همه سال دوری از خانه همسرش آن در غم فراق او به رحمت خدا رفته باشد، به خانه برگشت ولی این آن از آن آن ها نبود و در کنار شکسپیر ماند و تا حلوای هفتمین سالگرد مرگ ویلیام را نخورد و مجسمه ویلیام را سر قبرش نگذاشت آرام و قرار نگرفت.
آرامگاه ویلیام شکسپیر و آن ها تاوی در حومه شهر استترانفورد انگلیس قرار دارد و هر ساله مقامات این شهر به یاد این دو عزیز از دست رفته فستیوال سالانه ای بر پا می کنند و به مردم نقل و نبات و شیرینی و گل و البته مسابقه شعر عاشقانه از طرف ویلیام به آن بر پا می کنند.
منبع : روزنامه خراسان