پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


لعبت بازان در خانقاه


لعبت بازان در خانقاه
●کرسی تازه ای به نام ما
دوباره و این بار با اعتماد به نفس تشکیلات یونیما را به راه انداختیم. در خانواده عروسکی جهان خود را به تدریج به ثبت رساندیم و بیست سال بعد از پیروزی انقلاب تمام عروسک های فراموش شده دوره قاجاریه را بازسازی کردیم تا شناسنامه نمایشگران عروسکی ایرانی با صفحات تازه و این بار با مشارکت نسل بعد از ما ترسیم شود. در خانواده عروسکی جهان کرسی تازه ای به نام ما رقم زده شد و در سال ۲۰۰۰ یک ایرانی برای نخستین بار و در ۲۰۰۴ برای دومین بار در ترکیب نمایندگان عروسکی دنیا قرار گرفت.
نکته اول:... و گویند یک روز شیخ ابوسعید،۱ می گذشت و جماعتی لعبت بازان خیال بازی می کردند و دف می زدند: شیخ خادم را بگفت: تا امشب به خانقاه درآیند. به شب به خانقاه آمدند و پرده در بستند و سماع آغاز کردند: یک یک خیل را برون می آوردند: خبازان و قصابان و آهنگران و دانشمندان و مقربان و صوفیان و هر قومی را جداگانه، بیتی نهاده بودند. در می خواستند و با قوالان می گفتند و آخر همه صوفیان را به درآوردند و گفتند: این بگویید جاء ریح فی القفص، جاء ریح فی القفص (آمدن آن باد که در قفس کرده اند) شیخ این بشنید و وقت او خوش گشت. برخاست و گرد در می گشت و می گفت: جاء ریح فی القفص.
نکته دوم: به شهادت یک سند معتبر دیگر، فتوت نامه واعظ کاشفی سبزواری نمایش عروسکی در دوره صفویه از انواع معرکه محسوب می شده و نمایشگران عروسکی در فهرست عناوین سلسله نقیب _ که هفت مرتبت اجتماعی بوده است _ به شمار می آمده اند و عمل آنها نه تنها مفید و سرگرم کننده بلکه تذکری به وحدانیت و یگانگی خالق _ بازی دهنده عروسک ها _ محسوب می شده است.۲
نکته سوم: اشعار شاعرانی همچون اسدی طوسی (قرن پنجم هجری قمری)، خاقانی (قرن ششم ه.ق)، نظامی گنجوی (قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه.ق)، عمرخیام (قرن ششم و هفتم ه.ق)، عطار (قرن ششم و هفتم ه.ق)، حافظ (قرن هشتم ه.ق)، عصار تبریزی (قرن هشتم ه.ق) و... اثبات کننده این است که در روزگار آنها نمایش عروسکی و اصطلاحات آن در میان مردم رواج داشته است.
نکته چهارم: در عهد قاجاریه و پس از افولی چشمگیر خیمه شب بازی رونق گرفت اما از چشم اهل دین افتاد و در نظر اهل دنیا نیز ابزاری تلقی شد که تهی از معرفت و دانش و فرزانگی است و خیمه شب بازان نه به خانقاهی راه می یافتند و نه شیخی چون ابوسعید ابوالخیر را به سماع وامی داشتند. هر آنچه که بود _ هر چند که از منظری دیگر با ارزش و قابل تامل بود _ اما از آنجا که هنر مطرودین و لوتی ها و کولی ها _ به حساب می آمد بی ارزش تلقی می شد.
نکته پنجم: در سال ۱۳۴۹ خیمه شب بازی به عنوان میراثی فرهنگی از نو مورد توجه قرار گرفت. اما زمانه دیگر از او توقعی نداشت، انگار آوایی گنگ در فضایی غریبه بود. خیمه شب بازان در آخرین بنگاه های شادمانی راسته سیروس یک به یک به دیار عدم، یا از زبان خیام به صندوق می افتادند و جایشان را حلبی سازها!! و آهنگرها، همان هایی که روزی سر از خیمه لعبت بازان عهد شیخ ابوسعید ابوالخیر برمی آوردند سپردند. تلویزیون، سینما و به تدریج نمایش عروسکی به شیوه غرب جایی برای عرض اندام بازمانده نسل خیمه شب بازان باقی نمی گذاشت.
نکته ششم: اسکار وایلد گفته است که بازیگر می تواند بر صحنه همچون کاهنان باشد یا چون لودگان _ یعنی می تواند رفتار، زبان و نگاه قدسی داشته باشد و دیگران را وادارد که با او به احترام رفتار کنند یا لودگی اختیار کند و در چشم فرزانگان بی ارج و قرب جلوه کند. این شش نکته می تواند مفتاحی برای ارزیابی نمایش عروسکی دوران ما _ پس از انقلاب _ باشد: نخست آنکه هر هنری از منظر روحانیون شجاع و صادق می تواند روزنه ای به شب باشد. امام خمینی با بیان این نکته که: ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم رمزگشایی کرد و تعبیر مرد اهل قلم و نظر اروپایی را _ اسکار وایلد_ از موضعی بسیار فراتر و بسیار حیاتی به کار گرفت و سینما و پیامد آن هنرهای دیگر را از مرگ، یا دست و پا زدن میان مرگ و نیستی نجات داد.
دوم آنکه: نمایش عروسکی اعتبار خود را طی قرن ها از کف داده و بایستی از نو خود را و توانش را بیازماید و ما نمایشگران عروسکی از همان آغازین روزهای انقلاب اسلامی چنین آزمایشی را از نو آغاز کردیم. در حالی که: نه روشنفکران و نه روحانیون دغدغه نمایش عروسکی را نداشتند و چه بسا اگر فرمان ممنوعیت آن نیز صادر می شد جز معدود کسانی که عاشق نمایش عروسکی بودند، آه از نهاد هیچ تنابنده ای برنمی آمد... در این احوال چند تن: اردشیر کشاورزی، مرضیه برومند، جواد ذوالفقاری، مرحوم کامبیز صمیم مفخم، هما جدیکار و من هر کدام از سویی وارد عرصه کار شدیم تا نمایش عروسکی نمیرد: گسیل دادن مربیان نمایش عروسکی به کتابخانه های تهران و شهرستان های مختلف کشور، تاسیس مرکز تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دفاع از ادامه حیات رشته نمایش عروسکی در دانشگاه هنر و پس از آن دانشگاه تهران، تاسیس مرکز تئاتر عروسکی اصفهان و پیامد آن تاسیس کانون ها و انجمن های نمایش عروسکی در دورافتاده ترین نقاط کشور، آموزش مربیان در سطوح مختلف، ترجمه کتاب هایی چون: هنر عروسکی، دنیای گسترده نمایش عروسکی، ورودی به قلمرو شبه عروسک ها و نمایش های عروسکی، استاد خیمه شب بازی می آموزد، نمایش عروسکی گام به گام و... تلاش من و همکارانم و عاشقان عروسکی را به ثمر رساند. نمایش عروسکی تلویزیونی و بی تردید کار به یادماندنی مدرسه موش های مرضیه برومند گام بلند دیگری بود که به تدریج نگاه ها را به سوی این هنر از یاد رفته و منزوی برگرداند.«شش جوجه کلاغ و یک روباه» به تایوان اعزام شد تا هنر نمایشی ایرانی در کشور سایه ها بدرخشد و کسانی چون علی منتظری و علیرضا زرین را دلگرم کند که نمایش عروسکی هم می تواند افتخارآفرین باشد و سهمی برای نمایشگران عروسکی نیز در نظر گرفته شود تا اهل نمایش عروسکی از خوان گسترده سفرهای خارجی بی نصیب نمانند و در عرصه های بین المللی جایگاهی بیابند و در این فرصت نوبت به خیمه شب بازی هم رسید: در سال ۱۳۶۰ و در حالی که صدای ما آن قدر رسا نبود که از حوزه و محدوده پارک لاله _ محل استقرار نخستین تماشاخانه دائمی و ثابت نمایش عروسکی _ بخوانیم نمایش کودکان _ فراتر نمی رفت اما نمایشگاهی از عکس و اسلاید و نوار صدای خیمه شب بازان چراغ هنر مرده را از نو گیراند و خمسه ای ها و احمدی ها معتبر شدند و صندوق عروسک هایشان در فستیوال های جهان گشوده شد و مبارک این عروسک رند، شوخ و لبریز از شیطنت با صدای جیغ مانندش خنده را سر داد، مبارک را ما به دوش گرفتیم و کره زمین را با او طی کردیم، گاه جواد ذوالفقاری گاه من این رسالت را به دوش کشیدیم تا مردمان عاشق عروسک ها او را از نو بازشناسند.
به روی صحنه رفتن لوبیای سحر آمیز، بابابزرگ و ترب، کفش های آرزو، بز زنگوله پا، کارآگاه ،۲ شش جوجه کلاغ و یک روباه، جنگ کور، لی لی حوضک، عصای کارگشا و... فضا را برای حضوری موثر و معنوی فراهم کردند اما ضرورت داشت که قدرت نمایش عروسکی در عرصه های دشوارتر مثلاً عرصه عرفان به نمایش گذاشته شود و پس از تاسیس مرکز تئاتر عروسکی اصفهان نخستین محصول عروسکی در زادگاه (حاجی و مبارک) نوعی نمایش عروسکی که دستکشی و ایستاده اجرا می شود و هدفش مضحکه آفرینی است به نام «سفر سبزدرسبز» به روی صحنه رفت و ارحام صدر با فروتنی از میان تماشاگران حاضر در تالار اندیشه گفت: من بر دستان این هنرمندان که با چوب و پارچه موجودات زنده آفریدند بوسه می زنم. اگر نمایش عروسکی این است که من دیدم از تئاتر ما بازیگران هنرمندانه تر است و این گفته از زبان بازیگری شنیده می شد که به عنوان مظهر بازیگری فی البداهه و قدرتمندانه نامش در اصفهان بلکه در ایران جاودانه خواهد ماند... عرصه بعدی حماسه و تراژدی بود، سیمرغ، مطلعی بر این حرکت بود و هر چند ناقص و ناتمام و ناموفق اما حرکت خوبی بود... سال ها «بعد اپرای رستم و سهراب» این تلاش و اراده را تکمیل کرد و برای اولین بار نمایشی عروسکی و نخی به روی صحنه رفت که غربی ها هرگز (آن را تکرار نمونه های اروپایی) نپنداشته اند و برخی از صادق ترین آنها آرزو کردند که در کشورشان «نمایشی همچون اپرای عروسکی رستم و سهراب» کاری از تبار همان نمایشگران عهد ابوالخیر وجود می داشت...
دوباره و این بار با اعتماد به نفس تشکیلات یونیما را به راه انداختیم. در خانواده عروسکی جهان خود را به تدریج به ثبت رساندیم و بیست سال بعد از پیروزی انقلاب تمام عروسک های فراموش شده دوره قاجاریه را بازسازی کردیم تا شناسنامه نمایشگران عروسکی ایرانی با صفحات تازه و این بار با مشارکت نسل بعد از ما ترسیم شود. در خانواده عروسکی جهان کرسی تازه ای به نام ما رقم زده شد و در سال ۲۰۰۰ یک ایرانی برای نخستین بار و در ۲۰۰۴ برای دومین بار در ترکیب نمایندگان عروسکی دنیا قرار گرفت. جشنواره عروسکی از ۱۳۶۸ دوباره متولد شد و پس از آن بی وقفه ادامه حیات دادند و تا پایان جشنواره دهم _ ۱۳۸۲- بیش از ۱۵۰ گروه عروسکی و افزون بر هزار نمایشگر عروسکی از سرتاسر جهان به کشورمان آمدند تا شاهد حضور هزاران نمایشگر عروسکی فعال کشورمان باشند و وقتی که در جشنواره هفتم- ۱۳۷۷ - در سرتاسر تهران و در ایام جشنواره هر جا سالنی بود که گروهی ایرانی در آنجا اعلام حضور می کرد ما دوستداران واقعی نمایش عروسکی خون در رگ هایمان موج می زد: ما عیدمان را جشن گرفته بودیم. نمایش عروسکی از محاق درآمده و خود