یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

یک داستان برانسکی - A BRONX TALE


یک داستان برانسکی - A BRONX TALE
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جین رزنتال، جان کیلیک و رابرت دنیرو
کارگردان : دنیرو
فیلمنامه‌نویس : چار پالمینتری، بر مبنای نمایشنامه‌ای نوشتهٔ خودش
فیلمبردار : رینالدو ویلالوبوس
آهنگساز(موسیقی متن) : بوچ باربلا
هنرپیشگان : دنیرو پالمینتری، لیلو برانکاتو، فرانسیس کاپرا، جو پشی، تارال هیکس و کاترین ناردوچی
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۲ دقیقه


ـ سال ۱۹۶۰. محله‌ای ایتالیائی در منطقهٔ برانکس نیویورک. همراه با تصاویری از آن محله و آدم‌های سرشناس‌اش ـ از جمله ̎سانی̎ (پالمینتری)، رئیس یک باند مافیائی ـ ̎کالوجرو̎ از دوران کودکی‌اش یاد می‌کند. ̎کالوجرو̎ که در سال ۱۹۶۰ نه ساله (کاپرا) است همراه با خانواده‌اش در همسایگی نوشگاهی زندگی می‌کند که پاتوق ̎سانی̎ و دارودسته‌اش است؛ همان جائی که ̎لورنزو̎ (دنیرو)، پدر رانندهٔ اتوبوس ̎کالوجرو̎ هشدارش داده که آن طرف‌ها نپلکد. یک روز در حالیکه ̎کالوجرو̎ روی راه‌‌‌پلهٔ ورودی خانه‌شان نشسته، قتل فردی را توسط ̎سانی̎ به چشم می‌بیند و بعداً موقع ردیف کردن مظنونین در ادارهٔ پلیس ترجیح می‌دهد ̎سانی̎ را لو ندهد. گنگسترها به همین خاطر کار پردرآمدی به ̎لورنزو̎ پیشنهاد می‌کنند که او قبول نمی‌کند ولی دیری نمی‌گذرد که ̎سانی̎ کار خوبی برای ̎کالوجرو̎ دست و پا می‌کند. اما به محض آنکه ̎لورنزو̎ از این جریان باخبر می‌شود دست پسرش را می‌گیرد، او را نزد ̎سانی̎ می‌برد و پسرش را مجبور می‌کند پولی را که به جیب زده به ̎سانی̎ برگرداند. سال ۱۹۶۸. در ترکیب نژادی محله تغییراتی به وجود آمده و حالا سر و کلهٔ سیاه‌پوستان در آنجا پیدا شده است. ̎کالوجرو̎ی هفده ساله (برانکاتو) و دوستانش حالا پاتوق خود را دارند. اما اکثر اوقات ̎کالوجرو̎ با ̎سانی̎ صرف می‌شود که مدام پند و اندرزش می‌دهد. در مدرسه، ̎کالوجرو̎ با دختری سیاه‌پوست به نام ̎جین̎ (هیکس) آشنا می‌شود. ̎سانی̎ در این زمینه مشکلی نمی‌بیند ولی ̎لورنزو̎ معتقد است که هر نژادی با نژاد خودش رفت و آمد کند. بعداً در حالیکه ̎کالوجرو̎ و ̎جین̎ در اتوموبیل ̎سانی̎ ـ که از او قرض گرفته ـ ملاقات می‌کنند، برادر ̎جین̎ سر می‌‌رسد و ̎کالوجرو̎ را متهم می‌کند که در دعوائی که بین دارو دسته‌اش و دوستان ̎کالوجرو̎ رخ داده، شرکت داشته است. از طرف دیگر پدر ̎کالوجرو̎ می‌خواهد بداند پسرش در اتوموبیل ̎سانی̎ چه می‌کرده و ̎سانی̎ هم به نوبهٔ خودش ̎کالوجرو̎ را متهم می‌کند که در اتوموبیلش مواد منفجره کار گذاشته است. اما در این میان جنگ بین دار و دستهٔ ایتالیائی‌ها و سیاه‌پوستان ادامه پیدا می‌کند. دوستان ̎کالوجرو̎ تصمیم می‌گیرند به محله سیاه‌پوستان حمله ببرند. ̎کالوجرو̎ پی می‌برد که زنده ماندن خود را مدیون ̎سانی̎ است اما وقتی به سراغ او می‌رود تا تشکر کند، ̎سانی̎ را به ضرب گلوله می‌کشند. قاتل، پسر همان فردیست که ̎کالوجرو̎ قتل‌اش را به دست ̎سانی̎ شاهد بوده است. در مراسم ترجیم ̎سانی̎، ̎کارمین̎ (پشی) ـ که ظاهراً رئیس جدید دار و دستهٔ مافیائی محله است ـ به ̎کالوجرو̎ پیشنهاد می‌دهد که هر وقت به کمک نیاز داشت، او را خبردار کند.
ـ نخستین فیلم د نیرو، به عنوان کارگردان، از هر نظر به موفقیت می‌رسد؛ از جمله در تعریف قصه (دوستان خوب مارتین اسکورسیزی، ۱۹۹۰، از نوع احساساتی)، فضاسازی (برانکس نیویورک در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ که توسط وین تامس طراح صحنه در بروکلین و کویینز باز ساخته می‌شود!) و بازی‌ها (خود دنیرو، برانکاتو و به‌خصوص پالمینتری). فیلم شخصیت‌هائی زنده و گفت‌وگوهائی به یاد ماندنی (مثل ̎غم انگیزترین چیز در زندگی استعداد تلف شده است̎.) دارد و، در کل، سرپا و پر شر و شور است.