دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی خواهی زیر سایه کاسترو


دموکراسی خواهی زیر سایه کاسترو
در نوامبر ۱۹۹۹ كوبا میزبان اجلاسی بود كه در آن نزدیك به ۲۰ تن از روسای جمهور و سران دولت آمریكای لاتین حضور داشتند و درباره اكنون و آینده روابط منطقه به بحث نشستند. در آن زمان به نظر می رسید كه این اجلاس فرصت مناسبی را در اختیار دولت كاسترو قرار می دهد تا چهره بین المللی خود را بهبود بخشد. اما در همان زمان اپوزیسیون كشور اجلاس مشابهی را با حضور برخی از روسای جمهور برگزار كرد تا مانع آن شود كه دولت به نتیجه دلخواه خود دست یابد. در اوایل همان سال محاكمه یك گروه سازمان یافته از مخالفان كه «گروه ۴» نامیده می شدند پس از سپری كردن ۱۵ ماه در زندان آغاز شد. آنها در اواخر سال ۱۹۹۷ و پس از ارائه سندی به رسانه های بین المللی بازداشت شده بودند. محاكمه آنها در مارس ۱۹۹۹ با محكومیت غیرقابل تصوری از سوی بازیگران متفاوت بین المللی همچون مادلین آلبرایت، نلسون ماندلا، حزب كمونیست ایتالیا، ائتلاف چپ اروگوئه و بسیاری دیگر روبه رو شد. حكومت كوبا این محكومیت های بین المللی را به گشودن فضای داخلی ترجیح داد.
این دو مثال بیانگر نقش رو به اهمیت سازمان های داخلی مخالف دولت در اوضاع سیاسی كوبا از اوایل دهه ۱۹۹۰ هستند. اكنون كمتر اظهار نظری در قلمرو سیاست خارجی، نقش اپوزیسیون را در این كشور نادیده می گیرد. نمایندگان دولت های غربی كه از كوبا بازدید می كنند گفت وگوهایی را هم با چهره های مطرح اپوزیسیون ترتیب می دهند. خبرنگاران خارجی در این جزیره، به رغم ناخرسندی آشكار دولت به شدت فعالیت های اپوزیسیون را مخابره می كنند و سازمان های بین المللی حقوق بشر هم درباره نقض این حقوق در كوبا به شدت حساس اند. در حقیقت بسیاری از این گزارش ها توسط خود مخالفان و روزنامه نگاران مستقل نوشته می شوند.
به رغم رشد آشكار اپوزیسیون سازمان یافته علیه رژیم كوبا، این جنبش هنوز خطر مستقیمی در برابر قدرت كاسترو نیست. هرگونه ادعایی دیگر می تواند گمراه كننده باشد. با این حال جنبش دموكراسی خواهی كوبا در حال رشد و تحكیم در محیطی است كه برای فعالیت های مستقل چندان مساعد نیست. در حال حاضر رژیم قدرت كافی برای ریشه كن كردن این جنبش را ندارد. در واقع تنها انتخاب رژیم تحمل كردن آنها است. این واقعیت می تواند مهمترین دستاورد این جنبش باشد.
این مقاله مروری بر تكامل این جنبش از ابتدای شكل گیری آن در ۲۵ سال پیش است. همچنین این مقاله به رخدادهای مهم این جنبش در این دوران می پردازد. و در نهایت گرایشاتی را كه این فرآیند در بطن خود پرورش داده است تحلیل و ارزیابی می كند.
در كوبا جنبش ضدسیستم به عنوان یك گروه مخالف سازمان یافته آغاز شد. اگر چه قبل از آن نیز برخی مخالفت های فردی نیز در میان نخبگان وجود داشت. هدف كمیته كوبایی حقوق بشر، نخستین گروه اپوزیسیون، از همان آغاز كار شفاف بود. بنیانگذاران این جنبش در گذشته از خط رسمی حزب انشعاب كرده بودند و با آن مخالف بودند. هدف آنها حمله به اساس رژیمی بود كه از نظر آنها ریشه مشكلات كوبا بود. طی سال های فعالیت جنبش و هنگامی كه اعضای جنبش گسترش یافتند برخی افراد و سازمان ها كه هنوز امید به اصلاحات از درون سیستم را داشتند پیشنهاد تغییر نظام از درون را مطرح كردند. طی دوران اوج پروستریكا در اتحاد جماهیر شوروی بسیاری در كوبا جذب ایده اصلاحات شدند. اصلاحات تنها می توانست از رده های بالای حزب اجرا شود، اگر چه هنوز برخی از سازمان ها از اصلاحات پایین به بالا هواداری می كردند.
● مسئله نوع رژیم
مسئله اساسی دیگر نوع رژیم بود. بسیاری از محققان انقلاب را به عنوان یك سیستم تمامیت خواه طبقه بندی می كنند. این نگاه قادر به تحلیل فرآیند پیچیده تحول این نظام نیست. رژیم از دهه ۷۰ به بعد به سمت وضعیت پساتمامیت خواهی حركت كرده است. این گذار به ویژه در دهه ۹۰ قابل مشاهده بود. مشخصه های اصلی پساتمامیت خواهی به شرح زیر است: مناسكی شدن ایدئولوژی و توده گرایی، گشایش محدود تكثرگرایی، خودمختاری اجتماعی، آزادسازی اقتصادی و تقویت ساختار بوروكراتیك در تصمیم گیری ها. در اروپای شرقی اغلب رژیم های كمونیستی از دهه ۱۹۸۰ به رژیم هایی پساتمامیت خواه تبدیل شده بودند. در اتحاد جماهیر شوروی درگذشت استالین موجب گسست از تمامیت گرایی و آغاز دوران نوینی از پساتمامیت خواهی بود. در كوبا، پروسه صنعتی شدن و معرفی خط مشی اقتصادی مدل شوروی مهمترین عوامل شكل گیری رویكرد پساتمامیت خواهانه به سوی كمونیسم بودند. تغییر در زبان انقلاب نماد این تغییرات بود. كلمه هایی همچون برنامه ریزی، مدیریت، نهاد و بوروكراسی جایگزین كلماتی چون ایثار، شجاعت و ارزش های اخلاقی شد.
طی دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ خط مشی های آشفته رژیم سهم مهمی در ژرف تر شدن پساتمامیت گرایی داشت. فروپاشی بلوك شوروی در سال ۱۹۹۱ سهم مهمی در تضعیف رژیم داشت. انقلاب كمتر توسط ایدئولوژی هدایت می شد، كمتر توان بسیج مردم و كنترل تمام زوایای حیات كوبا را داشت. حمایت مردم از انقلاب جای خود را به سازگاری با واقعیات ناخشنودكننده اما تغییرناپذیر داد.
فرآیند تضعیف خصلت پسا تمامیت گرایی رژیم كوبا فضاهای مستقلی را برای جامعه مدنی گشود. اما نبایست این تغییرات را نوعی آزادسازی داوطلبانه از بالا به پایین تعبیر كرد. جوانه زدن جامعه مدنی در وهله نخست پیامد فروریزی یك الگوی تمامیت گرا بود. به بیان دیگر جامعه مدنی به این دلیل ظهور كرد كه دولت كاملاً قادر به محدود كردن آن نبود. آشكارترین مثال این تحولات ظهور و رشد جنبش اپوزیسیون در برابر رژیم بود.
● مخالفت در برابر رژیم كاسترو: امواج اول و دوم
همانگونه كه انریك پامر می گوید رژیم های كمونیستی با دو موج مخالفت روبه رو بوده اند. موج نخست در مرحله قدرت گیری این رژیم ها اتفاق افتاده است. در آن هنگام، این رژیم ها هنوز كنترل كامل قدرت را در دست نداشته اند. در آن مرحله مخالفت از جانب مقامات رسمی رژیم مخلوع، غیركمونیست ها و ضدكمونیست ها ابراز می شود. این موج نخست مخالفت ها معمولاً محكوم به شكست است چرا كه نیروی مقابل آن بسیار قوی تر است. اما موج دوم مخالفت ها زمانی پدید می آید كه كنترل كامل به تدریج زوال می یابد و علائم پساتمامیت گرایی ظهور می كند. این موج دوم ضرورتاً غیرخشونت آمیز است (چرا كه تمام اسلحه ها در كنترل رژیم است) و معمولاً از درون لایه های روشنفكری ظهور می كند. ممكن است بعداً بخش های مردمی هم به این جریان بپیوندند.
در كوبا موج نخست مخالفت ها تقریباً ۹ سال به طول انجامید. (از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۸) بیشتر فعالیت های مخالفان ماهیت خشونت آمیز داشت. روش های متعدد مخالفان بی نتیجه بود. در اوایل دهه ۱۹۶۰ قدرت كاسترو بسیار بیشتر از آن بود كه بتوان آن را برانداخت. یك نظام تمامیت گرا مستقر بود و مخالفان كشته شده بودند و یا در زندان و یا در تبعید بودند. موج دوم در سال ۱۹۷۶ و با تاسیس كمیته كوبایی دفاع از حقوق بشر آغاز شد (CCPDH) كه نخستین مخالفت سازمان یافته از دهه ۶۰ به بعد بود. دموكراسی هدف بنیادین این موج جدید بود. هدف این كمیته پشتیبانی از احترام به بیانیه جهانی حقوق بشر بود. بعدتر فعالیت های آنان گسترش یافت و طیفی از مسائل اجتماعی و سیاسی را نیز شامل شد.
موج دوم اپوزیسیون را می توان به چهار مرحله تقسیم كرد؛ مرحله بقا (۱۹۸۸-۱۹۷۶)، مرحله گسترش ( ۱۹۹۰-۱۹۸۸)، مرحله هماهنگی (۱۹۹۶-۱۹۹۰) و مرحله تثبیت ( ۱۹۹۶ تاكنون). گروه های متعددی از دهه ۱۹۷۰ پیدا آمدند و از بین رفتند. از اواخر دهه ۸۰ تلاش هایی برای شكل دادن یك ائتلاف صورت گرفت. این گرایش ها در حال حاضر وجود دارند. اپوزیسیون از ابتدای شكل گیری اش تاكنون پیشرفت مداومی را تجربه كرده است. حتی در دوره های تشدید سركوب این اپوزیسیون توانسته است بقایای خود را جمع كند و قدرت گذشته خود را بازیابد.
در سال ،۱۹۸۷ یازده سال پس از تشكیل نخستین جلسه، كمیته كوبایی دفاع از حقوق بشر نخستین اجتماع اعتراضی خود را سازمان داد. در اكتبر آن سال كمیته فراخوان تجمعی توده ای در حمایت از پاپیلوزسكو، یك كشیش كاتولیك كه توسط رژیم كمونیستی در لهستان به قتل رسید، را سازمان داد. راه اندازی رادیو مارتی نقطه عطفی در تحولات این جنبش بود. این رادیو به فعالین حقوق بشر این امكان را داد كه به مخاطبین وسیع تری در كوبا دسترسی یابند. رادیو مارتی در شناساندن عمومی این جنبش و نیز جذب فعالین جدید نقشی بسیار اساسی ایفا كرد. در دهه ۱۹۹۰ این رادیو نقشی حیاتی در گسترش روزنامه نگاری مستقل ایفا كرد.از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ شمار سازمان ها و فعالینی كه رویاروی رژیم قرار گرفتند به طرز نمایانی افزایش یافت. به كمك رادیو مارتی كوبایی ها با كمیته دفاع از حقوق بشر و نیز سایر گروه های اپوزیسیون آشنا شدند. به سازمان های بین المللی حقوق بشر اجازه داده شد كه از كوبا بازدید كنند و گزارش هایی درباره وضعیت حقوق بشر در كوبا تهیه كنند. به علاوه كمیته تصمیم گرفت فعالیت های خود را از مخابره اطلاعیه ها به نافرمانی مدنی تغییر دهد. حزب هواخواه حقوق بشر در كوبا در جولای همان سال به منظور سازماندهی علاقه فزاینده مردمی به كمیته تشكیل شد و فعالیت های عملی خود را معطوف به اقدامات مدنی همچون جمع آوری امضا برای درخواست رفراندوم كرد. در فوریه ۱۹۸۸ كمیته نمایشگاهی از هنر اعتراضی را سازماندهی كرد كه در آن بیش از ۲۰۰ مهمان- كه بیشتر آنها دیپلمات ها و روزنامه نگاران خارجی بودند - در گشایش آن دعوت شده بودند. بزرگترین پیروزی اپوزیسیون در سپتامبر همان سال به دست آمد. هنگامی كه كمیسیون حقوق بشر سازمان ملل از كوبا بازدید كرد و بیش از ۲۴۰۰ مورد نقض حقوق بشر را گزارش كرد. این گزارش نخستین محكومیت كوبا در زمینه حقوق بشر در سطح بین المللی بود.
●واگرایی و همگرایی اپوزیسیون داخلی و خارجی
سال ۱۹۸۹ پیش درآمد موج سركوب بود. بین آگوست ۱۹۸۹ و آوریل ۱۹۹۰ رژیم حمله به مخالفان را آغاز كرد. رژیم های اروپای شرقی در حال فروپاشی بودند. گورباچف به شدت سیاست های آزادسازی در اتحاد جماهیر شوروی را دنبال می كرد. در این زمان بسیاری از رهبران اپوزیسیون به منظور اجتناب از حوادث خونینی چون میدان تیان آن من فراخوانی برای رفراندوم اعلام كردند. این رفراندوم از طرف رژیم و نیز به طور شگفت انگیزی از طرف بسیاری از تبعیدیون رد شد. در ژوئن ۱۹۹۰ بسیاری از شخصیت های تبعیدی پس از آنكه دبیر كمیته كوبایی دفاع از حقوق بشر پیشنهاد گفت وگوی ملی را مطرح كرد، حمایت های خود را از این سازمان قطع كردند. این مرحله گسست میان اپوزیسیون داخلی و اپوزیسیون در تبعید را به وضوح نشان داد. اما در سال های بعد روابط میان این دو به احترام دوجانبه و همكاری مشترك تبدیل شد. در اوایل دهه ۱۹۹۰ جنبش اپوزیسیون گسترش قابل ملاحظه ای در اعضا و سطح پیچیدگی یافت. در ۱۹۹۱ دو ائتلاف شكل گرفت. اختلاف میان این دو ائتلاف مخاصمه آمیز نبود و تنها براساس باورهای سیاسی بود. حوزه فعالیت های این جنبش نیز به مناطق روستایی گسترش یافت. در سال ۱۹۹۱ نخستین اتحادیه كارگری مستقل و نیز انجمن پزشكان مستقل در هاوانا شكل گرفت.
در آغاز سال ۱۹۹۵ دولت بحران اقتصادی را مهار كرد. اما این پیشرفت های اقتصادی به آزادسازی سیاسی گسترش نیافت. از اكتبر ۱۹۵۵ تا فوریه ،۱۹۹۶ ۱۴۰ سازمان اپوزیسیون در مورد برگزاری یك گردهمایی ملی در هاوانا به توافق رسیدند. این گردهمایی شامل سازمان هایی معطوف به مسائل حقوق بشر تا كارگران و روزنامه نگاران و اقتصاددانان بود. آنها چهار هدف را خواستار بودند. گذار مسالمت آمیز به دموكراسی، عفو غیرمشروط زندانیان سیاسی، اصلاحات قانونی كه حقوق بشر و استقلال اقتصادی را به رسمیت بشناسد، و نیز شرایطی برای مشاركت سیاسی همه گروه ها. این گردهمایی مهمترین چالشی بود كه اپوزیسیون در برابر رژیم ایجاد كرده بود. در اوایل ژانویه ۱۹۹۶ پلیس سیاسی بسیاری از سازمان دهندگان این تجمع را دستگیر كرد و از برگزاری تجمع جلوگیری كرد.
پس از این حادثه اپوزیسیون خود را در وضعیتی آشفته یافت. بسیاری از رهبران آن در زندان یا تبعید بودند. اما این تأثیرات موقت بود. از ۱۹۹۷ اپوزیسیون كوبا جایگاه خود را در حیات اجتماعی كوبا تحكیم كرد. بخش بزرگی از اپوزیسیون استفاده از راهبردهای مقاومت مدنی را شدت بخشیدند. حتی زمانی كه اپوزیسیون هنوز در نزد بخش مهمی از مردم كوبا نامرئی بود در انظار بین المللی اهمیت و احترام قابل توجهی به دست آورد.
در سال ۱۹۹۹ بیست خبرگزاری مستقل وجود داشت كه در آنها خبرنگارانی از تمام ۱۴ ایالت كوبا خبر تهیه می كردند. روزنامه نگاران مستقل جوایزی از انجمن های بین المللی دریافت می كردند و حجم آثاری كه تهیه می شد بیش از میزان ظرفیت كسانی بود كه در خارج كوبا تحولات این كشور را تعقیب می كردند.
