چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است


زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
اگر کسی به دیگری طعنه‌ای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد، کسی‌که مورد طعنه قرار گرفته است، می‌گوید: ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر، خوب می‌شود، ولی زخم زبان، خوب نمی‌شود و در این مورد داستانی می‌گویند:
هیزم‌شکنی بود که روزها به جنگلی می‌رفت و پشته‌ای هیزم کول می‌کرد و به شهر می‌برد و می‌فروخت و از این راه خرج زن و بچه‌هایش را درمی‌آورد. شیری در آن جنگل بود که هر وقت هیزم‌شکن را می‌دید، کاری به کارش نداشت تا اینکه رفته رفته با هم دوست شدند. یک روز هیزم‌شکن از شیر خواست که به خانهٔ او برود تا هر غذائی که دوست دارد، زنش برای او بپزد. شیر اول قبول نمی‌کرد و می‌گفت: ”شما آدمی‌زاد هستید و من حیوان؛ دوستی آدمیزاد و حیوان هم جور درنمی‌آید“. اما مرد آنقدر اصرار کرد که شیر قبول کرد به خانه او برود و سفارش کرد که برایش کله‌پاچه بپزند. روز مهمانی سر سفره نشسند، شیر همان‌طور که داشت کله‌پاچه می‌خورد، آب آن از گوشه لب‌هایش روی جانه‌ای می‌ریخت، زن هیزم‌شکن وقتی این را دید، به شوهرش گفت: ”مرد، این دیگه کی بود که به خانه آوردی؟“ شیر تا این را شنید، غرید و به مرد گفت: ”ای مرد! مگه من به تو نگفتم من حیوان هستم و شما آدمیزاد و دوستی ما جور در نمی‌آید؟ حالا بلند شو تبرت را بردار و هر قدر که زور بازو داری، با آن بر فرق سرم بزن!“ مرد گفت ”اما من و تو دوست هم هستیم“ شیر گفت: ”اگر نزنی، هم تو و هم زنت را پاره می‌کنم“. مرد از ترسش تبر را برداشت و آن را محکم به سر شیر زد. شیر بعد ار آنکه سرش شکافته شد، برخاست و رفت. مرد دیگر به جنگل نمی‌رفت. یک روز با خودش گفت: هر چه بادا باد، می‌روم ببینم شیر مرده یا نه؟ مرد وقتی به جنگل رسید، شیر را دید و گفت: ”رفیق هنوز هم زنده‌ای!؟“ شیر گفت: ”می‌بینی که زخم تبر خوب شد و من زنده‌ام اما زخم زبان زنت هنوز خوب نشده و نمی‌شه. تو هم برو و دیگر این طرف‌ها پیدات نشه که این دفعه اگر ببینمت، تکه‌پاره‌ات می‌کنم!“

زیرنظر: شادی فریور
به انتخاب: مهدی آب حیات
منبع: ”تمثیل و مثل“ پژوهشگر: ”ابوالقاسم انجوی“
منبع : مجله شادکامی و موفقیت