دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا


فرم شهر


فرم شهر
خلاف مطالعات و تجربه های فراوان در زمینه «فرم شهر» و سازمان بصری شهری امروزی، می‌توان گفت كه هنوز مبانی و روش‌های مطلوب، علمی و مورد قبول عام برای آن تدوین نشده است. در واقع به دلیل ابعاد وسیله كالبدی _ فضایی شهرهای جدید و دخالت نیروهای متعدد و متضاد در شكل‌گیری و توسعه آنها، نمی‌توان به سادگی كیفیت بصری و سیمای كالبدی شهرها را تحت بررسی، انتظام و نظارت قرار داد.
با افزایش ابعاد و وسعت كلانشهر‌ها، تركیب انواع شهرك‌ها و حومه ها، توسعه بزرگراه‌ها، تركیب انواع حركت سواره و پیاده، افزایش سرعت در فضای شهری، توسعه ساختمان‌های بلندمرتبه، توسعه و تنوع وسایل حمل و نقل، تعدد و تنوع اثاثه شهری و مانند اینها، شرایط نوینی پدید آمده است كه تحقق اهداف و موازین زیباشناختی را در سیمای شهرها بسیار دشوار و دست‌نیافتنی كرده است.
علاوه بر اینها، دخالت نیرومند نیروهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در حیات شهرهای بزرگ، از جمله عواملی است كه با اهداف برنامه‌ریزی‌های شهری در تضاد قرار می‌گیرد.
از طرف دیگر، به دلیل طبیعت پیچیده و چند بعدی شهرهای كنونی، دانش شهرسازی نیز در معرض كشاكش رشته‌های مختلف مثل اقتصاد، مهندسی سازه، مهندسی ترافیك، جامعه‌شناسی، برنامه‌ریزی، مدیریت، معماری، محیط‌شناسی، جغرافیای شهری و غیره قرار گرفته است.
در نتیجه نمی‌تواند به آسانی به اهداف مشترك و روش‌های مشترك دست پیدا كند. بدیهی است كه در شرایط نوین، دانش و هنر معماری، بر خلاف گذشته دیگر قادر نیست كه به هستی شهرها، هم از نظر عملكردی و هم از نظر زیباشناختی، شكل دهد. اینك هماهنگی میان هنر و فن در شهرسازی، اسیر كشاكش نیروهایی شده است كه نه تنها همسویی ندارند بلكه گاه در تعارض با یكدیگر عمل می‌كنند.
اینك مسئولیت تاریخی و خطیر شهرسازی این است كه میان ضرورت‌های ناسازگار مثل توسعه صنعتی، توسعه كالبدی، توسعه رفاه اجتماعی، توسعه حمل و نقل، حفظ محیط زیست و تامین نیازهای زیباشناختی، هماهنگی و سازگاری ایجاد كند. كار بزرگی كه تمام شهرسازی جهان را به خود مشغول داشته است.
در حال حاضر، انواع نیروها و گروه‌ها، و انواع دانش‌ها و فنون، به طور آگاهانه و ناآگاهانه در شكل‌گیری‌ شهرها دخالت دارند. حاصل كار این است كه شكل و سیمای كالبدی اغلب شهرهای موجود، پدیده‌ای تصادفی و اتفاقی است كه عنصر آگاهی و انتخاب نقش ناچیزی در آن دارد. بدیهی است كه با این وضع، نمی‌توان، به آسانی به اهداف هویت، زیبایی و جذابیت در سیمای شهرها دست پیدا كرد.
اینك اصطلاح «شهرسازی» مفهومی مبهم و چند پهلو پیدا كرده است، كه عرصه عمل و مسئولیت آن روشن نیست و در كشاكش میان حوزه‌های علوم مهندسی، علوم اجتماعی، علوم انسانی و هنرها معلق مانده است.
بی‌دلیل نیست كه «ژورف بلمون»J.Belmont معمار و شهرساز متفكر فرانسوی می‌گوید كه این واژه شهرسازی باید روزی جای خود را به واژه‌های دیگری مثل «آمایش شهری» و «هنر شهری» بدهد.
در حال حاضر جدا از تاثیر وسیع عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، می‌توان از چندین رشته در عرصه شهرسازی نام برد كه كم‌وبیش، به طور مستقیم در چگونگی شكل‌گیری سیمای شهرها و كیفیت سازمان بصری آنها دخالت دارند. اهم این رشته‌ها عبارتست از: برنامه‌ریزی شهری، طراحی شهری، منظرسازی، معماری، مهندسی سازه و مهندسی ترافیك.
حد و مرز وظایف و حوزه عمل هر یك از این رشته‌ها و چگونگی روابط میان آنها به درستی روشن نیست، به طوری كه برداشت‌ها و تعبیرهای مختلف از آنها ارایه می‌شد كه در عمل با سلیقه‌ها و نظرات شخصی همراه می‌شود.
نتیجه كار این است كه اغلب در میان عرصه‌های مختلف شهرسازی ناهماهنگی و حتی تعارض پدید می‌آید كه در نهایت به نبود تعادل كاركردی و ناهماهنگی در سیمای عمومی شهر منجر می‌شود. این عارضه‌ای است كه از آن به عنوان «عدم كلیت» و «عدم سرزندگی» در شهرسازی معاصر یاد می‌كنند و برای آن راه چاره می‌جویند.
شگفت‌تر این است كه در شهرسازی معاصر، هنوز معلوم نیست كه مسئولیت سازمان دادن به نظام بصری و ابعاد زیباشناختی سیمای شهر به عهده كدام رشته علمی، یا نهاد مطالعاتی یا اجرایی است. در واقع، در كشورهای مختلف جهان به اقدامات و تجارب گوناگونی در این زمینه توسل جسته‌اند. ولی هنوز یك دانش نظام‌یافته یا روش‌شناسی كارآمد برای سامان داده به این نیاز بزرگ تمدن معاصر فراگیر نشده است.
در حال حاضر، علاوه بر نقش سنتی معماری، نقش زیادی به عهده «طراحی شهری»، «منظرسازی» و «زیباسازی شهری» گذاشته شده است. ولی حقیقت این است كه جایگاه اینها نیز،‌ از نظر مبانی روش‌شناسی علمی به درستی روشن نیست. مهم‌تر اینكه، در عمل همكاری و هماهنگی كافی میان آنها وجود ندارد. در واقع مساله اصلی این است كه بر خلاف دستاوردهای ارزشمند ولی پراكنده معماری، طراحی شهری، طراحی منظر و اقدامات زیباسازی، چگونه می‌توان میان عناصر اصلی سیمای شهر، یعنی طراحی شهرك‌ها و محله‌ها، طراحی بزرگراه‌ها و پل‌ها، طراحی پارك‌ها و فضاها، معماری بناها و طراحی اثاثه شهری، نوعی انسجام و هماهنگی علمكردی و زیباشناختی پدید آورد؟
طراحی شهری، در مفهوم عالی و وسیع خود، باید به دو نوع اصلی نیازهای شهر، یعنی نیازهای عملكردی و نیازهای زیباشناختی پاسخ گوید. از این نظر فرآیند طراحی شهری از دو روند طراحی حسی و طراحی منطقی به هم آمیخته است. اما در عمل طراحی شهری یا بیشتر مقهور ضرورت‌های كمی و فنی می‌شود و یا به افسون «شكل‌گرایی» (فرمالیسم) اسیر می شود.
طراحی منظر یا منظرسازی نیز، خود را به عرصه‌های محدود و جزیره‌های كوچك سبز مشغول كرده است.
این نوع طراحی از درگیر شدن با محیط عمومی شهر و معیارهای فراگیر طفره می‌رود. زیباسازی نیز مفهومی است كه بیشتر اسیر ملاحظات اجرایی و خرده‌كاری است كه از حوزه «بزك» و تزیین فراتر نمی‌رود. امروزه «زیباسازی» كلمه‌ای زشت است كه بوی حقه‌بازی از آن استشمام می‌شود.
در تبیین تحول نقش معماری در شهرسازی و ضرورت پیدایش رشته‌های جدید، می‌توان گفت كه معماری بیشتر به بناها و مجموعه‌های ساختمانی و فضاهای بسته نظر دارد. در حالی كه اهداف طراحی شهری و منظرسازی، به اقتضای ساختار و عملكرد شهرهای امروزی، بیشتر به فضاهای باز و وسیع حركت مردم و وسایل نقلیه معطوف است.
از دیدگاه بصری، طراحی شهری، در درجه اول به فضاهای وسیع سه بعدی نظر دارد. موضوع منظرسازی نیز عبارت است از تركیب‌بندی فضاها و بناها با یكدیگر به شكلی كه هم از نظر كاركردی و هم از نظر زیبایی رضایت‌بخش است.
در شهرسازی معاصر، مفهوم و كاركرد زیبایی در عرصه‌ای بسیار وسیع‌تر از فضای معماری مطرح است. بنابراین با تعمیم ساده معیارهای معماری نمی‌توان به زیبایی در سیمای شهر دست پیدا كرد.
در واقع مساله اساسی و حل نشده این است كه در عرصه بسیار وسیع و پیچیده شهرهای بزرگ كنونی، به آسانی نمی‌توان با محیط شهر روابط حسی مطلوب و دلپذیر برقرار كرد. تحقق این امر به معیارها و مقیاس‌های دیگری نیاز دارد كه خود مستلزم آن است كه شرایط و عوامل ادراك محیط در شهرهای بزرگ و كیفیات نوین بصری آنها مورد بازشناسی قرار گیرد تا روش‌های مناسب برای رسیدن به آنها تدوین شود.
منبع : سایت همکلاسی