شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


سیر سینمای مجیدی از"بدوک" تا "آواز گنجشک ها"


سیر سینمای مجیدی از"بدوک" تا "آواز گنجشک ها"
مجید مجیدی بازیگر و کارگردان سینمای کشورمان ۴۹ ساله شد.مجیدی در ۲۸فروردین ۱۳۳۸ در شهر تهران به دنیا آمد و پس از دریافت مدرک دیپلم تحصیلاتش را در زمینهٔ هنرهای زیبا ادامه داد.
مجیدی فعالیت هنری‌اش را قبل از انقلاب اسلامی ایران در عرصهٔ تئاتر آغاز کرد . نهضت حروفیه به کارگردانی داوود دانشور نخستین نمایش حرفه ای است که با بازی او در "تئاتر شهر" به روی صحنه رفت. درسال ۱۳۵۸ از خدمت نظام معاف شد و نمایش براند را برای قاسم سیف بازی کرد. در ۱۳۵۹ ابتدا نمایش "طیاره" را کارگردانی کرد، و سپس به "حوزه اندیشه و هنر اسلامی" پیوست و با امکانات "حوزه" به بازی در نمایش و نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه پرداخت.
بدون شک میتوان به سبب حضور مجیدی در برخی از مهمترین فیلم های دهه شصت او را در ردیف بازیگرانی همچون "فرامرز قریبیان"، "جمشید هاشم پور" و خسرو شکیبایی" از مطرح ترین بازیگران آن ده بر شمرد اگرچه این حضور چندان طولانی نبود و مجیدی در حد فاصل سال های ۶۰ تا ۶۸ تنها در ۱۰ فیلم سینمایی
(توجیه، مرگ دیگری، دو چشم بی سو، استعاذه، بایکوت، تیرباران، قاصد، در جستجو قهرمان، شنا در زمستان، و تا مرز دیدار) به ایفای نقش پرداخت و در چرخشی ناگهانی از ابتدای دهه ۷۰ به جمع کارگردانان سینمای ایران پیوست.او در فیلم "بایکوت" ساختهٔ محسن مخملباف در نقش یک کمونیست سرخورده، در فیلم "تیرباران" در نقش شهید اندرزگو، و در فیلم "دو چشم بی‌سو" که همگی از مطرح ترین فیلم های زمان خود به حساب می آمدند در نقش یک معلم توده‌ای نقش ایفا کرد.
در سال‌های بعد مجیدی به کارگردانی روی آورد و نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه "انفجار" (۱۳۵۹) نخستین تجربه ی او است،‌ که با دوربین ۱۶ میلی متری فیلمبرداری شد.
در کارنامه کاری مجیدی در زمینه نگارش شاهد ۹ اثر هستیم که او به رشته تحریر درآورده او فیلمنامه فیلمهای بدوک، پدر، بچه های آسمان، رنگ خدا،‌ غاز مهاجر، رویای سبز، باران، بید مجنون و آواز گنجشکها را نوشته است.
مجیدی از دهه ۷۰ به کارگردانی روی آورد و در این زمینه به موفقیت های قابل توجهی دست یافت.اولین فیلم بلند وی به نام "بدوک" در سال ۱۳۷۰ برنده جایزهٔ جشنواره فجر شد.
مجیدی در "بدوک" به نوعی دغدغه های آتی او را بر بستری خاص روایت می کند، رابطه خواهر و برادری که در این فیلم به جدایی می انجامد و انگیزه ای برای تلاش و جستجوی جعفر است. این رابطه در «بچه های آسمان» کارکرد دیگری پیدا کرده و شکل دیگری از کنش و واکنش را بر این رابطه حاکم می کند.
اهمیت دادن به کانون خانواده به عنوان نهادی که با مرگ پدر به فروپاشی رسیده، مفهومی است که جستجوی جعفر را به نوعی دارای شناسنامه خاص می کند و زیرلایه فیلم را تهی نمی گذارد
مجیدی در "بدوک" با انتخاب بستر قصه ای خاص سعی می کند نگاهی به معضل اجتماعی خاص این منطقه هم داشته باشد. در سیستان و بلوچستان، جعفر و جمال بعد از مرگ پدر فروخته می شوند و پسر مجبور می شود بدوکی شود. نوعی برده داری مدرن که افراد را مجبور به داد و ستد اجناس قاچاق از مرز پاکستان می کند.
تصویرسازی از کانون خانواده و قهرمانی که دغدغه بازسازی این نهاد را دارد، در آثار بعدی فیلمساز(پدر، بچه های آسمان،‌ رنگ خدا، باران، بید مجنون و آواز گنجشکها) هم با رویکردهای مختلف، تبدیل به مولفه مشترک آثارش می شود.
"پدر" همان شاخصه اصلی فیلمساز را این بار در نگاه به کلیشه و تیپی دارد که در حافظه فرهنگی ما جای دارد. بازنگری کلیشه ناپدری که این بار منجر به قصه ای ساکن شده و کنشمندی در زیرلایه آن موج می زند. ناپدری برخلاف سنگینی این عنوان و ظاهر و شغلش، مردی مهربان است که می تواند یک پدر و شوهر خوب باشد. مهرالله وقتی این نکته را حس می کند فرار می کند.موقعیت همراهی اجباری دو انسان که منجر به تأثیرپذیری آنها از یکدیگر می شود در این فیلم وارد رابطه پسر و ناپدری می شود تا به نوعی از این الگو هم کارکرد جدیدی گرفته شود.
"بچه های آسمان" مایه های آشنای مجیدی در رابطه یک خواهر و برادر و تصویرسازی او از بنیان خانواده ای که آسیب دیده را به نمایش می گذارد. آسیب دیدگی خانواده این بار در فقر مادی و بیماری مادر نمود پیدا کرده که شرایط خاصی را برای خواهر و برادر فیلم رقم می زند. کودکانی که در موقعیت پیش رو دچار شرم ذاتی در برخورد با خواسته ها و نیازهای اولیه خود هستند و زبان به شکایت باز نمی کنند.
ویژگی مثبت آثار مجیدی این است که فقر را سیاه نمایی نمی کند. مجیدی در "بچه های آسمان" به ساده ترین وجه ممکن تنها درگوشه ای از یک کلان شهر زندگی دو کودک را روایت می کند که در تعاملی ناخواسته درگیر هم می شوند.
آثار سیاه و منفی فقر مخرب همواره در آثار هنری مختلفی به نمایش درآمده که برخاسته از نگاه یکسویه به این معضل است اما مجیدی با نگاهی هنرمندانه در لایه های فقر به نوعی رشد فرهنگی و عزت نفس می رسد. شرایطی که درک آن می تواند مختل شدن جنبه های زندگی این خواهر و برادر را با داشتن یک جفت کفش مشترک بزرگنمایی کن ، بچه هائی که به آسمان تعلق دارند و در یکی از زیباترین سکسانس های تاریخ سینمای ایران ماهی ها بر زخم پایاهای دو کودک معصوم(فرشته) عاشقانه بوسه می زنند و دور آن دو طواف می کنند.
مجیدی در چهارمین فیلم بلند سینمایی خود و در ادامه روایت شاعرانه و لطیف خود از زندگی اینبار رنگی از خدا را از دریچه چشمان کودکی نابینا جستجو می کند و حاصل کار بازهم فیلمی زیبا به نام "رنگ خدا" می شود.
«رنگ خدا» با محور قرار دادن کودک نابینائی که دنیای حسی و شنیداری او به کلیت کار تعمیم پیدا می کند، قصه ای را روایت می کند که تلاش پدر برای بازسازی نهاد خانواده، راه به غلط می برد. فیلم با انعکاس دنیای حسی پسر نابینا بر کلیت فیلم و رابطه او با دنیای اطراف که بیشتر منحصر به مادربزرگ و طبیعت است سعی می کند فاصله دنیای پدر از او و پناه بردن محمد به این دو عامل را برخاسته از نیاز فطری او به تصویر بکشد. نیاز به محبت، توجه و عشق که در پدر جائی ندارد.
"رنگ خدا" به نوعی آخرین فیلم از چهارگانه مجیدی در مورد دنیای معصومانه کودکان است چراکه این کارگردان برای روایت "باران" پنجمین اثر بلند خود با خروج از دنیای کودکانه وارد دنیای بزرگسالان وعشق مادی می شود.
اگر مجیدی در چهارفیلم اول خود عشق را از منظر عرفان جستجو می کند و آن را در درک خدا و هستی می داند اما در "باران" روایتی از عشقی زمینی را به تصویر می کشد، عشق آدمیزاد به آدمیزاد. "باران" به نوعی خروج مجیدی از دنیای معصومانه کودکان است. نگاهی که با پیش زمینه ای که از مجیدی داریم می تواند به تعریفی خاص از عشق بیانجامد.
در "بید مجنون" مجیدی بازهم زندگی فردی نابینا را به تصویر می کشد اما با یک تفاوت بزرگ نسبت به "رنگ خدا"، در "رنگ خدا" قصه روایت کودکی معصوم است اما در"بید مجنون" فیلمساز دنیای مردی را ترسیم می کند که بعد از ۳۷ سال با تصویر دنیایی که فقط حس کرده روبرو می شود و حقش را از دنیا می خواهد. مجیدی با گذر از عشق زمینی این بار نگاهی دارد به جایگاه غرایض و احساسات سطحی در قهرمانش. مجیدی با نمادین کردن سیر نزولی شخصیت یوسف با بازی زیبای پرویز پرستویی، فروپاشی او را در پس خاموش ترین تصاویر ترسیم می کند. یوسف حق خود می داند که به دنبال تعریف خود از زیبائی، لذت و ... باشد و وقتی گام در راهی می گذارد که همیشه به کمک زنش آن را طی می کرده، خود را قادر و محق به انجام هر کاری می داند.
شاید بارزترین ویژگی مجیدی، استفاده او از نابازیگران است و اوج آن را در به «رنگ خدا» که مجیدی از یک پسربچه نابینا آن بازی تأثیرگذار را گرفت، شاهد بودیم. "آواز گنجشک ها " پس از" بید مجنون" جدیدترین ساخته سینمایی مجید مجیدی است، فیلمسازی که در این مدت فیلم کوتاهی از مجموعه فرش ایرانی و یک تیزر برای بازیهای المپیک پکن ساخت و موقعیت وی در سینمای ایران باعث شده تماشاگر تصوری از ساخت فیلم حتی متوسط را از وی نداشته باشد.
مجیدی پس از اینکه روایات های تکان دهنده ای از اجتماع و آدم های منفعل آن در ۶ فیلم قبلی خود از "بدوک"،"پدر"، "بچه های آسمان" ،"به رنگ خدا"، "باران" نشان داد و به سبب موقعیت ویژه خود موضوعی خاص را دست مایه فیلم بعدی خود" بید مجنون" قرار داد، این بار در " آواز گنجشک ها" برای مخاطب داستان کریم کارگر مزرعه‌ پرورش شترمرغی را روایت می کند که در حاشیه ‌شهر و در خانه‌ کوچک خود زندگی خوبی دارد ، حوادثی که در مزرعه رخ می دهد منجر به اخراج کریم از کار می‌شود و ناخواسته به شهر می آید و در آنجا اتفاقاتی، زندگی‌اش را دستخوش تغییر می‌کند روایت می کند.
مجیدی اگر چه با " آواز گنجشک ها" موفق می شود در بسیاری از صحنه ها تماشاگر را غافلگیر کند اما جدید ترین فیلم وی در واقع ادای دینی است به آثار پیشین او در بسیاری از صحنه ها و دوباره برای تماشاگر پدر پرتلاش فیلم "پدر"، طبیعت بکر "به رنگ خدا" ، بستن بند کفش "بچه های آسمان" و بسیاری از نشانه های دیگر فیلم های خود را تکرار می کند.
مجیدی بارها و بارها در فیلم جدید خود تماشاگر را غافلگیر می کند اوج غافلگیری مخاطب در صحنه ای که کریم با خیال راحت مقابل درب یک خانه ویلایی نماز می خواند و یا صحنه ای که دوربین از بالا یک لحاف پر از منجوق را نشان می دهد و تماشاگر در ابتدا گمان می کند آسمان پر ستاره دشت را می بیند.
از مجیدی ایراد می گیرند که «رنگ خدا»، «باران» و «بید مجنون» فیلم هایی هستند که سراسر غمند و تماشاگر با دلی گرفته سالن را ترک می کند اما «بچه های آسمان» فیلمی تلخ و شیرین بود که با وجود نمایش تلخ ترین جلوه های یک زندگی، شیرینی و خوشبختی افراد آن زندگی را هم نشان می دهد.
" آواز گنجشک ها" شاید تمام خصوصیات فیلم های قبلی مجیدی را دارا باشد. فیلم از طرفی دارای طنز ظریفی است که مجیدی در روایت داستان ساده خود اعمال کرده است و از طرف دیگر غم عجیبی را به وجود تماشاگر ساطع می کند، فیلم در لحظاتی موفق می شود هم تماشاگر را بخنداند و هم متاثر کند.
تماشاگر در" آواز گنجشک ها" به کریم،به شترمرغ،به حماقت های گاه و بیگاه ما آدم ها در مناسبات زندگی که به شدت شهری شده ایم می خندد و متاثرمی شود باز هم از حماقت ولی از نوع دیگری ، حماقت شهری که در آن همه می خواهیم به هر طریق ممکن از یکدیگر گذر کنیم و تماشای مردی روستایی ساده در این کلان شهر که با توقع کم تنها به دنبال روزی زن و بچه هایش می گردد دلنشین است.
به هر ترتیب مجیدی با " آواز گنجشک ها" بار دیگر ثابت کرد که روند پویایی را در سیر تکاملی برجسته خود طی می‌کند و راه خود را به عنوان فیلمسازی مولف پیدا کرده و می داند چگونه فیلم های شخصی خود را به صورت عامه پسند بسازد . مجیدی تا کنون، تنها کارگردان ایرانی بوده که فیلمی از او نامزد دریافت جایزه اسکار شده‌است. هم‌چنین او دوبار برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم در جشنوارهٔ سینمایی مونتره‌آل شده که در تاریخ از جشنواره بی‌سابقه بوده‌است.
● جوایز مجیدی از جشنواره های مختلف:
فیلمهای مجیدی در جشنواره های داخلی و خارجی متعددی شرکت داشته و جوایز بسیاری را از آن خود کرده است. فیلم بدوک در جشنواره بین المللی فیلم کن دوربین طلایی: بهترین فیلم، جشنواره بین المللی فیلم فجر در دوره دهم: دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه و سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را از آن خود کرد. فیلم پدر در جشنواره بین المللی فیلم خانواده سئول (کره جنوبی): جایزه بزرگ بهترین فیلم و جایزه دوم هیأت داوری والدین، جایزه تماشاگران، جایزه هیأت داوران در جشنواره بین المللی کودک و نوجوان اله کینو (لهستان): جایزه بهترین بازیگر نوجوان برای بهترین بازیگری، تقدیرنامه هیأت داوران برای بهترین فیلم، دیپلم افتخار هیأت داوری کودکان برای بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم ترویا (پرتقال): دلفین طلایی برای بهترین فیلم و تقدیرنامه سازمان بین المللی کاتولیکی، در جشنواره بین المللی فیلم و تلویزیون مروارید شرق آسیا (مالزی): جایزه بهترین فیلم، جایزه بهترین فیلمنامه، جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره بین المللی فیلم رشد دوره بیست و ششم: جایزه کتاب سیمین برای بهترین فیلم، در جشنواره ادبی هنری روستا دوره دهم: جایزه بهترین فیلم در جشنواره بین المللی فیلمهای کودک و نوجوان دوره دوازدهم: پروانه زرین برای بهترین فیلم و دیپلم افتخار برای نقش اول مرد، جشنواره بین المللی فیلم سائوپائولو تقدیرنامه هیأت داوران برای بهترین فیلم، جشنواره بین المللی فیلم سن سباستین: جایزه هیأت داوران برای بهترین فیلم، جشنواره بین المللی فیلم تورین: جایزه کن فدراسیون سینمای هنر و تجربه، جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه مدرسه هولدن برای بهترین فیلمنامه،‌ در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره چهاردهم:‌ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، سیمرغ بلورین نقش اول مرد،‌ سیمرغ بلورین برای نقش دوم زن و سیمرغ بلورین بهترین فیلم دوم را از آن خود کرد.
فیلم بچه های آسمان در جشنواره بین المللی فیلم غیرانگلیسی زبان (آمریکا): جایزه اسکار بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم ورشو: جایزه بهترین فیلم منتخب تماشاگران و جایزه بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم سنگاپور: پرده نقره ای بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم رشد:‌ کتاب سیمین برای بهترین فیلمنامه و کتاب زرین برای بهترین بازیگر نوجوان، در جشن خانه سینما دوره اول: جایزه هیأت داوران برای بهترین کارگردانی، در جشنواره بین المللی فیلم رشد: کتاب زرین بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان اولو: جایزه انجمن بین المللی سینمای کودک و نوجوان برای بهترین فیلم، در جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان فرانک فورد جایزه نخست بهترین فیلم و در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره پانزدهم: سیمرغ بلورین بهترین فیلم، سیمرغ بلورین بهترین تدوین، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و دیپلم افتخار بهترین چهره پردازی و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نوجوان. فیلم «باران» در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره نوزدهم: سیمرغ بلورین بهترین فیلم، سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین صدابرداری، نقش اول مرد، بهترین صداگذاری و بهترین موسیقی متن را از آن خود کرد.
فیلم اخیر مجیدی آواز گنجشکهاست که سیمرغ بهترین کارگردانی، بهترین چهره پردازی،‌ بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین را در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر را از آن خود کرد و در بخش جشنواره بین المللی فیلم برلین خرس نقره ای بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد که به رضا ناجی تعلق گرفت
منبع : خبرگزاری ایسکا نیوز