شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

عوامل پیدایش معنویت های نوظهور


عوامل پیدایش معنویت های نوظهور
همه انسان ها، فطرتی الهی دارند که همواره آنها را به سوی خداوند فرا می خواند. این صدایی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و نوری است که فروغ آن افول نمی کند: «لا تبدیل لخلق الله». فطرت، همان بعد ملکوتی و روحانی انسان است که در عالم الست ، در محضر ربوبی بوده و او را به روشنی شناخته ایم.
معمولا این طور گفته می شود که ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر به سر می بریم اما نگاهی به روند شتاب زده و گسترده معنویت گرایی که بیش از چند دهه از عمر آن نمی گذرد، به وضوح نشان می دهد با پدیده انفجار معنویت رو به رو هستیم.
انسان مدرن که به سختی، دور از معنویات نگه داشته می شد و در تمدنی زندگی می کرد که غیر از جهان و زندگی مادی برای چیز دیگری ارزش قائل نبود، حریص، عجول و عنان گسیخته به معنویات روی آورده و همانند مردمانی که در قحطی به سر می برند و انبار نانی یافته اند، سنت های کهن عرفانی و معنوی را برگرفته، هر کس تکه یا تکه هایی از مکاتب مختلف را چنگ زده، می کوشد روح تشنه خود را با آن سیراب کند.
میلتون، پرکارترین محقق در حوزه جامعه شناسی ادیان نوپدید می نویسد: بیش از دو هزار فرقه معنویت گرا در آمریکا و بیش از دوهزار جریان معنویت جویی در اروپا است و درصد کمی از آنها مشترکند. در حقیقت، با گذشت حدود چهل سال، قریب به چهار هزار مکتب و فرقه عرفانی و معنوی در جهان غرب شکل گرفته است. این جریان های معنویت گرا، طیف بسیار متنوعی را شامل می شوند که از عرفان ادیان ابراهیمی تا استفاده از مواد مخدر و روابط آزاد جنسی را در بر می گیرد.
در واقع، هر چیز که به نوعی فرصت رهایی از چارچوب های جامعه مدرن و روگردانی از هنجارهای تمدن مادی و سرمایه داری را فراهم کند، معنویت شناخته می شود.
در این شرایط، معنویت، هر آن چیزی است که برای اعراض از زندگی مادی و تمدن غالب و ارزش ها و هنجارهای سرمایه داری فرصتی فراهم سازد.
مادیات برای انسان معاصر، همین مدل یکنواخت زندگی غربی و ارزش ها و اهداف زندگی روزمره است و به هر نحو که بتوان از این چارچوب بیرون زد و نفسی کشید، صورتی از معنویت ایجاد شده است. معنویت در فرهنگ امروز انسان مدرن یا پست مدرن هر گونه فراروی، روگردانی ونه گفتن به معیارها و هنجارهای زندگی مادی مدرن است.
در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و سواره نظام و پیاده نظام رسانه ای، ابر فرهنگ غرب را در جهان می گستراند، جهان اسلام نیز از حضور این جریان های هزار رنگ منزه و پاک نمانده است از این رو مطالعه نقادانه این فرقه ها - به ویژه آنها که در ایران پرکارترند - ضروری است و کوتاهی در این امر زیان های جبران ناپذیری را به فرهنگ و سایر ساحت های حیات اجتماعی وارد خواهد کرد.
کثرت فرقه های معنویت گرایی که در ایران رایج هستند، به راستی همت، دانش و مهارت محققان را به مصاف می طلبد. البته ممکن است بعضی از صاحب نظران ارجمند گمان کنند که بهتر است تنها عرفان اسلامی را ارایه دهیم و در این صورت از نقد مستقل این فرقه های معنوی بی نیاز هستیم.
در حالی که از چند جهت نقد مستقل این جریان ها ضروری می نماید: نخست اینکه این فرقه ها به سبب نفوذ در فرهنگ مسلمانان، تعالیم و روش های خود را با برخی آموزه های اسلام همانند معرفی کرده، اذعان می کنند ما همان چیزی را می گوییم و می خواهیم که عرفان اسلامی می جوید، تنها زبان و شیوه ما امروزی، متفاوت و مردمی تر است به این دلیل لازم است تفاوت ها و کاستی های این جریان های معنویت گرا نقادی و تبیین شود، تا از این تشبیه جلوگیری کرده و این شبهه را برطرف کند.
دوم اینکه عرفان اسلامی برای ارائه، نیازمند زبان و مخاطب شناسی امروزین است و نمی توان با خواندن آثار گذشته به تنهایی با جامعه امروزی ارتباط برقرار کرد و تحفه ای محبوب و دلنشین به جامعه فرهنگی ارمغان داد. معنویت های نوظهور با اینکه ساختار، اهداف و محتوای مناسبی ندارند، معمولا ادبیات سهل و دلپذیری را به کار می گیرند که آشنایی با آن، اساتید و پژوهشگران عرفان اسلامی را برای بازخوانی یا تولید عرفان اسلامی برای مخاطب امروزی و در جامعه معاصر، توانمند می سازد.
سوم اینکه شناخت نقاط ضعف، کژی ها و کاستی های عرفان ها یا ادیان عصر جدید، کمک می کند در ارائه امروزین عرفان اسلامی و باز تولید تعالیم و آموزه های آن بر اساس شرایط مخاطب معاصر، به بیراهه نرویم و آسیب های نوآوری در این حوزه را کاهش دهیم. شیدای فطری همه انسان ها، فطرتی الهی دارند که همواره آنها را به سوی خداوند فرا می خواند. این صدایی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و نوری است که فروغ آن افول نمی کند: «لا تبدیل لخلق الله»
فطرت، همان بعد ملکوتی و روحانی انسان است که در عالم الست ، در محضر ربوبی بوده و او را به روشنی شناخته است. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) پرسید: کدام فطرت است که آیه شریف فطره الله التی فطر الناس علیها از آن یاد کرده است. (۱)
امام فرمود: اسلام است که وقتی خداوند از بشر بر توحید خویش پیمان می گرفت، به مومن و کافر فرمود: الست بربکم. ابن مسکان می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: گواهی گرفتن که در آیه و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ذریتهم فاشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی. . . آمده آیا دیدن حقیقی بوده است فرمود: آری اما مردم آن را از یاد برده اند ولی اصل آن معرفت را از دست ندادند و به زودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت هم از دست می رفت، هیچ کس نمی فهمید خالق و روزی دهنده اش کیست. (۲)
فطرت، سطحی از وجود انسان است که در محضر خدا حاضر بوده و شاهد جلال و جمال، شکوه و کمال، نور و سرور، علم و قدرت، لطف و رحمت و سایر کمالات جلوه های صفات عالی الهی است. از این رو گرایش هایی از جان آدمی سر بر کشیده، او را به سوی سرچشمه بی کران هستی و کمال هدایت می کند. با تکیه بر این سرمایه معنوی درون و مطالعه فطرت و دنبال کردن آرزوها و خواسته هایش می توان به اصل هستی، زیبایی، عشق و کمال رسید. کسی که کتاب فطرت را مطالعه کند، به خدا می رسد.
فطرت، هادی درونی و دعوت رسای خدا است که از درون هر انسان، برخاسته، او را به سوی مقصد حقیقی و اصل خویش فرامی خواند. طبیعت انسان، چیزی جز این تن مادی است که بیشتر مردم خود را با آن اشتباه می گیرند و فراموش می کنند که در حقیقت ، روحند و هویت اصلی شان منوط به فطرت و بعد ملکوتی وجودشان است.
اگر مردم، فطرت الهی خویش را در نظر نگیرند و مقتضیات آن را با مقتضیات طبیعت از هم نشناسند، از هدایت های فطری محروم و در تمنیات طبیعی گرفتار می شوند. (۳)
در این صورت، فریفته اموری خواهد شد که مطلوب حقیقی و مورد تمنای فطرت نیست. البته هدایت فطری و دعوت الهی که نور او در وجود ما است هیچ گاه خاموش نمی شود ولی کسانی که از پس حجاب طبیعت آن را می شنوند و می بینند، از ملاقات با حقیقت ناب محروم شده، از کژراهه تمناهای طبیعی برای تحقق خواسته های فطری می کوشند و خود فریبی معنوی از همین جا آغاز می شود.
در این وضعیت، انسان در پی خواسته های طبیعی می رود و می پندارد حقیقت و معنویت را خواهد یافت یا خواسته های مادی و عادی خود را معنویت و مصداق راستین نیاز فطری خویش می انگارد. معنویت های نوظهور، در راستای تمنای فطری انسان هستند ولی پاسخی مسخ شده به آن می دهند. فطرت، شیفته عاشق شدن و دل بستن است اما معنویت های نوظهور نظیر «اشو» و «کوئیلو»، عشقی هوسناک و شهوت آلود را پیشنهاد می کنند.
فطرت ما تشنه مشاهده عظمت، شکوه و جلال الهی و تجربه هیبت و خشیت در برابر آن است .ما شیدای پرستیدن هستیم ولی سای بابا خود را خدای پرستیدنی و خالق هستی معرفی می کند.
● بن بست فلسفه مدرن
از حدود چهارصد سال پیش در مغرب زمین، اندیشه ای پیدا شد که بعدها تمام جهان را فراگرفت و آن ایده، توانایی بشر در تامین سعادت و بی نیازی از دین و تعالیم مقدس بود.
انسان دوره رنسانس، پنداشت که با سه شعار عقل، طبیعت و پیشرفت می تواند بهشت موعود را در زمین بنا کند(۴) و فریاد استغنا از دین و معنویات و خداوند را در زمین طنین افکن سازد اما با گذشت چند قرن و وضعیت فلاکت بار زمین در قرن بیستم و پس از دو جنگ ویران گر جهانی و آسیب های گسترده محیط زیست به واسطه تکنولوژی و رشد دانش بشری در سه شعار عصر روشنگری تردید جدی پدید آمد.
آیا عقل برای فهم هر چه فراتر از آن وجود ندارد و آیا پیشرفت علمی و مادی می تواند به خوشبختی و کامیابی بشر منجر شود؟ این تردیدها، مرحله نوینی را برای تمدن کنونی بشر ایجاد کرده که آن را دوره پست مدرن می نامند.
در این دوران، مرز میان مدرن و کهن کمرنگ شده و بشر، درمان ناکامی ها و جبران شکست های خود را در میراث کهن بشری از جمله معنویات می جوید. شکست علم، تکنولوژی، اصالت دادن به عقل دنیااندیش، طبیعت گرایی افراطی و نفی ماوراء، زمینه ساز رویش و پیدایش فرقه های نوظهور معنویت گرا بوده است.
حمیدرضا مظاهری سیف
پی نوشت ها:
۱. کافی، ج ،۲ ص۱۲.
۲. تفسیر قمی، ج ،۱ ص۲۴۸.
۳. آیت الله شاه آبادی، رشحات البحار، ص ۶.
۴. لوسین گلدمن، فلسفه روشنگری، ترجمه شیوا کاویانی، مقدمه مترجم، ص ۲۱۱۹.
منبع: ماهنامه موعود، شماره ۸۹
منبع : روزنامه جوان