شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


نقش زبان در وحدت و صلح پایدار میان تمدن ها


نقش زبان در وحدت و صلح پایدار میان تمدن ها
میراث خبر، سرویس فرهنگ _ اهمیت زبان نه تنها به عنوان وسیله ای برای توصیف وقایع، بیان حقایق و خلق عقاید از دیرباز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان بوده است بلکه یکی از خصوصیات مهم آدمی است که ارتباط بین افراد جامعه را میسر می سازد. زبان به عنوان عنصری برجسته در زندگی اجتماعی است که بر دیگر ابعاد فرهنگی و فکری زندگی انسان ها تاثیر ویژه ای دارد. بکارگیری به موقع ساختارهای زبان و استفاده مناسب از گفتمان سهم بسزایی در پیشرفت فرهنگ ها دارد. نقش زبان در شکوفایی تمدن ها تا حد زیادی بستگی به توانایی افراد جامعه در به کار بردن صحیح ساختارهای ویژه زبانی و همچنین قدرت برقراری ارتباط درون گروهی و برون گروهی آنها دارد. در این مقاله دو نقش ارتباطی و تکوینی زبان در قسمت های جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد.
● نقش ارتباطی و انتقالی زبان
بر نقش زبان در انتقال افکار و پیام ها از دیرباز تاکنون همه محققین اتفاق نظر داشته اند. زبان نه تنها میان مردم یک جامعه ارتباط چندگانه به وجود می آورد، بلکه میان گروه ها و جوامع مختلف نیز موجب برقراری ارتباط متقابل اجتماعی و فرهنگی می شود. بیان حقایق و ارسال نظرات از جایی به جای دیگر با متون گفتاری و نوشتاری انجام می شود. حوادث و واقعیت ها به وسیله کلمات و جملات توصیف می شود. می توانیم علت حوادث را با سخنانمان به دیگران گزارش دهیم. به وسیله زبان ما یکدیگر را مورد خطاب قرار می دهیم، به یکدیگر احترام می گذاریم، دیگران را تشویق یا توبیخ می کنیم، با آنها مشورت می کنیم و یا این که اختراعات و اکتشافات را به اطلاع عموم می رسانیم. بنابراین اخبار برای ما آشکار می شود. تاریخ ثبت و ضبط می شود. و تعلیم و تربیت نیز ادامه حیات می یابد. نیل اسمیت (۱۹۹۹) زبان را آیینه ذهن معرفی می کند. وی با استناد به نوام چامسکی (۱۹۹۲) که زبان را ابزاری برای فکر می داند اعتقاد دارد که تفهیم و تفهم، آگاهی یافتن و شفاف شدن افکار و اذهان به وسیله زبان صورت می گیرد.
از سوی دیگر قدرتمندان به وسیله قدرت بیان، اعمال قدرت می کنند. مدیران و فرماندهان دستورات خود را قابلیت اجرا می بخشند، دشمنان قدرت خود را به رخ یکدیگر می کشند، سیاستمداران عملکرد خود را بیان می کنند و توانایی خود را به وسیله سخنرانی هایشان به مردم متذکر می شوند. در دنیای امروز نیز که نقش رسانه های گروهی بیش از پیش نمایان شده است، مجلات، آگهی ها، روزنامه ها و رادیو و تلویزیون نه تنها به انتقال اخبار سراسر دنیا می پردازند بلکه سعی در انتقال ایدئولوژی و نظرات دولتمردان دارند.
بنابراین به طور کلی می توان گفت جهان بینی افراد، میراث فکری و فرهنگی یک جامعه، مفاهیم مذهبی، کتب آسمانی، حوادث تاریخی، هنر و ادبیات گذشتگان، داستان ها و شعرها، همه و همه بخش زیادی از حیات خود را مدیون وجود کلمات و جملاتی می دانند که این گنجینه گرانبها را درون خود نگهداری کرده اند و به نسل های بعدی منتقل می کنند. محیط، جامعه، طبقه اجتماعی، نگرش، تجربه، افکار و شخصیت فرد در قالب زبان تبلور می یابد. بدین سان تمدن ها با حیات زبان رو به کمال می روند و با زوال آن قسمت مهمی از هویت خود را از دست می دهند، همان گونه که فردوسی شاعر توانای ایرانی با اشاره به اثر بزرگ خود شاهنامه می گوید:
● بسی رنج بردم درین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
فردوسی به وسیله زبان، شاهنامه را خلق می کند و با آفرینش شاهنامه از یک طرف گنجینه بزرگی برای واژگان فارسی به وجود می آورد و از طرف دیگر هویت و ملیت ایرانی را زنده نگه می دارد. و به همین علت است که برای شناخت فرهنگ یک جامعه، آگاهی و شناخت از زبان آن جامعه ضرورت دارد.
