چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا و برآیند سه دهه چالش با انقلاب اسلامی


آمریکا و برآیند سه دهه چالش با انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی به تعبیر بسیاری از اندیشمندان، از مهمترین تحولات سیاسی - اجتماعی دنیا در نیمه دوم قرن بیستم به شمار می رود.
ماهیت و جوهره سلطه ستیزانه این انقلاب در كنار ابعاد ضداستبدادی آن، هم به استبداد رژیم پهلوی و سلطنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در ایران پایان داد، و هم سلطه قدرتهای سلطه گر به ویژه ایالات متحده آمریكا را به چالش كشید.
به بیان دیگر، تضاد آشتی ناپذیر ایالت متحده آمریكا و جمهوری اسلامی ایران، تضادی ریشه ای و بنیادین است كه از مبانی فلسفی متضاد این دو نظام بر می خیزد؛ دو نظامی كه یكی تأكید بر سلطه گری داشته و حیات خود را در سلطه فراگیر و همه جانبه در جهان و بویژه جهان اسلام می بیند، و دیگری به شدت به سلطه ستیزی معتقد است.
در واقع، جمهوری اسلامی ایران از نظر آمریكا، نیرویی گریز از مركز است كه نظم تحمیلی، سلطه گرانه و باقی مانده از جنگ جهانی دوم را به ضرر غرب و آمریكا، همراه با بیداری جهان اسلام و احیای هویت دینی آنها، برهم زده است.
در همین راستا، آنها پیوسته به دنبال مهار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به عنوان كانون حركت جهان اسلام بر آمده اند.
تحمیل فشارهای مختلف خارجی همچون تجزیه طلبی مناطق قومیتی در ایران، تحریم اقتصادی، تحریم تسلیحاتی، كودتا، مداخله نظامی، جنگ تحمیلی، جنگ روانی، جنگ سفارت خانه ها، جنگ نفت، ایجاد بحران هسته ای، بحث حقوق بشر و... از جمله ابزارهای فشاری بود كه موجودیت نظام جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود و سیاستمداران غرب، به صراحت از آن، تحت عنوان سرعقل آوردن دولتمردان ایران، رام كردن انقلاب اسلامی و... یاد نمودند. لیكن، به فضل خداوند، هیچ كدام راه به جایی نبرد.
روی كارآمدن نومحافظه كاران در آمریكا و طراحی سناریوی ۱۱ سپتامبر با بهانه مبارزه با تروریسم و اشغال افغانستان و بعد از آن عراق در راستای طرح خاورمیانه بزرگ، و هدفهای همه جانبه آمریكا در این منطقه و بویژه تسویه حساب با ایران بوده است.
به موازات پیچیده تر شدن اقدامها و سیاستهای آمریكا و رژیم صهیونیستی، شاهد فرایند بالنده بیداری مسلمانها و احیای هویت دینی در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه هستیم.
غافلگیری استراتژیك آمریكا در عراق كه مترصد روی كار آوردن یك حكومت لائیك و سكولار به رهبری افرادی همچون ایاد علاوی، حازم شعلان و...، در كنار شكست استراتژیك رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه لبنان، روی كارآمدن گروههای اسلام گرا در كشورهای مختلفی همچون مصر، بحرین و فلسطین و...، از نبود مدیریت بحران توسط آمریكایی ها حكایت دارد.
دولتمردان آمریكایی، یقیناً به دنبال آن بودند تا با مهار عراق، فلسطین، سوریه، لبنان و...، عقبه استراتژیك انقلاب اسلامی را به تصرف خود درآورده و آنگاه جمهوری اسلامی را به تمكین در مقابل اراده و خواست خود وادار سازند.
اگر بگوییم در صورت فراهم بودن شرایط و اجماع جهانی و توانایی كنترل بحران، آمریكاییها حتی یك لحظه در ورود به مرحله نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران، تردید به خود راه نمی دادند، اغراق نكرده ایم؛ اما بیداری جهان اسلام و امواج توفنده اسلام گرایی متأثر از انقلاب اسلامی از یك سو و شكننده بودن اقتصاد جهانی بویژه نفت به عنوان نیاز استراتژیك جهان صنعتی در صورت بحران آفرینی، از مهمترین ملاحظاتی بوده است كه مانع ورود دولت جنگ طلب بوش به رویارویی نظامی با كشورمان بوده است.
امروزه حتی دولتهای اروپایی، در راستای منافع ملی خود، برخلاف خواست و اراده آمریكا، وارد قراردادهای كلان نفتی با ایران شده اند. در واقع، نه تنها اجماع جهانی، به لحاظ شكنندگی اقتصاد جهانی و قطع صادرات نفت در صورت ورود آمریكا به مرحله نظامی علیه ایران وجود ندارد، بلكه حتی در ایجاد یك تحریم اقتصادی همه جانبه بین آنها، اتفاق نظر نیست.
تحمیل واقعیتها بر اندیشه خشونت طلبانه نئومحافظه كاران، امروز گریزناپذیر می نماید. لذا بوش كه زمانی می گفت اگر در آمریكا فقط همسر و سگش او را همراهی كنند، سیاستهای جنگ طلبانه اش را ادامه می دهد، امروز متأثر از فشارهای داخلی، اعم از افكار عمومی و جناح مقابل، در كنار شكست سیاستهایش در منطقه، او را به این موضع كشانیده است كه به صراحت بگوید:
▪ ما به دنبال جنگ با ایران نیستیم، ما از سربازان خود در عراق دفاع می كنیم.
▪ ما در بحث سلاحهای كشتار جمعی در عراق اشتباه كردیم، از كجا معلوم كه در مورد ایران این گونه نباشد... .
دكتر یدا... محمدی
منبع : روزنامه قدس