یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کمربند برای پارسیان بخشی از تجهیزات و ابزار آلات نظامی بود


هرودت در كتاب خود چنین روایت می كند كه روزی خشایارشا در بازگشت از آتن به شهری به نام آبدر Abdere می رسد. وی با ساكنان شهر روابط حسنه ای برقرار می كند و مردم شهر از وی و لشكریانش پذیرایی می كند. از این رو او نیز شمشیری طلایی و تاجی با حاشیه طلاكاری شده به رسم یادبود، هدیه می كند. وی در نوشته خود به طور واضح و آشكار این رویداد را حكایت كرده است اما در جایی دیگر از كتابش با تردید به این قضیه برخورد می كند: «براساس روایتی كه اهالی آبدر از حضور خشایارشا در شهر خود دارند هر چند من هیچ اعتبار و سندیت تاریخی به گفته های آنان قایل نیستم) خشایارشا برای نخستین بار پس از فتح آتن شمشیر خود را از كمربندش باز كرد زیرا احساس امنیت كامل داشت.» اگر صرفا به معنای لغوی این سطور توجه كنیم، متوجه خواهیم شد كه هرودت از رفتار خشایارشا بسیار متعجب شده است. مطمئنا هرودت شاهد حكایت های اغراق آمیز بسیاری بوده است كه در مورد بازگشت پادشاه رواج داشت به عنوان مثال در یكی از این حكایت ها آورده شده است كه خشایارشا به هنگام عبور از دریا با كشتی خود، از بسیاری از سربازان پارسی خواسته بود تا از عرشه به پایین بپرند تا وزن كشتی كاهش یابد. اما هرودت خود در جایی می نویسد كه به هیچ یك از این حكایت ها ارزش تاریخی قایل نیست. با این وجود هیچ دلیلی نیز برای شك و تردید خود نسبت به رفتار خشایارشا در آبدر نمی آورد. بسیاری از مترجمان و مفسران تاریخی امروزی نیز با بیان دقیق تر رفتار و حركت خشایارشا در آبدر و نوشته هرودت را دنبال كرده اند. لوگراند Legrand معتقد است: «چگونه ممكن است خشایارشا تا زمانی كه به آبدر نرسیده بود فرصتی برای تعویض لباس و استراحت كردن پیدا نكند. لذا متوجه می شویم كه هرودت نیز این ادعای مسخره را چندان جدی نگرفته بود.»
بارگه Barguet از زاویه ای دیگر به موضوع می نگرد و می گوید: «این كه خشایارشا در طول ۳۰ روز سفر خود كه نزدیك به ۳/۲ آن را شامل می شود، نتوانسته بود لباس های خود را عوض كند، كمی غیر واقعی به نظر می رسد». به نظر می رسد وی واژه یونانی «كندن لباس» را به اشتباه ترجمه كرده است: «خشایارشا، لباسش را درآورد». اما موضوع درآوردن لباس یكی از جزییات رفتاری خشایارشا به شمار می رود در حالی كه هرودت سعی نداشته است تاریخ دربار شاهان را روایت كند و در این میان خشایارشا حجم زیادی از كتابش را به خود اختصاص نداده است. ماساراشیا Masaracchia در كتاب تفسیری خود سعی كرده است با مقایسه این واژه با بخشی از كتاب Enquete «جستجو» معنی این اصطلاح را روشن تر سازد. در بخشی از كتاب فوق چنین آمده است كه هیستیه Histiee پس از به آتش كشیدن سارد Sardes به داریوش پیشنهاد می كند كه در مرحله بعدی فتوحاتش، نظم را در ایونی Ionle برقرار سازد: «وقتی رضایت تو را در آنجا بر آورده ساختم، به خدایان پادشاهی ات قسم می خورم كه پیراهنی را كه به محض رسیدن به یونی Ionie بر تن خواهم كرد، تا قبل از آن كه ساكنان ساردنی Sardaigne بزرگ ترین جزیره آن جا را، مجبور به پرداخت خراج به تو نكنم، از تن خود بیرون نخواهم آورد». ننسی Nenci ۲ اصطلاح «كمربند خود را باز كردن» و «پیراهن خود را در آوردن» را با هم یكی می داند و حدس می زند كه چنین آرزویی شاید به نوعی سنت دیرین رایج در مشرق زمین مرتبط باشد. نكته گفتنی در این میان این است كه مقایسه صورت گرفته بین ۲ شخص با جایگاه و پایگاه اجتماعی متفاوت از هم یعنی پادشاه (خشایارشا) و هیستیه Histiee یكی از مقامات زیر صورت گرفته است. به عقیده من برای تفسیر مطمئن تر رفتار خشایار، نخست باید به این مقوله توجه كرد كه كمربند كاربرد مشابهی بین پارسیان و یونانیان نداشته است. در حالی كه یونانیان كمربند را به مثابه لباس (آن هم از نوع زنانه آن) می دانستند، پارسیان كمربند را بخشی از تجهیزات و ابزار آلات نظامی خود می دانستند و از آن برای حمل شمشیر و خنجر خود استفاده می كردند. لذا «باز كردن كمربند» را نمی توان معادل درآوردن پیراهن دانست. حال این كه اگر حركت خشایارشا را برای باز كردن كمربند به مانند حركتی برای در آوردن لباس تفسیر كنند، نشان دهنده نگاه یونانی است كه از نوع كاربرد كمربند در نزد یونانیان متفاوت از آن چه كه نزد پارسیان است، تاثیر گرفته است. به واقع حركت خشایارشا برای كندن لباس هایش _ كه آن را می توان به نوعی، رفتار شخصی وی دانست می توان چنین تصور كرد كه خشایارشا با این عمل به نوعی حركت و رفتاری بر حسب جایگاه پادشاهی اش انجام داده است كه آن را می توان در ردیف اعمالی دانست كه هرودت قبل از روایت این ماجرا به آنها اشاره می كند یعنی تلاش برای برقراری روابط دوستانه و صمیمی با اهالی آبدر و نیز هدیه فرستادن به آنها. به طور مشخص این كه حركت خشایارشا در باز كردن كمربندش، بخشی از عملی است كه هرودت آن را موفق می پندارد یعنی هدیه دادن به اهالی آبدر. لذا باز كردن كمربند به پادشاه این اجازه را می داد تا شمشیرش را از كمربندش بیرون آورد و به عنوان هدیه شاهی به اهالی آبدر ببخشید. رابطه بین هدیه پادشاه و حركت وی برای در آوردن لباس را می توان در كتیبه ای به نام وقایع لندوس Chronique de Lindos یافت. این كتیبه متعلق به سال ۹۹ قبل از میلاد است كه متن آن به طور اساسی از حكایت های محلی متعلق به قرون دوم و سوم الهام گرفته است كه این متون نیز مبتنی بر سنت های پیشینی است كه به تحفه هایی مربوط می شود كه به آتنا Athena * و برخی از مظاهر آن داده شده اند. ستون (D) این كتیبه كه به یكی از مظاهر آتنا به نام لیندیا Lindia اختصاص یافته است، ماجرای ورود داتیس Datis به شهر لیندوس Lindos را به هنگام لشكر كشی داریوش برای تسلیم ساختن یونانیان در نخستین جنگ روایت می كند. ناوگان نظامی داتیس در رد Rhodes پهلو گرفت. این جزیره در نخستین مرحله از سفر دریایی ایرانیان قرار داشت كه از Ciliue، قبل از عبور از سواحل آسیای میانه برای طی كردن مسیر شرق به غرب دریای اژه حركت كرده بودند. براساس متن كتیبه، ساكنان لیندوس به پشت دیوارهای شهر پناه بردند و در حالی كه شهر به محاصره پارسیان در آمده بود، آماده می شدند تا به دلیل كمبود مواد غذایی