● ایجاد و خلق افکار و عقاید به وسیله زبان
گفته می شود زبان هویت انسان ها است. هویتی که بر کلیه اعمال و رفتار انسان اثر می گذارد و یا به عبارتی دیگر گفتار و اعمال آن چنان پیوند تنگاتنگی با یکدیگر دارند که جداسازی آنها از یکدیگر در بسیاری از موارد امکان پذیر نخواهد بود. اگر به اول کتاب مقدس انجیل یوحنا مراجعه کنیم که گفته شده است «زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود. او همیشه زنده بوده است و خود او خداست» می فهمیم که کلام هستی و وجود است، بودن است، نور و آگاهی است. شریعتی در مورد انسان می گوید: «انسان یک لفظ است که بر زبان آشنا می گذرد، بودن خویش را از زبان دوست می شنود، هر کس کلمه ای است ...» و «... کلمه هست می شود و در «فهمیده شدن» «می شود» و در آگاهی «دیگری» به خودآگاهی می رسد.» «نامیدن یعنی ظهور بخشیدن و تعیین دادن» «سخن گفتن و عمل کردن، تصرف و تغییر در جهان خارج است.» او در ادامه شرح می دهد که کلمه به اشیاء «معنی و خصوصیت و چگونگی و چرایی می بخشد. پس می آفریند. این است که «بیان» یک آشکارگری صرف و انفعال نیست، فعل است و زبان، ابزارش. بنابراین کلمه یا کلام، کائنات را بیان می کند و با همین عمل، به آنها تعیین و تمیز و در نتیجه شخصیت وجودی و معنی و هدف معین می دهد.»
اگر بخواهیم از دیدگاه زبان شناسی به این مساله نگاه کنیم باید نظر آستین (۱۹۶۲) را حداقل در مورد بعضی از جملات و افعال بپذیریم که با ادای آنها کاری را انجام می دهیم. مانند وقتی که تهدید و تشویق می کنیم، معذرت می خواهیم، انکار می کنیم، قول می دهیم، سلام می کنیم و یا هنگام خواندن خطبه عقد که با بیان کلمات و جملاتی مشخص مراسمی را امکان پذیر می سازیم.در اینجا نکته مهمتر این است که در بسیاری از مواقع همانگونه که توماس (۱۹۹۵) نیز بیان می کند غیر از رساندن معنی ظاهری عبارات و کلمات (Locution)، گوینده یا سخنران در موقعیت های مختلف با استفاده از ساختارهای زبانی سعی در القاء معانی مختلفی (Ilocution)، به شنونده دارد اگر چه ممکن است حتی برداشت شنونده (Perlocution) متفاوت باشد. به هر حال دانستن این که چه اعمالی را به وسیله زبان می توانیم اجرا کنیم و این که چگونه منظورمان را به شنونده برسانیم نه تنها سبب خلاقیت بیشتر گفت و گوها و افزایش تاثیر کلام در امور سیاسی، تجاری و اجتماعی می شود بلکه باعث می شود افراد شناخت فرهنگی و فکری بهتری از تمدن های مختلف به دست آورند. به عنوان مثال یافتن مفاهیم واقعی کلمات و فهم معانی خطوط قدیمی و درک بهتر زبان های باستانی سبب شناخت بهتر تمدن های آنها می شود.
