یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سوفیست ها


در قرن پنچم پیش از میلاد در یونان تقاضا برای آموزش بالا گرفت. قسمتی از پاسخ جامعه یونان آن زمان به این تقاضا پدیدار شدن معملمان سیار و باهوشی به نام سوفیست ها (سوفسطائیان) بود. در لغت کلمه یونانی سوفیا به معنی خرد و دانش است و سوفیست نیز معنای صاحب خرد و دانش را میدهد.( بر خلاف کلمه فیلسوف که به معنای مشتاق وخواهان دانش و حکمت است نه صاحب آن).
یکی از تفاوتهای سوفیستها (سوفسطائیان) با فیلسوفان آن دوره در این بود که بر خلاف آنان بابت آموزشهایشان پول دریافت میکردند که گویا در بعضی موارد مقدار هنگفتی میشده است . سوفیست ها برای پیدا کردن شاگردهایجدید مدام در یونان در حال سفر بودند آنان نخستین کسانی بودند که در یونان بابت آموزش دستمزد دریافت میکردند. شاید اگر این موضوع نبود و افلاطون و ارسطو هم بر آنان کمتر خرده میگرفتند فلسفه و آموزشهای آنان وجه بسیار بهتری در طول تاریخ داشت.
در نظر افلاطون سوفیست کسی است که دانش و خرد خود را برای مقدار کمی پول میفروشد. ارسطو نیز نظر بهتری از افلاطون در باره آنان ندارد و میگوید: سوفیست کسی است که با تظاهر به دانش و خرد کسب درآمد میکند.
آموزشهای سوفسطاییان در زمینه خاصی محدود نمیشد و تقریبا همه علوم آن زمان را پوشش میداد ، آنان به آموزش ریاضیات فیزیک نجوم ادبیات ,فلسفه سیاست و گرامر و سخنوری و فن بیان مشغول بودند. ولی تاکید آنان در آموزش در سخنوری و موفقیت در سیاست بوسیله آن بود زیرا مهمترین شغل در یونان آن زمان اشتغال به سیاست بود و چیزی که در آموزشهای سوفسطاییان در این زمینه اهمییت داشت این بود که چطور سیاستمدار توده های مردم را به سوی اهداف خود سوق دهد , در این بین مهم نبود که حق و حقیقت چیست یا خرد چه حکم میکند.
نخستین کسی که سوفیست نام گرفت پرتاگوراس بود . چند سوفیست مهم بعد از او عبارتند از : گورگیاس , پرودیکاس , هیپیاس که طرفداران زیادی داشتند که به آنها گوش میکردند.
سوفیستها در وارد شدن به هر زمینه ای ایرادی نمیدیدند به طوریکه سریعا شروع با استدلال در آن زمینه میکردند. گاهی اوقات بعضی از آنها به خاطر غلط نشان دادن چیزی که درست به نظر میرسد یا اثبات اینکه سفید سیاه است به خود میبالیدند. برای مثال گورگیاس مدعی بود که در زمینه ای که در آن صحبت میکنید نیازی نیست که اطلاعات زیادی داشته باشید , او خود به هر سوال بدون اندکی ملاحظه پاسخ میگفت.
به اعتقاد بسیاری از آنان برای رسیدن به مقصود فقط تسلط بر زبان و مهارت در بازی با کلمات کافی است. آنها بنا به همین موضوع سعی میکردند که هنگام مباحثه حریف را اغفال و سردرگم سازند. واگر این امر ممکن نبود سعی میکردند با خشونت در گفتار و ایجاد سرو صدا حریف را مغلوب سازند. در بسیاری از موارد نیز سعی در تحت تاثیر قرار دادن مردم بوسیله استعارات و لطایف و پارادوکسها داشتند تا با بیان حقایق. به خاطر همین موضوع است که لفظ سفسطه به عنوان استدلال باطل به کار برده میشود.
تقریبا در اواخر قرن پنجم پیش از میلاد سوفیست ها رو به افول گذاشتند و بعد از آن نیز دو بار دیگر در یونان مطرح شدند , بار اول در قرن دوم میلادی بود که در آن زمان به سخنرانان حرفه ای که در مجامع عمومی مردم را تحت تاثیر قرار میدادند عنوان سوفیست را اطلاق میکردند. آنان نیز مانند سوفیست های قبلی دائم در سفر بودند. بار دومی که دوباره سوفیست ظاهر شدند در قرن چهارم میلادی بود که تقریبا مقارن با قدرت گرفتن مسیحیت در اروپاست. سوفیست در این زمان تلاش و فلسفه خود را به مبارزه با مسیحیت اختصاص دادند. تقریبا در قرن پنجم میلادی کم کم کلمه سوفیست تبدیل به لفظی اهانت آمیز شد که برای کسی که غلط استدلال میکرد به کار میرفت.
هسته اصلی فلسفه سوفسطاییان اعتقاد به قدرت سخنوری و زبان است. هنگامی که افلاطون به پیریزی فلسفه آرمانگرایش مشغول است ودر آن به بنیادها و اصول اهمیت میدهد سوفیست ها دیدگاهای بسیار متفاوتی را نسبت به او اتخاذ میکنند و آنها جانب فلسفه ای غیر اصول گرا و بدون پایه و بنیاد را میگیرند. زیرا به اعتقاد آنها برای هیچ چیز دلیل واقعی و مطلق و کاملی وجود ندارد.
سوفیست ها بین جهان واقعی و زبان وتوانایی آن برای بیان و توضیح چیزهای موجود در جهان شکاف عظیمی دیدند. آنها اعتقاد داشتند یا چیزی وجود ندارد و یا اگر چیزی هم هست آن غیر قابل درک توسط انسان است و اگر هم چیزی غیر قابل درک توسط انسان باشد پس غیر قابل انتقال در ارتباطات خواهد بود .آنها مغایرتی عمده بین محدودیتهای زبان و بیان حقیقت مشاهده نمودند .از پروتاگوراس نقل میشود: "انسان مقیاس و میزان وجود داشتن همه هستیهایی هست که وجود دارند و همه غیر هستیهایی که وجود ندارند".
هنگام مطالعه سوفیست ها در می یابیم که آنها بر خلاف افلاطون نگرانی بابت حقیقت ندارند برای آنها مهم تر از ارزش حقیقت ابهامات ذاتی و دانسته های درون ماست این اعتقاد قوی به قدرت زبان و کمبود در پی ریزی حقیقت موجب پدیدار شدن پارادوکسهای شده است که سوفیست ها برای ایجاد آنها از ضعف و ابهامات زبان استفاده میکردند.
در برابر مسئله خدا هم عده ای از سوفیست ها مانند پروتاگوراس موضع نمیدانم(لاادری) و غیر قابل اثبات است پیش گرفتند ولی اکثر آنها در موضع انکار خدا قرار داشتند.
در دوره معاصر با پدیدار شدن جنبه و دیدگاه های فلسفی جدید در باره زبان بخشی از دیدگاه های سوفسطاییان در باره زبان احیا شده است. از آنجمله میتوان به این عقیده اشاره کرد که : " حقیقت و اطلاعات کشف نمیگردند بلکه ساخته میشوند و این پروسه ساخته شدن اطلاعات زمانی که مردم با هم ارتباط برقرار میکنند اتفاق میافتد".

مهدی پدرام
منبع : تاریخ فلسفه