شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

... خلق را مسرور می خواهند


... خلق را مسرور می خواهند
در ایام نوروز سال ۱۳۸۸ فرصتی دست داد به اتفاق خانواده به دیدن فیلم اخراجی ها (۲) ساخته مسعود ده نمکی رفتیم. یکی از مهم ترین موضوعات این فیلم مقوله مطربی بود.
سکانس پایانی فیلم با سرود زیبای ای ایران، ای مرز پرگهر در خاک دشمن بعثی توسط اسرا در اردوگاه اسرای ایرانی اجرا گردید و بسیار مورد توجه و تشویق حاضرین در سالن سینما شد.
پسربچه نوجوانی که همراه پدرش در صندلی نزدیک ما حضور داشت و از پدر سوال کرد، پدر رزمندگان ایرانی تا این حد شجاع بودند که چنین کار بزرگی را درمقابل چشمان ژنرال های بعثی انجام دهند؟ پدرش داشت فکر می کرد که پاسخ او را بدهد به او گفتم می توانی فیلم رزمنده دلا ور بسیجی که به لحاظ سنی با تو تفاوت چندانی نداشت را در مصاحبه با آن خانم خبرنگار شبکه فرانسه ببینی تا باور کنی که این امر شدنی است بلا فاصله پدر پسربچه گفت بله شما مهدی طهانیان را می گویی که گفت:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
بعد از خارج شدن از سینما در راه بازگشت به منزل مورد سوال فرزندم قرار گرفتم برای پاسخگویی مجبور شدم در شروع دهه چهارم انقلا ب چند خاطره تعریف کنم.
الف) در سال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و حکومت سلطنتی پهلوی بر چیده شد. در آن ایام جماعتی که به سرعت از یادها رفتند و شغل آنان از رونق افتاد، نوازندگان، سازندگان و گردانندگان بساط مطربی و موسیقی بودند تولید ادوات و آلا ت موسیقی کمتر انجام می گرفت و رکود چشم گیری در این جماعت مشاهده می گردید. هم کلا سی دخترکم در همین چند سال قبل از اعلا م شغل پدرش در کلا س خودداری می کرد و چنانچه به او می گفتی چرا شغل پدرت را نمی گویی؟ مگر فروشنده ادوات موسیقی عیب است؟ پاسخ می داد پدرم گفته به کسی نگو و از علنی شدن شغل پدر نگران بود، در حالی که پدر او با مجوز قانونی و رسمی به فروش پیانو اشتغال داشت.
شاهد بودم در شب های بعد از ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ یک شب خودرویی را متوقف کردیم، در آن سالها اهالی هر محله ای کنترل رفت وآمد محله خودشان را به عهده می گرفتند. طبق معمول یک نفر صندوق عقب خودرو را بازرسی می کرد. آن شب در موقع باز شدن صندوق عقب خودرو یک عدد تنبک یا تمپو در صندوق خودرو جلب توجه کرد که ناگهان توسط شخص بازرسی کننده با یک شی» نوک تیز سوراخ گردید. بلا فاصله مالک خودرو بنای اعتراض را گذاشت که چرا این کار را کردی و با درگیری انجام شده بزرگتر های محل وارد معرکه شده و با توضیح اینکه این کار اشتباه بوده و سلیقه شخصی آن فرد بوده است موضوع ختم بخیر گردید.
ب) جوانان دیگری بودند که همیشه همراه آنان یکی از ادوات موسیقی بود، به محض پیروزی انقلاب اسلا می اکثریت آنها به جای ادوات موسیقی که روی دوش می انداختند، اسلحه ژ۳ و سلاح های دیگر آن زمان قابل تشخیص بود. من رابطه ادوات موسیقی و سلاح جنگی را تناقضی می دانستم که قابل باور نبودند از یکی از اشخاص وارسته ای که از اهالی محل بود سوال کردم حضرت استاد ادوات موسیقی با ادوات جنگی چه مناسبتی دارند؟
او دستی بر ریش های انبوه سفیدش کشید و گفت پسرجان ادوات موسیقی برای زندگی زمان صلح است اسلحه و ادوات جنگی برای زندگی زمان جنگ.
دوباره از او سوال کردم استاد مگر از ادوات موسیقی صدای دل نشین خارج نمی شود؟ ولی از اسلحه سرب و دود و باروت خارج می گردد؟
به آرامی گفت اگر لوله اسلحه به طرف دشمن کشور و ناموس باشد صدایش از ادوات موسیقی گوش نوازتر است. از شما چه پنهان برایم جانیفتاد و سکوت کردم. بعد از مدتی دشمن بعثی به کشور حمله ور شد و بقیه ماجرا را همه می دانند ناگهان همه ساز به دست ها اسلحه به دست گرفتند و به جبهه رفتند. خیلی دل نشین بود با همان سلاح های به دست آمده به سمت دشمن شلیک کردن هر کدام از این ادوات برای خودش صدای شناخته شده ای داشت من به یاد استاد بودم، جنگ تمام شد. استاد هم عمرش تمام شد و زمان زندگی دوره صلح آمد.
اکنون سال ۱۳۸۸ به جوانان این زمان که نگاه می کنم گویا تاریخ تکرار شده است روی دوش این نسل انواع و اقسام سازها قابل رویت می باشد و آدرس های ۳۰ سال پیش دوباره جلوی دیده من رژه می روند. برای اینکه کمی پیرامون این موضوع موشکافی کرده باشم به سراغ عده ای از رفقای بازمانده سال های قبل از انقلاب و جنگ می روم و چند نفر را پیدا می کنم بعضی ها جانباز شده اند با آنها دغدغه خود را مطرح می کنم آنها صادقانه می گویند رفیق ما هم خاک سازهای خود را مدتی است پاک کرده ایم و برای اهل خانه و دوستان و نزدیکان می نوازیم.
یاد حرف «رسول» ارشد اردوگاه اخراجی ها(۲) می افتم او در جواب مرتضی رزمنده فیلم اخراجی ها که به مطربی کردن عده ای از اسرا اعتراض داشت، گفت برادر ما اینجا می خواهیم زندگی کنیم جنگ مال توی خاک ریز بود.
نویسنده : حسین عابدینی
منبع : روزنامه مردم سالاری