چستین (۱۹۸۸) می گوید زبان به ذهن های ما بال پرواز می دهد و ما را قادر می سازد به آن سوی افق فکری مان و به دنیاهای جذاب و رویایی سفر کنیم. خلاقیت های فکری، رمان های تخیلی و بسیاری از نوشته های متفکران خلق و وجود خود را مدیون زبان هستند. بنابراین زبان فقط منتقل کننده فکر و فرهنگ نیست بلکه قسمت مهمی از جهان بینی و تمدن بشر به وسیله خود زبان پا به عرصه وجود می گذارد. زبان دنیای ما را شکل می دهد و کلمات و جملات می توانند ما را به هیجان آورند، احساساتمان را برانگیزند یا امیالمان را سرکوب کنند، روحمان را به خروش آورند، تواناییمان را شکوفا کنند و عکس العملمان را نسبت به آنچه که می شنویم، برانگیزانند و افکار و اعمالمان را تغییر دهند. آنچه که به طور کلی می توان از این قسمت نتیجه گرفت این است که یکی دیگر از نقش های زبان در توسعه فرهنگ ها و تمدن ها و حکومت ها تاثیر مستقیم آن در خلق اعمال و عقاید و ایجاد مکاتب است.
● تاثیر زبان در ضعف تمدن ها
آنچه که تاکنون ذکر شد بیشتر نشان دهنده تاثیر زبان در قوت تمدن ها بوده است. نکته مهم در این قسمت این است که گسترش یک تمدن در بسیاری از موارد سبب ضعف تمدن هایی می شود که در مقابل آن قرار دارند یعنی فرهنگ، زبان و تمدن های دیگر به تدریج درون تمدن شکوفا شده حل می شوند، بنابراین زبان برای آنها خود به خود نقش منفی ایفا می کند. علاوه بر آن نقطه قوت ها و نکات مثبت در زمان و موقعیت دیگر و با افراد متفاوت ممکن است نقطه ضعف به حساب بیایند.
تعامل تمدن ها و حکومت ها با یکدیگر گاه سبب پیشرفت هر دو می شود. در بیشتر مواقع حکومت ها باعث گسترش تمدن ها می شوند، اما حکومت هایی نیز هستند که به علت بی کفایتی سردمداران خود باعث عدم پیشرفت فرهنگ و تمدن جامعه خود می شوند. جنگ افروزی، سرکوب مغزها و نخبگان، و عدم استفاده بهینه از متخصصین، نزول تمدن ها را به همراه خواهد داشت. در این مورد می توان گفت که اگر چه زبان باعث تقویت بسیاری از حکومت ها می شود، با گذر زمان و روشن شدن حقایق، جامعه به حالت انفجاری می رسد که کوچک ترین حرکت سبب سرنگونی کامل دستگاه های سیاسی غیر مردمی میشود. به خصوص که نسل های بعدی طبقه حاکم قدر در دست داشتن قدرت را نمی دانند و به عیش و نوش و فساد می پردازند. بنابراین نقطه قوت کوتاه مدت و موقتی می تواند موجب مرگ و انحطاط همیشگی شود. در این راستا قرآن مجید در سوره یونس، آیه ۱۳ می فرماید: «و لقد اهلکنا القرون من قبلکم لما ظلموا»
«و ما اقوام و مللی را پیش از شما به جهت ظلمی که می کردند، به هلاکت رساندیم.»
● نتیجه گیری
نقش ارتباطی و پیام رسانی زبان همراه با ظرفیت آن در خلق افکار و عقاید که مورد بحث قرار گرفت تاثیر بسیار مهمی در شکل گیری و ادامه حیات تمدن ها و نگهداری میراث فکری و فرهنگی یک جامعه دارد. و همین نقش زبان است که سبب انسجام، وحدت و استحکام جامعه می شود. در عین حال شناخت کامل فرهنگ یک جامعه بدون شناخت زبان آن جامعه میسر نخواهد بود. بنابراین برای رسیدن به تفاهم و درک بهتر مفاهیم و معانی مورد بحث، طرفین گفت و گو از یک سو باید اطلاع کافی از ساختارهای زبانی یکدیگر داشته باشند یا این که زبان مشترکی برای بیان عقاید خود پیدا کنند و از سوی دیگر نگرش ها، علایق، عادت ها، آداب و رسوم و به طور کلی فرهنگ حاکم بر جامعه یکدیگر را بشناسند. تنها در این صورت است که گفت و گوی تمدن ها می تواند چهار چوب فکری و ایدئولوژی مشترکی را فراهم آورد. و بدین سان طرفین با فهم مشترکشان از مسایلی که در اطرافشان می گذرد به وحدت و صلح پایدار خواهند رسید.
محمدحسن قانع
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی