شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه خط لوله صلح در رویکرد نگاه به شرق


جایگاه خط لوله صلح در رویکرد نگاه به شرق
مقدمه: یکی از مهمترین مسائلی که در رابطه با سیاست خارجی بعد از روی کار آمدن دولت نهم مطرح گردید. سیاست نگاه به شرق و گسترش مناسبات ایران با کشورهای آسیایی بود. در واقع عدم دستیابی به اهداف مورد نظر در روابط با کشورهای غربی در پرتو استمرار خصومت میان ایران و آمریکا به ویژه در پرونده هسته‌ای موجب شد تا بار دیگر گسترش روابط ایران با شرق مورد توجه و تأکید قرار گیرد.
به هر حال اهمیت رویکرد جدید«سیاست نگاه به شرق» در سه سطح قابل ارزیابی است.
۱) در سطح بین‌المللی: قدرت‌های اصلی در آسیا رشد فزآینده‌ای داشته‌اند و بعضی از کشورها یا در مرحله تبدیل شدن به قدرتهای بزرگ هستند و یا به قدرتهای بزرگ تبدیل شده‌اند. ژاپن مدتی است که به عنوان یک قدرت پیشرفته آسیایی مطرح بود، ولی اکنون چین و هند نیز به عنوان قدرتهای بزرگ در حال ظهور مطرح می‌باشند.
۲) در سطح منطقه‌ای: به طور کلی بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در محیط امنیتی پیرامونی ایران تغییرات عمده‌ای بروز کرده است. اشغال و حضور نظامی آمریکا در افغانستان و عراق از مهمترین رویدادها به شمار می‌رود که تحت عنوان مبارزه با تروریسم صورت پذیرفته است. با وجودی که قدرتهای بزرگ منطقه‌ای به خصوص چین و روسیه رویکرد متفاوتی از آمریکا در زمینه مبارزه با تروریسم دارند، لیکن تلاش کرده‌اند تا ضمن آن سیاست همگرایی آمریکا را نیز دنبال کنند. در واقع چین علیرغم اختلافات بنیادی با آمریکا با قرار گرفتن در کنار آمریکا در مبارزه با تروریسم موج مخالفت شدید با همکاری با این کشور را در صحنه داخلی آمریکا به تدریج تضعیف کرده است.
۳) در سطح داخلی: روی کار آمدن دولت نهم مصادف با بحران هسته‌ای شد. بحرانی که سه کشور اروپایی به نمایندگی از غرب پیشنهاداتی برخلاف اصول مورد توافق و برخلاف خواست افکار عمومی مردم ایران را طلب می‌کردند. اگر چه اهمیت سیاست نگاه به شرق همواره مطرح بوده است اما برخی بر این اعتقادند از بعد سیاست بین‌الملل، ایران امروز از موقعیت حساسی برخوردار است به خصوص که اکنون غرب و آمریکا دچار چالش در موضوعات مختلف از جمله مباحث هسته‌ای، صلح خاورمیانه حقوق بشر، تروریسم و... با ایران می‌باشند. دولت نهم با اتخاذ نگاه به شرق چه از بعد راهبردی و چه از بعد منافع ملی و حتی رویکرد اقتصادی می‌تواند مزیتهای نسبی را بدست آورد.
حال سؤالی که در این رابطه می‌‌تواند مطرح شود این است که تحقق سیاست نگاه به شرق در چارچوب همکاریهای منطقه‌ای چگونه امکان پذیر است؟ تقویت جایگاه ایران در سازمانهای منطقه‌ای نظیر اکو، گروه دی هشت، سازمان همکاری شانگهای، سازمان همکاری اقیانوس هند و«سیکا» می‌تواند فرصتهای مناسبی را برای ایران در پی گیری سیاست نگاه به شرق فراهم کند.
از طرف دیگر همکاریهای اقتصادی با کشورهای آسیایی بویژه در بخش انرژی و راههای ترانزیتی از جمله سرمایه‌گذاری بر روی خط آهن بندر عباس- سرخس و اتصال به افغانستان و پاکستان و از سویی به عراق و ترکیه در همین راستا می‌باشد.
موارد فوق از نگاه ایران به عنوان یک سیاست یا رویکرد زمانی دنبال می‌شود که با آگاهی کامل از این که آمریکا در سالهای اخیر توانسته با تعمیق روابط خود با کشورهای آسیایی، نقش برتری را در میان قدرتهای بزرگ جهان در صحنه آسیا بازی کند و با علم به اینکه آمریکا توجه خاصی به حوزه آسیا -پاسفیک یافته و درصدد است تا تجربه اتحاد میان دو سوی آتلانتیک را در این حوزه تکرار کند و همچنین با احتمال آنکه ایران در سیاست نگاه به شرق مانند سایر سیاست‌های کلان خود در زمینه سیاست خارجی با سیاست مهار و مقابله آمریکا مواجه شود این فرآیند را طی می‌کند زیرا سیاست اعلام شده آمریکا این است که از بسط نفوذ و برقراری روابط نزدیک ایران با قدرتهای دیگر ممانعت به عمل آورد.
● رویکردهای مختلف در سیاست خارجی ایران
سه گرایش عمده در سیاست خارجی ایران وجود داشته است که به اختصار اشاره می‌گردد:
الف) رویکرد نگاه به غرب: همواره یکی از دیدگاهها در سیاست خارجی ایران مربوط به گروهی است که تعامل با غرب را مهمترین محور سیاست خارجی تلقی می‌کنند این گروه با ذکر شرایط ژئوپولتیک ایران و امکانات و توانمندیهای غرب مهمترین گزینه را رویکرد به غرب می‌دانند و نگاه به شرق را تابعی از رویکرد اصلی یعنی نگاه به غرب تلقی می‌کنند این گروه برآنند رابطه با شرق جدا از رابطه با غرب فاقد پویایی لازم می‌باشد و در واقع کشورهای شرقی و به طور اخص کشورهای منطقه خاورمیانه تحت تأثیر سیاستهای کشورهای غربی به ویژه آمریکا قرار دارند و نتیجه می‌گیرند که ریشه اصلی اصطکاک‌ها و مشکلات منطقه‌ای ایران در قاعده‌مند نبودن روابط ایران با غرب است. زیرا که منبع اصلی قدرت در سطح جهانی نزد غرب می‌باشد. از سویی این گروه مدعی‌اند که کشورهای شرقی خود تابع غرب هستند لذا اعتمادی به شریک استراتژیک بودن آنها نیست. لازم به ذکر است این دیدگاه از قبل از انقلاب در ایران وجود داشته و هنوز رگه‌هایی از آن وجود دارد.
ب) رویکرد «نه شرقی – نه غربی»: با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یکی از شعارهای محوری در بعد سیاست خارجی شعار«نه شرقی، نه غربی» بوده است. در واقع این شعار نفی دو ایدئولوژی حاکم بر جهان یعنی سرمایداری و کمونیسم بود زیرا انقلاب اسلامی در فضای نظام دو قطبی و جنگ سرد بوقوع پیوست. براساس این سیاست شعار محوری سیاست خارجی ایران در عرصه نظام بین‌الملل یعنی عدم تعهد نسبت به دو ابر قدرت، گسترش همکاری با کشورهای جهان سوم و اتحاد امت اسلامی است. برخی از مسئولین سیاست خارجی معتقدند اساساً مفهوم«متحد استراتژیک» در دنیا تغییر یافته و مانند گذشته نیست و عملاً بعد از فروپاشی شوروی کمتر کشوری حاضر به اتحاد استراتژیک با قدرتهای دیگر است و مشکل ایران نداشتن متحد استراتژیک نیست بلکه مهمترین مسأله برای ایران دارا بودن پشتوانه مردمی است. برخی نیز معتقدند سیاست نه شرقی نه غربی سیاست انزوا نیست بلکه حرکت براساس حفظ منافع ملی در بحرانهاست نه جدا نگاداشتن کشور از تعاملات جهانی؛ به تعبیر دیگر سیاست نه شرقی، نه غربی به معنای عدم رابطه با شرق و غرب نبوده بلکه به معنای حفظ موازنه در سیاست خارجی در تعامل با قدرتهای رقیب می‌باشند صرف نظر از این که قطب‌های درگیر با یکدیگر آمریکا و شوروی و یا هند و پاکستان باشند. منافع ملی کشور ایجاب می‌کند که درگیر رقابت‌های میان آنان نشویم. از این دیدگاه ایران یکی از بازیگران عرصه جهانی است و باید با تعامل با تمامی قطبهای جهان به قدرت دست یابد.
ج) رویکرد نگاه به شرق: برخی معتقدند«سیاست نگاه به شرق» می‌تواند فقدان متحد استراتژیک را برای ایران حل نماید. که بیشتر به چین و روسیه اشاره می‌کنند.
اگر چه کشورهای مزبور مایل به گسترش روابط اقتصادی خود با ایران هستند اما چه بسا به لحاظ هزینه‌های بالای همکاری استراتژیک با ایران بدلیل تعامل استراتژیک با غرب حاضر به همکاری به عنوان یک متحد استراتژیک با ایران نبوده‌اند. زیرا در واقع سیاست این کشورها فاقد ماهیت جدال آفرین آمریکا است و در تلاش هستند تا موقعیت خود را در سیاست و اقتصاد بین‌المللی تثبیت نمایند، برخی از طرفداران این رویکرد معتقدند چون چینی‌ها و روس‌ها رسالت تاریخی خود را در ایفای نقش بین‌المللی و مقابله با یکجانبه‌گرایی امپریالیستی قرار داده‌اند، از این رو می‌‌توان با آنها تعامل سازنده داشت و گسترش پیمان شانگهای را در همین زمینه ارزیابی می‌‌نمایند، اما از سوی دیگر در رویکردی راهبردی جهت همکاری با کشورهای شرق برخی معتقدند که باید انتظارات از این سیاست را به دو دسته انتظارات استراتژیک و انتظارات غیر استراتژیک تفکیک کرد زیرا که قدرتهای آسیایی با اروپا و آمریکا دارای تعامل فعال می‌باشند. از این رو قدرتهای آسیایی به برقراری پیوند استراتژیک با ایران به لحاظ مخالفت با سیاستهای آمریکا وضعیت خاصی در عرصه بین‌المللی دارند و چندان راغب نیستند لذا باید ایران صرفاً در حوزه‌های غیراستراتژیک بویژه حوزه اقتصادی و از جمله انرژی اقدام نماید زیرا ایران مهمترین مزیتش این است که تنها کشوری است که خارج از حوزه کنترل آمریکایی‌ها می‌باشد. بنابراین می‌تواند به عنوان مهمترین منبع انرژی برای کشورهای بزرگی همچون چین و هند درآید.
لذا در اتخاذ سیاست نگاه به شرق نباید راه افراط و تفریط را بپیماید. بر این اساس سیاست اقتصاد محور را تجویز می‌نمایند.
● سیاست نگاه به شرق در سه دولت
الف) دولت هاشمی رفسنجانی: در این زمان بدلیل دوران بعد از جنگ و ضرورت بازسازی کشور تعامل و همکاری گسترده‌ای با دنیای خارج آغاز شد. عادی سازی روابط با برخی از کشورهای منطقه از جمله عربستان، برقراری نوعی همکاری میان هند، روسیه، چین و ایران که در برخی موارد از آن به عنوان«اتحاد استراتژیک» یاد می‌شد. (با نیت مقابله با سیاستها خصمانه آمریکا) شورویها که بعد از فروپاشی با نفوذ آمریکایی‌ها در حوزه سنتی خود روبرو شده بودند ایران را تنها کشور مخالف سیاستهای آمریکا می‌دانستند، چین نیز بدلیل تمایل به گسترش حوزه نفوذ خود در خلیج فارس همکاری سیاسی و نظامی را با ایران گسترش داد. و هند نیز همکاری نظامی خود با روسیه را به ایران سرایت داد و از سویی ایران را به عنوان تأمین کننده منبع وسیع و معتبر انرژی خود لحاظ نمود. اگر چه هاشمی رفسنجانی در سفر به هند در سال ۱۹۹۶ ایران را لنگرگاه قابل اعتمادی برای کشتی صلح منطقه یاد نمود اما بدلیل عدم علاقمندی هند به حضور کشور ثالث در بحران کشمیر عملاً انتظارات لازم برآورده نشد.
ب) دولت سید محمد خاتمی: در این دوران که با هدف انجام اصلاحات داخلی و تنش‌زدایی با کشورهای جهان سیاستی را تحت عنوان «گفت گوی تمدنها» در پیش گرفتند تلاش شد تا سیاست به شرق جنبه فرهنگی و تا حدی اقتصادی داشته باشد اما عملاً همان سیاست دوران هاشمی در نگاه به شرق دنبال شد ولی بیشتر علاقمندی تیم سیاست خارجی به گسترش روابط با غرب بود از جمله روابط با ایتالیا، فرانسه و آلمان؛ البته رابطه با چین در این دولت در دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی در حد ۸ سند همکاری برای توسعه دو جانبه به امضاء رسید اما بدلیل نابرابری وضعیت اقتصادی چین و ایران و پویا بودن اقتصاد چین و نیاز فراوان چین به سرمایه‌گذاری خارجی عملاً ایران نمی‌توانست شریک مناسبی برای چین محسوب شود، از این رو اولویت چین گسترش روابط با آمریکا به عنوان یکی از کشورهای اقتصادی قدرتمند است. لذا سیاستمداران چینی روابط با ایران را تا حدی می‌خواستند که به روابط آنها با آمریکا لطمه نزند.
ج) دولت محمود احمدی‌نژاد: اگر چه برخی تلاش دارند سیاست و رویکرد دولت نهم را نگاه به شرق و رویگردانی از غرب عنوان نمایند. اما دیدگاه واقع گرایانه تصویر دیگری را به نمایش می‌گذارد. براساس اظهارات متکی وزیر امور خارجه دولت نهم این دولت طرز تفکر غرب و برخی از معاهدات بین‌المللی را به نقد گرفته و رویکرد این دولت را در بحث بحران هسته‌ای بدلیل خصومت غرب از حالت انفعال به فعال تبدیل و تلاش می‌کند تا نقش مهمی در ایجاد موازنه بین‌المللی و تعدیل نظام تک قطبی داشته باشند. از سویی سیاست دولت جدید به جای استفاده از تغییر«گرایش به سمت شرق» بهره‌گیری از مفهوم «گسترش ظرفیت» در دیپلماسی جمهوری اسلامی است برخی این رویکرد جدید را صرفاً یک تاکتیک برای گذر از بحران می‌دانند چنانکه دکتر علی لاریجانی می‌گوید: «ایران همیشه براساس منافع ملی خودش تصمیم‌ می‌گیرد مناسبات ما با کشورهای شرقی در حوزه منافع ملی خودمان تعریف شده و با کشورهای غرب هم همین گونه است» دکتر احمدی‌نژاد نیز در ملاقات با وزرای خارجه کشورهای حاشیه اقیانوس هند گفت: ما می‌توانیم در اقتصاد جهانی نقشی مؤثرتر و بیشتری ایفا کنیم و خارج از نظام سلطه یک زندگی شرافتمندانه و پیشرفته برای ملتهای خود به ارمغان آوریم».
بنابراین وجه مشترک غالب کشورها در سیاست نگاه به شرق، تأکید بر تعامل به جای تقابل در چارچوب نظام بین‌الملل کنونی تعریف و تبیین شده است.
● خط لوله صلح
توسعه سریع اقتصادی هند در دهه اخیر، موجبات افزایش سریع تقاضای انرژی در این کشور را فراهم کرده است به گونه‌ای که این کشور اکنون در مقام چهارمین مصرف کننده انرژی در جهان پس از آمریکا، چین و ژاپن قرار گرفته است به همین دلیل نیاز هند به انرژی در سالهای آینده به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. از همین رو ایران نیز بدلیل برخورداری از جایگاهی ممتاز در عرصه انرژی و قرابت جغرافیایی با هند قادر به بخش عمده‌ای از انرژی مورد نیاز این کشور است. هند نیز علیرغم سنوات گذشته خود که فاقد یک استراتژیک بلند مدت برای تأمین انرژی مورد نیاز خود بود در سال ۱۹۹۹ سند راهبردی خود را برای تأمین انرژی تنظیم و در همین راستا اقدامات زیادی را به انجام رسانده است. از جمله ایران و هند در سال ۱۹۹۳ قراردادی ۴ میلیارد دلاری به منظور احداث یک خط لوله ۱۷۰۰ کیلومتری از میدان پارس جنوبی ایران تا مرز پاکستان به امضا رسانده‌اند ولی بدلایل مختلف هنوز مشکلاتی را پیش رو دارند از جمله:
مخالفت آمریکا و دیگر رقبا همچون افغانستان، ترکمنستان که تلاش دارند خط لوله ترکمنستان افغانستان پاکستان جایگزین گردد. و همچنین حق ترانزیت از سوی پاکستان، اما در نهایت از منظر منافع ملی ایران آنچه مهم می‌نماید این است که اولاً امنیت انرژی در آینده جایگاهی ویژه در دستور کار امنیت بین‌المللی دارد و ثانیاً آسیای در حال توسعه از جمله چین و هند به مصرف کنندگان عمده انرژی با حجم زیاد تبدیل خواهد شد اما اگر چه رشد اقتصادی هند تا حدودی کندتر از چین حرکت دارد اما حرکت و جهش فوق تصاعد در نیاز به انرژی را به خوبی نشان می‌دهد و ایران با برخورداری از جایگاه ممتاز در عرصه انرژی و قرابت جغرافیایی با هند قابل حذف از صحنه رقابت نخواهد بود اگر چه ممکن است سنگ اندازی‌های فراوانی را پیش رو داشته باشد. نقدها و اظهارات پیرامون قیمت‌گذاری از سوی تیم مذاکره کننده قبلی و تیم جدید عمق دستهای پنهان و آشکار را در این مسیر به خوبی نشان می‌دهد. آنچه مهم است حرکت در مسیر منافع ملی است که نباید در چنبره بازیهای سیاسی حزبی و جناحی گرفتار آید.
مهدی بهشتی‌نژاد
ماهنامه هدایت
منبع : سایت بصیرت