●افق پیش رو
در جمع بندی می توان به نكات زیر در مورد فرآیند گسترش و تحكیم اپوزیسیون اشاره كرد. تركیب جمعیتی اپوزیسیون به طرز قابل توجهی از سال ۱۹۷۶ دچار دگرگونی شده است. اپوزیسیون به عنوان واكنشی از جانب روشنفكران هاوانایی نسبت به تجربیات شخصی خود از سركوب مستقیم بنیانگذاری شد. بعد از ۱۹۸۸ جنبش به پدیده ای مبدل شد كه هزاران شهروند از تمام طبقات اجتماعی و از تمام ایالات در آن شركت داشتند. جوانان، زنان و كوبایی های آفریقایی تبار در بیشتر موارد رهبری سازمان های آن را بر عهده داشتند. از طرف دیگر طیف فعالیت های جنبش گسترش یافت و از مسائل حقوق بشر به منافع و علایق گروه های اجتماعی همچون كشاورزان، روزنامه نگاران، كارگران، معلمان، حقوقدانان، اساتید و غیره نیز پرداخت. در سه سال اخیر حجم فعالیت های دموكراتیك در روستاها بیش از هاوانا بوده است.
اساس جنبش دست نخورده باقی مانده است. پس از ۲۵ سال فعالیت جنبش به دو ویژگی اساسی خویش وفادار مانده است. تحقق دموكراسی به عنوان هدف نخستین و نیز استفاده از شیوه های مسالمت آمیز برای تغییرات اجتماعی.
تا سال ۱۹۹۰ روابط جنبش با سازمان های تبعیدی در حد صفر بود. تبعیدیان در سال های جنگ سرد این جنبش را مانوری سیاسی از طرف رژیم كاسترو می دانستند. ورود نخستین اعضای تبعیدی جنبش همچون بوفیب و مارتینز لارا و پایان جنگ سرد باعث نزدیكی بیشتر تبعیدیان با اپوزیسیون داخلی شد. دوگانگی «گفت وگو در برابر تقابل» مضمون اصلی اپوزیسیون را از دهه ۸۰ تشكیل می دهد. از آن زمان چهره های اپوزیسیون درخواست های بی شماری را برای گفت وگوهای سه جانبه میان دولت، تبعیدیان و اپوزیسیون ارائه كرده اند. واكنش رژیم سركوب و یا سكوت بوده است. بیشتر سازمان ها مقاومت مدنی و نافرمانی مدنی را تنها راهبردهایی می دانند كه می تواند به نتایج مثبت ختم شود. اپوزیسیون كوبا اما همچون بیشتر موارد مشابه بیشتر در حاشیه و در انفصال از عموم مردم عادی بوده است. ترس، ناامیدی و نیز عدم دسترسی اپوزیسیون به رسانه های جمعی مهمترین دلایل این فقدان پیوند با مردم است. از طرف دیگر گرایش عمومی در كوبا بیگانگی با سیاست است. سیاست در كوبا برای بسیاری از مردم یك دغدغه نیست. اگر شرایط غیرقابل تحمل شود بسیاری ترجیح می دهند كه كشور را ترك كنند تا اینكه به اپوزیسیون بپیوندند.
● سیاست ایالات متحده
قانون سال ۱۹۹۲ دموكراسی كوبا و نیز ۱۹۹۶ آزادی كوبا سیاست خارجی آمریكا در برابر اپوزیسیون داخلی كوبا را مشخص كرده است. مطابق با این قانون برنامه كمكی آمریكا به كوبایی ها تقریباً ۱۰ میلیون دلار از زمان وضع آن بوده است. ایالات متحده آمریكا از كمك مستقیم به گروه های داخلی كوبا منع شده است. حمایت های آمریكا از مجرای سازمان های غیردولتی، كه بیشتر آنها در میامی مستقرند، به گروه های اپوزیسیون منتقل می شود. در مقایسه، كمك های آمریكا به اپوزیسیون بسیار كوچك است. رژیم كوبا به طور موثری به ارسال پارازیت بر روی رادیو و تلویزیون مارتی ادامه می دهد به این دلیل كه ایالات متحده عزم جدی در تقویت قدرت ارسال امواج ایستگاه های آن نمی كند این وضعیت توان بالقوه این ایستگاه را برای تاثیرگذاری محدود می كند. ناامیدی یا احساس اینكه هیچ امیدی به تغییر نیست در كوبا احساس حاكم است. این احساس منجر به گریز و یا تسلیم می شود و به ندرت به سمت اعتراض به رژیم هدایت می شود.
خاویر اوتست
ترجمه: تهمینه رستاخیز
منبع : روزنامه شرق