را به جامعه قبولانده بود و این کم نبود. و اگر به همه اینها وجود چندرشته عروسکی در دانشکده های مختلف مثل وجود سه تماشاخانه: تالار هنر، مرکز تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تالار فردوسی بنیاد فرهنگی هنری رودکی را بیفزاییم و سازندگان، بازی دهندگان، نمایشنامه نویسان، طراحان صحنه و گروه بی شمار فعالان نمایش عروسکی را بیفزایم می توانم چون آن لعبت بازان در خانقاه شیخ ابوسعید ابوالخیر شوریده و موی افشان و پای کوبان بخوانم که: آمد آن باد که در قفس کرده اند و هر چند که نمایش عروسکی نیز چون نمایش از نداشتن بودجه و مکان مناسب، تجهیزات و امکانات و بسیار کمبودهای دیگر در عذاب است اما جان تازه ای که در این سال ها بر آن و در آن دمیده است نوید روزهای دلگرم کننده تر آینده را می دهد: نمایش عروسکی از نو فرصت یافته است که هنری معنوی، انسانی، زبانی برای بیان دردها، شیوه ای برای حفظ میراث فرهنگی و راهی برای ابراز وجود مردمان این کشور دیرینه سال باشد و... گزافه گویی و چاپلوسی و نان به روز خوردن نیست اگر بگوییم طی ۲۵ سال نمایش عروسکی ایران به اندازه چند قرن تجربه اندوخته است و افتخار آفریده است و تا آنجا که حافظه ام اجازه می دهد از شوریدگان این را نام می برم: «نصرت کریمی، مهدی فقیه، اردشیر کشاورزی، جواد ذوالفقاری، کامبیز صمیم مفخم، یوسف صدیق، مرضیه برومند، هما جدیکار، حسن دادشکر، حمید عبدالملکی، رضا فیاضی، بیژن نعمتی شریف، فاطمه معتمدآریا، ایرج طهماسب،سوسن مقصودلو،عادل بزدوده، مجید میرفخرایی، یدالله وفاداری، محمود فرهنگ، مرضیه محبوب، مریم سعادت، نسرین براتی، رحیم دوستی، حمیدرضا اردلان، مجتبی کاظمی، علی پاکدست، مریم اقبالی، آذر مبرهن، اکبر تشکری نیا، سهیلا احمدی فرد، ویدا قهرمانی، فریبا رئیسی، آزاده انصاری، روشنک روشن، مرجان احمدی، خواهران حاج حسینی و ده ها نمایشگر عروسکی جوان دیگر و حامیانی چون علی منتظری، علیرضا زرین، مرتضی کاظمی، مهدی سلیمی، مجید شریف خدایی، خسرو نشان، منصور پارسایی، حسین مسعودشاهی و دیگرانی که در این نیمه شب نهم بهمن ماه ۱۳۸۴ نامشان را به یاد نیاورده ام اما گرمای وجودشان را در عرصه نمایش عروسکی دیرین اما نوپای سرزمین بزرگ و دیرینه سالمان را احساس می کنم.
پی نوشت ها:
۱ - شیخ ابوسعید ابوالخیر (۴۴۰ _ ۳۵۷) و احتمالاً حدود ۴۰۰ هجری قمری.
۲ _ مولانا حسین واعظ کاشفی سبزواری به روزگار شاه اسماعیل صفوی می زیسته و از قدرتی بی نظیر در وعظ و خطابه برخوردار بوده و کتاب هایی چون روضه الشهداء، تفسیر مواهب علیه، جواهر التفسیر و مخزن النشاء اسرار قاسمی و... نوشته است.
بهروز غریب پور
منبع : روزنامه شرق