و آب، پیمان تسلیم شدن به لشكر داریوش را امضا كنند. در این هنگام آتنا از زئوس Zeus شفاعت مردم لیندوس را خواست كه زئوس نیز فرمان داد تا بر سر مردم به محاصره در آمده شهر، باران ببارد. داتیس كه با دیدن این جلوه خدایان وحشت زده شده بود، تمامی جواهرات و زیورآلات خود را در آورد و همه آنها را به انضمام بسیاری از چیزهای دیگر از قبیل شمشیر خود را به آتنا هدیه كرد. داتیس، قبل از آن كه دوباره به راه بیافتد، با ساكنان شهر، پیمان صلح و دوستی امضا كرد و مراتب سپاس خود را در حق الهه آتنا به جای آورد اما هدایای پیشكشی وی به آتنا به حامیان این الهه نیز تعلق می یافت. البته متن این كتیبه نیز همانند نمونه های مشابه آن دارای ابعاد «معجزه آمیزی» از وقایع است و مانند بسیاری از حكایت های محلی سعی شده كه در آن نقش كسانی كه منافعی دارند، به زیبایی بیان شود، به گونه ای كه یكی از مورخین معاصر به نام بلینكنبرگ معتقد است كه حتی در این نوشته، ماجرای به محاصره در آمدن شهر كمی غیر واقعی به نظر می رسد اما او نیز چنین نظری را در مورد عبور ناوگان داریوش از رد Rhodes (كه به یقین در مسیر لشكركشی وی قرار داشت) و یا هدایای داده شده توسط داتیس به اهالی شهر لیندوس ندارد. با وجود برخی بدیهیات كه در هر دو متن وجود دارد و نیز انگیزه های مفروض برای داتیس و یا خشایار به جهت اهدای پیشكش به ساكنان یك شهر و نیز انگیزه های نویسندگان هر دو متن به نظر من رفتار داتیس به گونه ای است كه ابعاد دیگر رفتار خشایارشا را روشن می سازد. زیرا در هر دو نقاط مشتركی وجود دارد كه می توان آن را به دلیل وجود رابطه بین آنها توضیح داد: خشایارشا كمبرند خود را به نخستین شهری كه می رسد، باز می كند و داتیس جواهرات و زیورآلات خود را در نخستین جزیره ای كه در آنجا توقف می كند، در می آورد، یعنی نخستین مرحله ای كه ناوگان وی در آنجا پهلو می گیرد. در بین اشیایی كه داتیس هدیه كرده است یك شمشیر و یك تاج شبیه آن چه كه خشایارشا انجام داده است، دیده می شود. از طرف دیگر آنچه كه به عنوان روابط حسنه و میزبانی اهالی شهر آبدر از لشكر خشایارشا وجود دارد، داتیس نیز سرانجام توانست با ساكنان شهر لیندوس روابط صلح آمیزی برقرار سازد. به عبارت دیگر به نظر من رفتار خشایارشا در باز كردن كمربندش به هنگام رسیدن به شهر آبدر، حركتی نمادین و براساس سنت پادشاهی هخامنشیان بوده است و نمی توان آن را به این گونه معنی كرد كه وی به محلی امن رسیده بود و احساس آرامی می كرده است. همچنین هدیه دادن وی به اهالی شهر آبدر، به نوعی رفتار دوستانه ای است كه او انجام می دهد. با این فرض می توان چنین نتیجه گرفت كه سنت شفاهی مفهوم این حركت پادشاه را از بین برده است به گونه ای كه در عصر هرودت، اهالی آبدر نیز قادر به فهم علت آن نبودند.
نویسنده: دومینیك لانفان
Dominique Lenfant استاد دانشگاه استراسبورگ
مترجم: رضا مصطفی زادگان
* آتنه: الهه برتر یونان باستان و حامی شهر آتن كه معبد وی به نام پارتنون در فراز آكروپولیس قرار دارد. وی الهه نگهبان و جنگجو بود.
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید