یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


اولین گوینده متبسم رادیو


اولین گوینده متبسم رادیو
حدود نیم قرن را با رادیو گذرانده است و اکنون ۶۸ سالگی تولد این رسانه را جشن می‌گیرد. با وجود پیشکسوتی در این حرفه علاقه به یادگیری بیشتر را می‌توان در لابه‌لای صحبت‌هایش احساس کرد حتی معتقد است که از جوانان خیلی چیزها باید یاد گرفت. با تبسمی که به لب دارد در انتخاب کلمات تامل زیادی می‌کند و از بهترین لحن کلام برای بیان مقصودش استفاده می‌کند.با او همراه شدیم تا برایمان از حدود نیم قرن تلاش خود در رادیو بگوید.
او هنوز عاشق رادیو است و تنها آرزویش شنیدن نمایشنامه‌های تئاتر و قصه‌هایی در لابه‌لای برنامه‌های صبحگاهی است. به مناسبت شصت و هشتمین سالگرد تولد جعبه سخنگو با شمسی فضل‌اللهی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. این گفت‌وگو توسط همکارمان هادی شیرازی انجام شده است.
▪ با گذشت ۶۸ سال از تولد رادیو در ایران، از اولین آشنایی‌تان با این رسانه بگویید.
ـ آشنایی‌ام با رادیو به جمع‌های خانوادگی و دور هم نشستن‌های اعضای خانواده برمی‌گردد. آن زمان رادیو یک موج داشت و با گذشت زمان موج دوم هم راه‌اندازی شد که بعدها به رادیو تهران تغییر نام داد اما آنچه مرا جذب این پدیده نوظهور در کشورمان کرد قصه‌های شیرین آقای صبحی بود که ظهرهای جمعه از رادیو سراسری پخش می‌شد. دستگاه رادیو خانه ما مارک فیلیپس داشت که قد و قواره بسیار بزرگی هم داشت. من یکی از آنها را هنوز در خانه دارم.
▪ آن سال‌ها مردم چقدر وقت صرف شنیدن برنامه‌های رادیویی می‌کردند؟
ـ با وجود ایستگاه‌های کم رادیو، این رسانه به خوبی توانسته بود با مخاطبانش ارتباط برقرار کند به‌خصوص در ایام زمستان که مردم دور کرسی جمع می‌شدند و به قصه‌های شب گوش می‌کردند.
▪ پس آن زمان‌ها هم قصه شب جزو برنامه‌های ویژه حساب می‌شد. از دیگر رقبای این برنامه برایمان بگویید.
ـ از برنامه‌های سرگرم‌کننده‌ای که پرطرفدار بود و مخاطب بسیار داشت می‌توان به برنامه‌های آقای هوشنگ مستوفی اشاره کرد. این برنامه در شب‌های جمعه پخش می‌شد که در آن یک رمان به شکل خلاصه اجرا می‌شد. همچنین در موج رادیو تهران آقای حسن شهباز برنامه‌ای اجرا می‌کردند با عنوان آثار جاویدان ادبیات جهان که در برخی مواقع در قالب نمایشنامه اجرا می‌شد یکی از بهترین برنامه‌هایی بود که در نوع خود بی‌نظیر بود.
▪ چطور شد که همراهی شما با برنامه‌های رادیویی شکل تازه‌ای گرفت و در پشت میکروفن ادامه یافت.
ـ قبل از ورود به رادیو در حرفه تئاتر فعالیت می‌کردم و زیر نظر اساتیدی چون زنده‌یاد مهین اسکویی که گروه تئاتر آناهیتا را اداره می‌کرد آموزش‌های لازم را می‌دیدم. در تئاتر تهران هم از دانش و تجربه‌های زنده‌یاد رفیعی، استاد حالتی و... بهره بردم. همان دوران با توجه به صدا و فن بیانی که داشتم پیشنهاد شد در رادیو مشغول به کار شوم و این‌گونه در سال ۱۳۳۸ وارد رادیو شدم و به عنوان اولین کسی که با خنده و تبسم برنامه اجرا می‌کرد، گویندگی کردم.
▪ پس شدت این علاقه‌مندی در حدی بوده که از حضور در صحنه تئاتر چشم‌پوشی کردید؟
ـ برای کسی که علاقه‌مند به بازیگری بود و صدای رسایی داشت تئاترهای رادیویی بهترین گزینه بود. بنابراین با محدود کردن فعالیت تئاتری‌ام اغلب اوقاتم را به گویندگی در رادیویی پرداختم. علاوه بر آن حضور در کنار اساتیدی چون زنده‌یاد مهین دیهیم، آقای مشکین، سارنگ، محتشم و... فرصتی استثنایی برای بهره گرفتن از تجربیات‌شان فراهم آورده بود که نمی‌شد به راحتی از آن گذشت. یادش بخیر فضای بسیار زیبایی در رادیو حکمفرما بود.
▪ از همکاران آن زمان در رادیو برایمان بگویید.
ـ گویندگان توانمندی چون تاجی احمدی، ژاله علو، خانم مهرزاد و... در آن دوران فعالیت می‌کردند و من به عنوان یک جوان ۱۸ ساله این افتخار را داشتم که از آنها چیزهای زیادی یاد بگیرم.
▪ کارتان را با چه برنامه‌ای آغاز کردید؟
ـ دقیقا خاطرم نیست ولی قدر مسلم از نمایشنامه‌های رادیویی بود. چندی پیش در مصاحبه‌ای رادیویی حضور داشتم که آقای مهاجر تهیه‌کنندگی آن برنامه را به عهده داشتند. ایشان نمایشنامه‌ای پخش کردند و سوال کردند که فکر می‌کنی گوینده فلان نقش چه کسی است؟ با شنیدن صدای خودم خیلی خوشحال شدم. این نمایشنامه از آرشیو سال ۱۳۳۹ استخراج شده بود که من به همراه زنده‌یاد منوچهر نوذری نمایش اجرا می‌کردیم.
▪ مسلما اولین اجرا حال و هوای خاصی دارد، اضطراب‌هایی که خاطره‌ساز می‌شود.
ـ استرس قرار گرفتن پشت میکروفن امری عادی است و به نوعی از خاصیت‌های میکروفن است. به هر حال تجربه این حس مختص من نبود بلکه به اعتقاد بسیاری از همکاران هم اجرای نمایشنامه‌های رادیو اضطراب بیشتری نسبت به اجرای تئاتر روی صحنه دارد.
▪ واکنش اطرافیان با شنیدن صدایتان از رادیو چه حسی در شما ایجاد کرد؟
ـ خیلی برایم اشتیاق‌آور بود. یادم هست آن زمان‌ها پدرم سعی می‌کردند در هر موقعیتی که امکان دسترسی به رادیو وجود داشت اجراهای من را بشنوند و جالب آنکه در اولین فرصت نظر خود را صادقانه اعلام می‌کردند. وقتی می‌گفتند که فلان نمایش را در فلان جا شنیدم، چقدر خوب اجرا کردی شادی زایدالوصفی در من ایجاد می‌شد. این تشویق‌ها باعث شد که متوجه شوم رادیو جایگاه محترمی در میان مردم دارد.
▪ چنین تشویق‌هایی از سوی پیشکسوتان و صاحبنظران رادیو هم ابراز می‌شد؟
ـ آنها کسی را بیهوده تشویق نمی‌کردند و اغلب از ترفند سرزنش و دعوا استفاده می‌کردند. خاطرم هست که زنده‌یاد مهین دیهیم در مورد نقشی که به خوبی آن را اجرا نکرده بودم با لحن سرزنش آمیزی به من گفتند «نقش هنوز در پایت لق می‌زند» من با تعجب پرسیدم «پایم؟» گفتند «بله هنوز نمی‌توانی با نقشت راه بروی». تشویق‌های اساتید نسبت به ما بسیار کم بود و به قول معروف به‌به اضافی نداشتیم.
▪ پس همت کردید که با نقش همراه شده و بدین منظور تمام تلاش خود را معطوف اجرا کنید؟
ـ بله، البته بعد از مدت کوتاهی در حرفه دوبله هم مشغول فعالیت شدم اما رادیو را بیشتر از سایر کارها دوست داشتم. با وجود مشکلاتی چون سفر، تربیت فرزندان و... از حرفه رادیو جدا نشدم. من عاشق رادیو هستم.
▪ بیشتر مردم شما را با شخصیت‌های متعدد در «قصه‌های شب» می‌شناسند. از تغییرات این برنامه طی این سال‌ها برایمان بگویید.
ـ متاسفانه قصه‌های شب در ساعاتی پخش می‌شوند که رادیو مخاطب چندانی ندارد. در واقع در این ساعت رسانه دیداری تلویزیون با استفاده از عناصری مانند رنگ، نور و صدا مخاطبان را جذب کرده و فرصت کمتری برای گوش سپردن به برنامه‌های رادیویی می‌دهد. تلویزیون به خاطر تاثیری که در ذهن مخاطب دارد جایگاه پررنگ‌تری در شب‌های مردم دارد. آن زمان که قصه‌های شب پرطرفدار بود برنامه‌های تلویزیونی به آن صورت وجود نداشت.
▪ به اعتقاد شما برای پرطرفدار شدن برنامه‌هایی از این دست چه راهکارهایی می‌توان ارائه داد؟
ـ ساعت پخش این برنامه‌ها باید تغییر کند. قصه‌های نمایش می‌تواند در روز پخش شود و زمان کوتاه‌تری هم داشته باشند. این آرزوی من است که بتوانم نمایش‌های رادیویی را در روز بشنوم.
▪ اگر به عنوان برنامه‌ساز رادیویی، فعالیت می‌کردید چه برنامه‌هایی را برای مخاطبان تدارک می‌دیدید؟
ـ (با خنده) سوال سختی است به نظرم امروزه رادیو در گذراندن سریع وقت و اطلاع‌رسانی عملکرد خوبی داشته است اما این گذراندن سریع وقت را بهتر می‌توان اداره کرد. اگر برنامه‌ساز رادیویی بودم ترجیح می‌دادم ضمن تهیه نمایشنامه‌های کوتاه ۱۵ دقیقه‌ای که پیام‌رسانی خوبی هم دارند به بخش موسیقی بهای بیشتری دهم. به اعتقاد من موسیقی قلب رادیو است.
▪ در کارنامه کاری شما تجربه کارگردانی برنامه‌های کودک و نوجوان رادیو هم مشاهده می‌شود اما چرا فقط دو سال؟ این مقطع خیلی کوتاه نبود؟
ـ کار کودک و نوجوان در حین شیرینی و جذابیتی که دارد کار بسیار سخت و زمان‌بری است. در هر حال قرار نبود دائم این بخش را کارگردانی کنم. ادامه همکاری منوط به ایجاد شرایطی بود که متاسفانه این امر تحقق نپذیرفت و امکانات لازم در اختیار ما قرار داده نشد. نتیجه اینکه دیگر شنونده برنامه کودک نیستیم چرا که برنامه کودک رادیو از بین رفته است.
▪ در حال حاضر جایگاه این رسانه ۶۸ ساله را چطور ارزیابی می‌کنید؟
ـ با گسترش رسانه دیداری منزلت و جایگاه رادیو در میان مردم تغییر کرد. به مرور اهمیت پرداختن به نمایشنامه‌ها، رمان‌ها و ادبیات کمرنگ و کمرنگ‌تر شد. با این حال هنوز این رسانه امتیاز خاص خودش را دارد. ویژگی‌ای که منحصر به رسانه رادیو است: «تاثیرگذاری و سرعت عمل پیام‌رسانی در قالب جملاتی کوتاه». ابلاغ چنین پیامی در رسانه تلویزیون مقدمات خاص خودش را می‌خواهد. این در حالی است که در هر کجا و تحت هر شرایطی رادیو به این وظیفه به خوبی عمل کرده و اطلاع‌رسانی می‌کند اما این رسانه در ۶۸ سالگی در جایگاه واقعی خود قرار ندارد.
▪ نظرتان در مورد نیروهای جوان که پا جای پای شما پیشکسوتان گذاشته‌اند چیست؟
ـ بسیار عالی عمل کرده‌اند. برخی اجراها آنقدر قوی است که به اعتقاد من خیلی چیزها را می‌توان از جوانان آموخت. چرا که برخلاف دوران ما والدین استعداد فرزندان‌شان را بارور کرده و با ایجاد شرایط تحصیل آنها در دوره‌های آموزشی، هنرستان و دانشگاه زمینه کسب موفقیت بیشتر را فراهم می‌کنند. بسیاری از جوانان امروز به اندازه یک مجری باتجربه مهارت دارند اما نباید از نیاز به کسب تجارب جدید و فراگیری فراوان غفلت کنند.
اخیرا نمایشنامه رادیویی هملت به کارگردانی صدرالدین شجره طی شش قسمت در خانه هنرمندان برگزار شد که با اقبال مخاطبان مواجه شد، به‌خصوص جوانان که استقبال خوبی از این برنامه رادیویی داشتند. امیدوارم این جوانان در ۱۰۰سالگی رادیو حضور داشته باشند و شما با آنها صحبت کنید.
منبع : روزنامه تهران امروز