دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نقش صورت و سیرت در زندگی اجتماعی


نقش صورت و سیرت در زندگی اجتماعی
چون آندرسن باش۱/ تا در زشتی/ زیبایان برتو پیش گیرند/ و یا چون سافور۲/ که گرفتار آیی/ در زیبایی خویش. «عابدین پاپی»
۱) هانس کریستین آندرسن: از دانشمندانی بود که در کانون خانواده ای تهی دست رشد کرد و از صورتی بسیار زشت برخوردار بود، ولی صورت قلم آن باعث عشق و علاقه ی وافر سلاطین به این نویسنده گردید.
۲) سافور از شاعران زن در کشور دانمارک به شمار می آمد و درکانون خانواده ای توانگر پا گرفت و از صورتی بسیار زیبا بهره می جست. اما با اینکه مردان زیادی حسرت زیبایی ظاهر آن را می خوردند، ولی با هیچ کدام ازدواج نکرد و در ختام اسیر مردی شد که به آن توجهی نمی کرد و همین امر باعث مرگ او شد.
با توجه به تحقیق و مشاهده در کنه جامعه حال، و نیم نگاهی به تاریخ جوامع گذشته و نگاهی به آینده ی جوامع می توان ابراز داشت که نقش صورت و سیرت در زندگی اجتماعی جوامعی که ذکر آن رفت، بسیار حیاتی و پر اهمیت جلوه می نماید. اگرچه در این زمینه قلمهای فراوانی در جهت خلق اثر و یا آثاری اهتمام به خرج داده اند و ادبا و شعرایی نامی ایران زمین نیز نظم و یا نثری را در این زمینه سروده و یا گفته اند. ولی به نظر می آید که جایگاه این در بین جوامع هنوز هم مهجور مانده است. مهجور به این معنا که جوامع فهم و درک منظم و درستی را از صورت و سیرت در زندگی اجتماعی در نیافته اند. و اگر به مفاهیم و مصادیق و تعاریفی اکتفا کرده اند، می توان گفت که در سطح مسئله قابل بحث و بررسی است و نه در عمق. از قدیم الایام گفته اند: « زیبایی مختص به همه ی افراد است.» پس طبیعی است که زیبایی در یک فرد جمع نشده است و این مثل معروف که می‌گویند:« همه چیز را همگان می دانند.»
شاید برای این مسئله مصداقی بارز باشد. بنابراین شاید فردی به مانند هانس کریستین اندرسن۱» از ظاهری زشت برخوردار باشد، ولی باطن آن زیبایی آنچنانی را به تصویر بکشد که همه ی سلاطین برای دیدن آن پیشه گیرند. و شاید بسان« سافو۲» مسئله به شکل دیگری نمایان گردد. یعنی از صورتی بسیار زیبا بهره جوئیم و همچنین از سیرتی بسیار زیبا. و شاید هم در خیلی از موارد این اتفاق نیفتد. یعنی اینکه فقط از صورتی زیبا برخوردار باشیم و نه از سیرتی زیبا.
امروزه با توجه به ترقی و تعالی فرهنگ و دانش بشری و نظم فکری و عقلایی و اخلاقی مردم می توان گفت که به هر دو موضوع اهمیت داده می شود. یعنی به بیانی باید صورت و سیرت بشر با هم، هم صدا و همخوان باشند و یک فرهنگ لازم و ملزوم را شکل دهند. ولی این نوع احساس و آرزو که اکثر اجتماع به دنبال پیدایی و دستیابی به آن هستند؛ هنوز که هنوزه محقق و مسجل نشده است و لبته گمان نمی رود که به همین سادگی و یک روزی به صورت یک فرهنگ فراگیر و واضح و معقول در دستور کار قرار گیرد. علت اصلی آن نیز همان مثالی است که در بالا به آن اشاره شد. زیرا که صورت و سیرت هر انسان دارای شاخصه ها و ارزش ها و زیبایی های فراوانی است که اگر انسان همه ی این خصیصه های درونی و بیرونی را دارا شود، طبعا با واقعیت و حقیقت یک انسان همخوانی و سر سازگاری ندارد. البته شاید بسان سافو از هر دو زیبایی یعنی زیبایی های صورت و زیبایی های سیرت برخوردار باشد. ولی به نظر می آید که احسن و اکمل در مخلوق منجر به غرور و خودبینی می گردد و این خود نوعی امتحان الهی است که بشر از قبولی آن وا می ماند. چرا که تنها صورت و سیرت متواضع و فروتن و یکسان که همه ی زیبایی های جهان را در خود جمع کرده است، خداوند متعال است و جالب اینکه، با این همه قدرت و دارایی، جمع بین است و نه خود بین.
بنابراین بدین خاطر است که انسان همیشه در جهت رسیدن به اهداف و خواسته های متعالی خود در ابعاد و زوایای مختلف با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند. لذا از دید این قلم تصور این است که خداوند به انسان خیلی از نعمات دنیوی را اعطا می کند و خیلی از نعمات را هم بر اساس ظرفیت و روحیات مخلوق خود سنجش و در صورت لایق بودن می بخشد. به هر روی از طرفی تاریخ هم شاهدی عینی است، چه اینکه انسانهایی در طول تاریخ به چشم می خورد که این انسانها هم از صورت و هم از سیرت و هم اینکه از امکانات لازم اجتماعی و رفاهی بهره جسته اند. ولی همیشه خلاء و نقایص انسانی مشهود بوده و البته مشهود هم خواهد ماند. چون وقتی عقاید و تاریخ زندگی انسانهای بزرگ را مشاهده می کنیم، در می یابیم که همیشه انسانهای بزرگ دارای معایب کوچکی بوده اند. انسانهایی که از خیلی ویژگی های انسانی اعم از اراده- صبر- شجاعت- صداقت- پاکی و ایثار و.. برخوردار بوده اند. اما از اخلاق و ادب و متانت بدور بوده اند. و یا اینکه از اخلاق و ادب و تربیت درستی بهره برده اند، اما از مواردی که ذکر رفت، بی بهره بوده اند. بنابراین حسن کلام سخن نغز و مانای سعدی خواجه ی بزرگ شیراز است که می فرماید:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
نتیجه اینکه صورت و سیرت در زندگی اجتماعی برای هر فردی ضروری و از اهمیت و جایگاه خاص برخوردار است. چون انسان خواه و ناخواه بعنوان یک موجود اجتماعی و دارای ابعاد شخصیتی و چارچوب انسانی باید از این دو ویژگ بهره مند باشد. به بیانی ساده صورت و سیرت برای انسان که ملزم به رعایت فرهنگ انسانی و اجتماعی است، از مهمترین امور به شمار می رود، چرا که این دو نیز نه تنها خود از شاخصه های فرهنگ انسانی هستند، بلکه دارای شاخه های فراوان فرهنگی نیز محسوب می شوند.

عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید