یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

همسازی با عصر اطلاعات


همسازی با عصر اطلاعات
در این مقاله تحولات جوامع در گذار از عصر صنعت به عصر اطلاعات بررسی میشود؛ عصری كه در آن تاكید بی سابقه ای بر دانش و توانمندیهای فردی نهاده میشود. همچنین تمایز بین داده ها و اطلاعات در رایانه ها مد نظر قرار گرفته و گذار به سطوح عالیتر پردازش اطلاعات و ظهور سیستمهای شبه هوشمند پشتیبان تصمیم مطالعه میشود. درآینده پرورش سرمایه انسانی یکی از الزامات بنیادی موفقیت سازمانهای دانش بنیان خواهد بود. در چنین سازمان هایی، روشهای سنتی كنترل سلسله مراتبی کارکنان و قدرتمداری جای خود را به رهبری جمعی و گسترده ای میدهد كه در آن ساختار های شبکه ای حرف اول را می زنند.
مقدمه: عصر تغییرات عمیق
ما در محیطی زندگی میكنیم كه همه چیز در آن نسبی است و با این حال دائماً در جستجوی قطعیت هستیم. انسان زمانی احساس راحتی میكند كه مطلقاً مطمئن باشد در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد و همچنین رویداد پیش بینی شده برخلاف تجارب موفقیت آمیز پیشین او نخواهد بود. در واقع اعتماد به نفس ما بستگی به تجارب گذشته ما دارد. بی شک هر تغییری در محیط بر تجارب ما می افزاید اما واكنش عاطفی و آنی ما ترسی عمیق از این است كه نتوانیم به شکلی رضایتبخش با چنین تغییری كنار بیاییم. ما به این واقعیت كه تغییر پیش شرط لازم برای كسب تجربه است فقط پس از اینكه یك دوره كوتاه مدت هراس و اضطراب را پشت سر گذاشتیم اذعان میكنیم. این رابطه متناقض نما بین نیاز عاطفی ما برای ثبات و پیش بینی پذیری وقایع از یك سو و واقعیت محیط متغیری كه همه چیز در آن نسبی است و هیچ چیز كاملاً قابل پیش بینی نیست از سوی دیگر منبع ذاتی و درونی فشار روحی و روانی بر انسان است. به علاوه، میزان این فشار روحی ظاهراًًً به صورت غیرخطی همراه با نرخ تغییر افزایش مییابد. بنابراین عجیب نیست كه تغییر تمركز از جهان فیزیكی به یك جهان مجازی _ كه در حال حاضر آن را تجربه میكنیم _ چالش عمدهای در برابر آسایش عاطفی ما انسان ها باشد.
رابطه متناقض نما بین نیاز عاطفی ما برای ثبات و پیش بینی پذیری وقایع از یك سو و واقعیت محیط متغیری كه همه چیز در آن نسبی است و هیچ چیز كاملاً قابل پیش بینی نیست از سوی دیگر منبع ذاتی و درونی فشار روحی و روانی بر انسان است
گذار از عصر صنعت به عصر اطلاعات نه تنها تغییرات فراوانی به بار میآورد بلكه سرعت چنین تغییراتی رو به افزایش است. در نظامهای پیچیده همساز فرض بر این است كه هر گاه فاصله زمانی بین رویدادهای عمده كاهش یابد، زمان سرعت میگیرد و برعكس وقتی فاصله بین رویدادها افزایش پیدا میكند زمان كندتر میگذرد. با توجه به این كه ساخت یك محصول مجازی در مقایسه با ساخت یك محصول فیزیكی زمان بسیار كمتری میبرد، سرعت تغییری كه هم اكنون در عصر اطلاعات در حال تجربه آنیم، نباید شگفت آور باشد.
هیچگاه در تاریخ جوامع بشری، فرد به اندازه امروز از فرصتهای گوناگون و ابزارهای بهره برداری از این فرصتها برخوردار نبوده است
در این مقاله پنج تغییر عمدهای كه هنگام گذار به عصر اطلاعات، به صورت تدریجی بنیان و ساختار جامعه بشری را به چالش می کشانند، بررسی میشود. نخستین تغییر، تاكید و تمركز بی سابقه بر فرد است. در نگاه اول، چنین تغییری ابداً متضمن افزایش فشار روحی بر فرد نیست. مسلماً هر چقدر جامعه برای حمایت از حقوق بشر و افزایش آن، حفاظت از زندگی انسانها وایجاد فرصتهای برابر ارزش بیشتری قائل شود، آزادی بیشتر و آسایش شخصی بیشتری حاصل خواهد شد. در واقع، میتوان گفت كه هیچگاه در تاریخ جوامع بشری، فرد به اندازه امروز از فرصتهای گوناگون و ابزارهای بهره برداری از این فرصتها برخوردار نبوده است. اما دست کم دو مولفه موجود در این فرصتها فشار فزایندهای بر فرد اعمال می کند. اولا دریک محیط فوق العاده رقابتی و نظام پیچیده همساز مربوط به آن ما نمیتوانیم اجازه دهیم تا فرصتها از چنگمان بگریزند. بنابراین دائماً تحت فشار هستیم كه از تك تك فرصتهای پیش روی خود استفاده كنیم، مبادا افراد دیگر از آنها سود جسته و به تدریج توانمندتر شوند و در نتیجه نسبت به ما قابلیت رقابت بیشتری پیدا كنند. به عبارت دیگر، در یك محیط سریعاً دگرگون شونده، بی عملی با مجازاتی همراه است كه میتواند به مراتب بزرگ تر و سنگین تر از فرصت از دست رفته باشد.
در یك محیط سریعاً دگرگون شونده، بی عملی با مجازاتی همراه است كه میتواند به مراتب بزرگ تر و سنگین تر از فرصت از دست رفته باشد
دوم اینکه تمركز برروی فرد سطح انتظارات از او را بالا میبرد، به طوری كه انتظار میرود بسیار توانمند ومشتاق بهره گیری از نامحسوس ترین فرصتها باشد. در چنین شرایطی فشار ضمنی بر فرد برای كسب مهارتهای بیشتر افزایش می یابد. یك نمونه روشن آن، تقاضای روزافزون برای كسب مهارتهای گوناگون در حوزه رایانه و تسلط بر آن است كه امروزه کارفرمایان در همه حوزه ها و همه موقعیتها خواستار آنند. به عنوان مثال، اشخاصی كه اشتیاقی به ارتقای مهارتهای خود و افزایش پایه دانشی خویش ندارند, كم كم خود را در وضعیتی كاملاً نامساعد و رو به زوال مییابند. در گذشته پیروی و اطاعت از دستورمافوق جزو فضائل انسانی به شمار می رفت اما امروزه پیروی و اطاعت نه تنها فضیلت نیست بلکه با دیدی منفی به آن نگریسته میشود. هر چند در گذشته ابتكار عمل ، خلاقیت و نوآوری استثنا بود نه قاعده، امروزه برخورداری از چنین ویژگی هایی قاعده مورد انتظار از افراد است. با وجودی كه در گذشته كسب مدرك دانشگاهی و گواهینامه های رسمی شاهدی بر دانش و مهارت فرد بود، امروزه اشخاص بر مبنای عملكردشان مورد قضاوت قرار می گیرند نه اینكه آیا گواهینامه های رسمی نشانگر مهارت خاصی را اخذ كرده اند یا خیر.
در گذشته پیروی و اطاعت از دستورمافوق جزو فضائل انسانی به شمار می رفت اما امروزه پیروی و اطاعت نه تنها فضیلت نیست بلکه با دیدی منفی به آن نگریسته میشود. هر چند در گذشته ابتكار عمل ، خلاقیت و نوآوری استثنا بود نه قاعده، امروزه برخورداری از چنین ویژگی هایی قاعده مورد انتظار از افراد است
تغییر دوم گیج کننده و شاید تا حدی مایوس کننده باشد. در جهان پیش از ظهور رایانه ها تمایز بین داده ها و اطلاعات یك موضوع کاملا آكادمیك بود كه درزندگی مردم چندان تاثیری نداشت. درواقع انسانها به شکلی آگاهانه داده ها را به اطلاعات تبدیل نمی کنند بلکه به کمک یک فرآیند فكری ناخودآگاه و به طور خودکار این تبدیل را انجام میدهند. به عنوان مثال، وقتی ما با كسی راجع به یك "میز" حرف میزنیم, میتوانیم فرض كنیم كه آن شخص میفهمد كه ما درباره چه نوع شیئ ای صحبت میكنیم. اما، واژه "میز" هیچ معنایی ندارد. تداعی هایی كه این شخص به طور شهودی با دانش و تجربه خود در رابطه با میزها به عمل میآورد، معنای میز را میسازد. به بیان دیگر، شخص به طور خودكار داده ها را از طریق كاربرد چارچوب مفهومی به اطلاعات تبدیل می کند. ما طی سالهای اخیر دریافته ایم كه رایانه ها از این قابلیت ذاتی انسان ها برخوردار نیستند. قابلیت رایانه ها در ذخیره و انتقال حجم نامحدودی از داده ها كه به طور خودكار به اطلاعات بدل نمیشوند به یاس و دلسردی بزرگی منجر شده است.
با وجودی كه در گذشته كسب مدرك دانشگاهی و گواهینامه های رسمی شاهدی بر دانش و مهارت فرد بود، امروزه اشخاص بر مبنای عملكردشان مورد قضاوت قرار می گیرند نه اینكه آیا گواهینامه های رسمی نشانگر مهارت خاصی را اخذ كرده اند.
به عنوان مثال، شخصی شاید روزانه تقریبا ۸۰ تا ۱۰۰ نامه الكترونیكی دریافت كند. چنانچه این شخص به مسافرت رفته و نتواند چند روز به نامه های الكترونیكی خود دسترسی داشته باشد، با این وظیفه ترسناك روبرو خواهد شد كه به ۴۰۰ نامه الكترونیكی یا بیشتر پاسخ دهد، و هر روز ۱۰۰ نامه جدید دیگر نیز دریافت كند. مسلماً رایانه باید بتواند این پیامها را بررسی كرده و آنها را بر اساس موضوعات مختلف دسته بندی كند: مثلا ، نامه هایی كه به توجه آنی نیاز دارند؛ نامه های كه با آمدن پیامهای جدید بی مصرف شده اند؛ نامه هایی كه باید فوراً آنها را برای فردی دیگر ارسال كرد؛ و الی آخر. اما، رایانه نمیتواند این وظیفه ساده بنا بر معیارهای انسانی را انجام دهد زیرا این پیامهای الكترونیكی به صورت داده ها ( یعنی رشته های بیمعنای متن ) در رایانه ذخیره و توسط آن منتقل شدهاند. تحت این شرایط، ارزش سیستمهای كنونی ارسال نامه الكترونیكی بستگی به قابلیت فرد دریافت كننده در تعبیر داده های منتقل شده به صورت اطلاعات دارد كه با افزودن چارچوب مفهومی به آنها صورت میگیرد. حجم عظیم داده هایی كه هم اكنون در میلیونها رایانه در سراسر جهان ذخیره میشوند، چنانچه نتوان آنها را به اطلاعات تبدیل كرد، ارزش چندانی ندارد. این وظیفه چالش برانگیزی است كه نمیتواند و نباید تنها توسط كاربران انجام شود. نیاز مبرم امروز، ذخیره و انتقال اطلاعات به جای داده ها در سیستمهای رایانه ای است.
حجم عظیم داده هایی كه هم اكنون در میلیونها رایانه در سراسر جهان ذخیره میشوند، چنانچه نتوان آنها را به اطلاعات تبدیل كرد، ارزش چندانی ندارد
تغییر سوم ارتباط نزدیكی با مساله "داده ها" دارد. ارتباطات جهانی، پیچیدگی فزاینده ای به همراه میآورد، زیرا پیچیدگی یك وضعیت تصمیم گیری، تابعی از تعداد و ماهیت روابطی است كه مولفه های آن وضعیت را به یكدیگر و به سیستمهای بیرونی متصل میكنند. این واقعیت در کنار انتظارات مردم برای افزایش كیفیت و پاسخگویی مناسب ما را وادار می سازد تا توانمندیهای انسانی خود را به كمك رایانه ها ارتقا دهیم. در سطوح عالی تصمیم گیری این نیاز نمود بیشتری دارد چرا که رایانه ها باید توانایی استدلال داشته باشند. اما به موازات اعتماد به توانایی رایانه ها برای كمك در این سطح نسبتا "هوشمند" وابستگی ما به این همكاری بیشتر می شود. تنشهای حاصل از این وابستگی فزاینده انسان به ماشین، به اشکال گوناگونی بروز خواهد کرد . مساله اعتماد به توصیه های رایانه ها؛ خطر نقض حریم خصوصی و امنیت؛ وسوسه منزوی شدن در یك جهان مجازی؛ كنار گذاشتن عزم و اراده شخصی برای سازگاری با محیط تحت كنترل رایانه ها؛ ناتوانی در تمییز قائل شدن بین جهان مجازی و جهان واقعی، و غیره نمونه هایی از چنین تنش هایی هستند.در عصر اطلاعات، تمركز از روی قابلیتهای فیزیكی و نیروی كار انسانی برداشته شده و بر قابلیتهای فكری و توان بالقوه تك تك افراد گذاشته می شود. نشانه های همراه این چرخش عمیق عبارتند از جایگزینی تولید انبوه با تولید رایانه ای محصولات به سفارش مشتری، وجود محصولات مجازی در تقابل با محصولات فیزیكی، و خلق و بهره برداری از دانش.
تغییر چهارم به تغییر اول مربوط است، یعنی تمركز روزافزون بر فرد و این فرض كه ما در یك محیط پیچیده همساز زندگی میكنیم. در یك چنین محیطی توانمندیها و موفقیت یك سازمان تابعی از ابتكار عملها ، نو آوری ها و فعالیتها ی موجود در گره های محلی سیستم است . از سوی دیگر، كنترل مركزی نوعاً اثربخش نیست زیرا این نوع كنترل نسبت به تغییرات محلی حساسیت ندارد. در یك چنین محیطی اندیشه وجود یك كنترل واحد به كلی بیجاست، زیرا تعدد فعالیتهای نقاط محلی به منزله مشاركت جمعی و افزاینده ای است كه از مجموع سهم تك تك بخشها بسیار فراتررفته و معمولاً ماهیتی متفاوت با آن دارد. بهترین كاری كه به طور متمركز میتوان انجام داد تبادل مقصود همراه با توضیح بر مبنای پایش دائم بازخوردهاست.
همه این تغییرات به ایجاد تغییر پنجم كمك میكنند، یعنی به ظهور یك سازمان دانش بنیان. یك چنین سازمانی اعضای خود را سرمایه حقیقی خود به شمار میآورد و از هر فرصتی برای افزایش و بهبود قابلیتهای مشترك سازمان از طریق تلاش مستقل تك تك اعضا استفاده میكند. اهداف یك سازمان دانش بنیان عبارتند از پرورش و هماهنگ سازی نوآوری ها و تلاشهای شخصی بخشهای تشكیل دهنده آن.
●تمركز بر فرد
درعصر صنعت ارزش فوق العاده زیادی برای محصولات فیزیكی قائل می شدند و راههای مختلفی برای حداكثر استفاده از كار یدی نیروی انسانی که در تولید انبوه ماشینی نقشی فرعی داشت ابداع شده بود. در این نگاه ماشینی ابتكار عمل، نوآوری و اراده فرد عمدتاً یك مانع بر سر راه كنترل مرکزی و سلسله مراتبی محسوب می شد. در نتیجه محصولات كارخانه ای به ثروت تبدیل شدند و كارخانجات قابلیتهای خود را از طریق تعداد و اندازه نیروی كار خود بالا بردند
در عصر اطلاعات، تمركز از روی قابلیتهای فیزیكی و نیروی كار انسانی برداشته شده و بر قابلیتهای فكری و توان بالقوه تك تك افراد گذاشته می شود. نشانه های همراه این چرخش عمیق عبارتند از جایگزینی تولید انبوه با تولید رایانه ای محصولات به سفارش مشتری، وجود محصولات مجازی در تقابل با محصولات فیزیكی، و خلق و بهره برداری از دانش. ارزش بسیاری كه هم اینك برای مهارتهای فكری در نظر گرفته میشود سبب ایجاد یك تمایل و نیاز بی سابقه به اطلاعات شده است كه نمیتوان آن را با جریان اطلاعات دستی مبتنی بر كاغذ برآورده ساخت. گام نخست در تسهیل جریان اطلاعات ایجاد ساختار زیربنایی جهانی برای انتقال فوق العاده سریع داده های دیجیتالی بوده است. گام دوم ایجاد چارچوبهای مفهومی خواهد بود كه امكان تبدیل دادهها به شكلی از اطلاعات را فراهم کنند تا واحد های رایانه ای قادر به تحلیل آنها باشند. طی دهه آینده، هم نمایش اطلاعات و هم قابلیتهای تحلیل خودكار واحدهای رایانه ای به حدی ارتقا خواهد یافت كه ظرفیت فعالیتهای فكری انسان را در محیط همكاری انسان و رایانه به میزان قابل ملاحظه ای افزایش خواهد داد.
اکثر مردم شکایت می کنند که تحت فشار بیش از حد اطلاعات قرارگرفته اند. اما این افسانه ای بیش نیست و چیزی به نام فشار اطلاعات وجود خارجی ندارد.
در این محیط، جامعه اطلاعات محور خواهد شد و فناوری اطلاعات درهمه جوانب زندگی روزمره رسوخ خواهند كرد . ثروت کشور ها بر حسب میزان محصولات مرتبط با اطلاعات و دانش اندازه گیری خواهد شد و افراد درهمه فعالیت های خود از توانمندی بسیا ر فراوانی بهره مند خواهند شد. سه نیروی محركه اولیه این روند عبارتند از دیجیتالی شدن همه اشكال داده ها، كاهش هزینه خدمات پردازش داده ها و تسهیل دسترسی به خدمات ارتباطات. با افزایش ارزش افراد، آنها نیز خواستار ارتقای كیفیت زندگی خود و دسترسی دائمی به محصولات مجازی عصر اطلاعات خواهند شد.
●گذار از داده ها به اطلاعات
اکثر مردم شکایت می کنند که تحت فشار بیش از حد اطلاعات قرارگرفته اند. اما این افسانه ای بیش نیست و چیزی به نام فشار اطلاعات وجود خارجی ندارد. برعكس ما از حجم بیش از حد داده ها رنج میبریم. گیجی بر سر مفهوم داده ها و اطلاعات بار دیگر در اینجا نمایان است. حجم داده های سازمان نیافته بسیار زیاد است ولی آنها ارزش چندانی ندارند. طی ۱۵ سال گذشته بخشهای صنعت و تجارت به تلاشهای قابل ملاحظهای دست زده اند تا این داده های سازمان نیافته را به نظم در آورده و با استفاده از انواع سیستمهای مدیریت داده ها، آنها را به داده های معنا دارتبدیل كنند. اما حتی در این شكل سازمان یافته نیز ما با داده ها سر و كار داریم نه با اطلاعات.
داده ها به صورت اعداد و حروف بی ارتباط با هم تعریف میشوند. واژه های "سه شنبه" ، "باران" ، "هشت اینچ" و " ده دقیقه" بدون ارتباط با هم معنایی ندارند. اما وقتی به یكدیگر وصل شده و جمله "سه شنبه ظرف ۱۰ دقیقه ۸ اینچ باران بارید" را میسازند، به اطلاعات تبدیل میشوند. سپس اگر ما چارچوب یك منطقه جغرافیایی خاص و سوابق جوی تاریخی را نیز به آن بیافزائیم شاید بتوانیم نتیجه بگیریم كه " این میزان بارش باران احتمالاً سبب بروز سیل و رانش زمین خواهد شد". این یعنی دانش.
چارچوب معمولاً فقط با قابلیتهای درك انسان ارتباط دارد. تا پیش از ظهور رایانه ها، تبدیل داده ها به اطلاعات و ایجاد دانش از طریق افزودن چارچوب به آن، كاملا به عهده عامل انسانی بود. وقتی رایانه ها وارد صحنه شدند در آغاز منحصراً برای پردازش اطلاعات از آنها استفاده شد. در واقع، حتی در دهه ۸۰ میلادی مراكز رایانهای معمولاً مراكز پردازش داده ها خوانده میشدند. بنابراین،در دسترس بودن رایانه ها ضرورت وجود عامل انسانی برای تغییر داده ها و تبدیل آنها به اطلاعات و استخراج دانش از طریق كاربرد چارچوب را از بین نبرد. تنزل كار رایانه ها به انجام وظایف مربوط به پردازش داده ها همان علت بنیادی است كه نشان میدهد چرا امروزه در قرن بیست ویكم، رایانه ها هنوز به صورت بسیار محدودی نقش تصمیمگیری را به عهده می گیرند. در این محیط محدود كمك گیری از رایانه ها، افراد تصمیم گیرنده نوعاً با استفاده از همه اشكال ارتباطات موجود مثل تلفن، فكس، نامه الكترونیكی، نامه پستی و جلسات حضوری با یكدیگر همكاری میكنند. در واقع هر عامل انسانی از یك رایانه شخصی برای انجام وظایف محاسباتی استفاده میكند. هر چند این رایانه ها در یك محیط شبكه بندی شده تا حدی قابلیت اشتراک داده ها را دارند، اما مستقیماً نمیتوانند با یكدیگر همكاری كرده و در انجام وظایف تصمیم گیری به كمك تصمیم گیران بشتابند. هر رایانه به طور نوعی تنها در سطح نسبتاً نازلی میتواند در زمینه پردازش داده ها به مالک خود كمك كند. تعبیر داده ها، استخراج دانش، و كار گروهی مشترك كه در وضعیتهای پیچیده تصمیم گیری لازم هستند همچنان قلمرو انحصاری انسانها به شمار می رود. به بیان دیگر، بدون دسترسی به اطلاعات و حداقل مقدار محدودی از چارچوب مفهومی ، رایانه ها نمیتوانند برای حل مشكلات مشاركت گسترده ای با ما داشته باشند. زمانی كه رایانه ها برای نخستین بار در یك سطح وسیع به عنوان ابزارهای محاسباتی در اواخر دهه ۶۰ میلادی به كار گرفته شدند بلا فاصله وظایف محاسباتی عددی خاص مانند جداول نرخ بهره و جداول كاهش قیمتها به آنها محول شد. در اوایل دهه ۷۰ این وظایف محاسباتی گسترش یافت و امور دفترداری، ذخیره اطلاعات مربوط به سوابق افراد و تهیه گزارش را نیز در برگرفت و وظایف دشوار مدیریت بازرگانی بر دوش برنامه های رایانه ای مخصوص حسابداری و پرداخت دستمزد گذاشته شد. در اواخر دهه ۷۰ میلادی توجه اصلی به بهبود بهره وری به کمک رایانه و افزایش و پایش كارایی عملیاتی معطوف شد. در اوایل دهه ۸۰ میلادی دنیای كسب و كار به اندازه كافی از اتكاپذیری, دوام و توسعه مستمر فناوری رایانه ای اطمینان یافت تا رایانه ها را به چشم ابزار دائمی و قدرتمند پردازش اطلاعات بنگرد. به همین ترتیب، شركتها آماده بودند تا جریان كار خود را همگام با ادغام رایانه ها از نو سازمان دهند. ظهور برنامه های رایانه ای جامعتر برای مدیریت دفاتر، كل ساختار جریان كار را دگرگون ساخت. این امر در اواخر دهه ۸۰ میلادی به تجدید مهندسی ساختار سازمانی بسیاری از شركتها با هدف ساده سازی، روان سازی و كوچك سازی آنها انجامید. اكنون روشن شده بود كه بسیاری از پستهای عملیاتی و برخی از واحدهای كاری را میتوان به كلی حذف كرد و سیستمهای خودكار اداره امور دفتری را جایگزین آنها ساخت. طی اوایل دهه ۹۰ مشكلات مربوط به ذخیره انبوهی از داده های سازمان نیافته آشكار شد و با ابداع سیستمهای مدیریت و بانكهای اطلاعاتی رایانه ای كه به میزان زیادی بهبود یافته بودند، داده ها به صورت بانكهای اطلاعاتی مستدل به سامان در آمدند که این خود به آغاز دوران ضبط داده های نظم یافته انجامید و نوید دسترسی به همه داده های مربوط به گذشته و حال و امكان گزارشگیری به هر شكلی كه مدیریت خواستار آن بود را فراهم نمود. اما در اواسط دهه ۹۰ میلادی به دلیل شتاب گرفتن آهنگ حركت كسب و كار در پرتو افزایش رقابت بین بنگاهها نیاز به سطوح عالیتر تحلیل داده ها بیشتر نمود یافت. طی این دوره مفهوم انبار داده ها، بازار داده ها و "پردازش تحلیلی برخط ( آنلاین) " ایجاد شده و به سرعت به اجرا در آمد. از آن پس اصطلاح "هوش كسب و كار" برای توصیف نیاز به پیگیری مستمر روندهای كسب و كار، سهم بازار و اولویتهای مشتریان استفاده شد. در اواخر دهه ۹۰ به دلیل افزایش نیاز به پاسخگویی سریع در محیط تجارت الكترونیك جهانی و مبتنی بر اینترنت، فشار روی شركتها برای بقا افزایش یافت. در پایان قرن بیستم حوزه كسب و كار به تدریج به خاطر محدودیتهای پردازش داده ها صدمه های جدی می دید. تجارت الكترونیك فرصتهای بسیار خوبی را برای جمع آوری نظرات مشتریان جهت تدوین و كاربرد راهبردهای بازاریابی بر روی اینترنت فراهم میكرد كه كسب در آمدهای عظیم را نوید میداد. اما انتظارات موجود برای استخراج خودكار اطلاعات مفید از داده های سطح پایین نمیتوانست با شیوه های موجود برآورده شود. این شیوه ها طیفی از روشهای نسبتا ساده فهرست بندی واژه ای و موضوعی تا ابزارهای پیچیده تر پردازش زبان با استفاده از رویكردهای آماری و كاوشگر را شامل میشد. مانع عمده ای كه همه این رویكردهای استخراج اطلاعات با آن مواجه هستند فقدان چارچوب مناسب می باشد●نابودی رویکرد های كنترل متمركز
طی سالهای اخیر ما شاهد تغییرات عمیقی در مدیریت و ساختار سازمانها بوده ایم. تاكید برالگوی سلسله مراتبی قطعا از بین رفته و نگاهها به سمت شبكه هایی معطوف شده است كه در آنها ابتكار عمل و مشاركت تك تك افراد در مدیریت سازمان به رسمیت شناخته میشود. در گذشته كنترل متمركز برای حفظ نظم سازمان ضروری دانسته می شد. این گونه سازمانها یا سیستمها هر چند میتوانند به سرعت و به طور موثر نسبت به رویدادهای قابل انتظار واكنش نشان دهند, اما معمولاً در برابر رخدادهای غیرمنتظره حساسیتی ندارند. در واقع، اشخاصی كه مسوول حفظ كنترل متمركز هستند نوعا رویدادهایی را كه با برنامه های موجود آنها جور در نمیآید به عنوان وضعیتهای مشكل ساز و دردسر آفرینی به شمار میآورند كه باید نادیده گرفته شوند. به همین ترتیب، سازمانهای سلسله مراتبی نیز به خاطر عدم وجود منابع مازاد و فقدان انعطاف پذیری و قابلیت پاسخگویی به شرایط محیطی آسیبپذیرند. همه ارگانیسمها و اكثر سیستمهای جهان واقعی، مبتنی بر یك الگوی موازی کار می کنند . این الگو بر اساس اصول تمركززدایی استوار است و از یك محیط كنترل توزیع شده حمایت میكند كه در آن، مولفه های فردی سیستم به طور مستقل و با قدرت عمل میكنند، و از قواعد خودشان منطبق با شرایط محلی موجود پیروی مینمایند. این سیستمها و سازمانهای شبكه ای كه در نوشته های سالهای اخیر به طور وسیع به آنها پرداخته شده و تحت عنوان نظریه آشوب و سیستمهای پیچیده همساز مورد بحث قرار گرفته اند زوائد بسیار زیادی دارند. به طور نوعی هیچ یك از اعضای این سازمانها برای بقای سازمان، حیاتی محسوب نمیشوند. با این حال، مجموع خدمات همه اعضا قابلیت سازمان را چنان بالا میبرد كه عموماً از سطح توانایی های فردی اعضای آن فراتر است.
اما، ماهیت این گونه سازمانها از بسیاری جهات دیگر با الگوی مدیریت متمركز سنتی متفاوت است. اولاً این نوع سازمان به طور ذاتی پیشبینی ناپذیر است، زیرا حتی تغییرات نسبتاً كوچك محلی میتواند با ایجاد واكنشهای كاتالیزوری به تغییرات بزرگ در سراسر سازمان بیانجامد. ثانیاً تغییرات این سازمانها معمولا تکاملی است نه ناگهانی یا آنی. به عبارت دیگر یك سازمان شبكه ای برخلاف سازمانهای سلسله مراتبی نسبت به رویدادهای پیشبینی شده نه با سرعت پاسخ میدهد نه با قاطیعت.
ویژگی جالب و شاید نگران كننده دیگر سیستمهای پیچیده همساز این است كه ابداً یك محیط آرام نیستند. در گذشته موفقیت و كامیابی عموماً با نظم و پیشبینی پذیری ارتباط داشت. اما قابلیت یك سیستم پیچیده همساز برای همسازی و رشد تحت شرایط متغیر، تا حد زیادی بر مبنای تنوع و شدت ارتباطات متقابل میان مولفه ها یا عوامل آن استوار است. در واقع تنوع، امكان بروز طیف وسیعتری از مهارتها، تجارب و انتظارات را فراهم میكند. وقتی چنین كیفیتهایی با میزان معینی از رفتار مستقل عوامل موجود در نقاط محلی یك سیستم به كار گرفته شوند ابتكار، همسازی و ارتباط متقابل با سایر نقاط افزایش می یابد. البته این ارتباط متقابل ممكن است ابداً سازنده نباشد. در واقع، بخش قابل ملاحظهای از این ارتباطات شاید تنش زا و مخرب باشد. مقایسه ای كه فوراً به ذهن میرسد, تاریخ تمدنی است كه در اثر مناقشات و جنگهای با پیامدهای محلی فاجعه بار از مسیر عادی خود منحرف شده اما در مجموع یك جامعه بشری قویتر و منعطفتر از آن سربر آورده است.
●ظهور سازمان دانش بنیان
واضح است كه تمركز فزاینده بر فرد و دگرگونی ساختار سازمانی و استقلال محلی بالای آن، ارزش بیسابقه ای به دانش می بخشد. در حالیكه در گذشته فرض بر این بود كه دانش قلمرو انحصاری انسانهاست، امروزه با این انتظار روزافزون و واقعبینانه مواجهیم كه رایانه ها نیز میتوانند از دانش برخوردار باشند. مسلماً این كشف دیرهنگام كه داده ها و اطلاعات در قلمرو سیستمهای رایانه ای مترادف نیستند و این كه قابلیت رایانه ها برای نگهداری اطلاعات به جای داده ها پیش شرط همكاری انسان و رایانه است، نشانه های آشكاری از این انتظار بجاست.
اركان یك سازمان دانش _ بنیان را میتوان با سه نوع سرمایه مشخص كرد: سرمایه انسانی؛ سرمایه سازمانی، و سرمایه روابط. از ارتباط متقابل و دائمی این حوزه ها، سرمایه انسانی منبع دانشی را تشكیل میدهد كه سرمایه سازمانی را ایجاد میكند. سرمایه سازمانی، چنین توانمندیهایی را از طریق یك چارچوب گسترده رهبری كه اهداف مشترك سازمان را با كلیه بخش در میان میگذارد، ایجاد میكند؛ و سرمایه روابط توانمندیهای سازمان را برای تولید محصولات افزایش میدهد.اركان یك سازمان دانش بنیان را میتوان با سه نوع سرمایه مشخص كرد: سرمایه انسانی؛ سرمایه سازمانی، و سرمایه روابط
با نقش حیاتی ای كه سرمایه انسانی در یك سازمان دانش _ بنیان ایفا میكند عجیب نیست كه اندیشه مدیریت دانش، هم در سازمانهای دولتی و هم در شركتها نگاهها را به خود معطوف كرده است. در این تعریف، تاكید اصلی بر حداكثر افزایش و ارتقای خدمات فرد در جهت منفعت جمعی سازمان است. به بیان دیگر، مدیریت دانش عمدتاً به عنوان یك ابزار تسهیل گر عمل میكند، كه هدف آن به كارگیری قابلیتهای انسانی و سازمانی در راستای منافع فرد و سازمان است. از طریق چارچوب گسترده رهبری كه سرمایه سازمانی فراهم میكند، مدیریت دانش میتواند نقش خود را از راههای گوناگون ایفا كند. اولاً، مدیریت دانش باید تشخیص دهد كه هر عضو سازمان یك خادم و یك تصمیم گیرنده بالقوه است. بنابراین شیوه های اداره آن باید بر رشد حرفهای و انگیزه بخشیدن به فرد استوار باشد. ثانیاً بنا به تعریف، مدیریت دانش باید بر استقلال محلی و فعالیتهای هم جهت تاكید کند. رهبری باید از طریق ارائه الگو ، روشنگری و ارتباطات انسانی محقق شود، نه با قدرتمداری. تحت این شرایط ابزار اصلی رهبری عبارتند از تحلیل دائم بازخوردها، توضیح و توجیه دقیق هدف و جهتگیری كاركنان و حفظ و پشتیبانی از فرصتهای رشد کارکنان سازمان. ثالثاً، مدیریت دانش باید از شكل گیری رهبری های درونی و بیرونی حمایت كند، زیرا سرمایه روابط سازمان به یكی از مهمترین كاتالیزورهای افزایش بهره وری سازمان بدل میشود.
رهبری باید از طریق ارائه الگو ، روشنگری و ارتباطات انسانی محقق شود، نه با قدرتمداری. تحت این شرایط ابزار اصلی رهبری عبارتند از تحلیل دائم بازخوردها، توضیح و توجیه دقیق هدف و جهتگیری كاركنان و حفظ و پشتیبانی از فرصتهای رشد کارکنان سازمان.
●نتیجه گیری
به نظر مولف، سیستمهای پیچیده همساز در گذار از عصر صنعت با محوریت محصولات فیزیكی به عصر اطلاعات با محوریت دانش بازتاب می یابد. آنچه كه از اهمیت خاصی برخوردار است افزایش سریع تمركز بر قابلیتها و خدمات بالقوه تك تك كاركنان سازمان است. می توان چنین استدلال كرد كه این تمركز به بازبینی الگوهای سنتی سازمانهای سلسله مراتبی و خصوصاً شیوه های مدیریت منجر شده است. هم اكنون مدیریت دانش به عنوان ابزار رسمی پاسخگویی به عملكرد ساختار شبكه ای سازمان دانش بنیان كه با سیستم های پیچیده همساز مشابهت های فراوان دارد، در حال ظهور است. جهان واقعی به عنوان جهانی كه در آن همه چیز نسبی است، هیچ چیز قابل پیش بینی نیست با عقاید سنتی انسان همخوان نیست. برای همسازی با این محیط لازم است برخی ویژگیهای رفتاری را كه انسانها در جامعه ماقبل عصر اطلاعات كسب كرده اند مجدداً ارزیابی كرد. ما چنان شرطی شده ایم كه همواره در انتظار یكنواخت بودن اوضاع هستیم، یا اطاعت می کنیم یا كنترل، سازگاری را ترجیح دهیم و نهایتا همیشه راه حلهای از پیش تعریف شده را برای حل مسائل آینده به كارمی بندیم. اما دیدگاهی كه سیستمهای پیچیده همساز دارند حاكی از آنست كه ما از راههای زیر به نتایج بهتری دست خواهیم یافت:
▪پیش بینی احتمال بروز تغییرات
▪آمادگی برای بهره برداری به موقع از این تغییرات
▪بررسی دقیق بازخوردها به جای تلاش برای كنترل یك محیط واقعا پیشبینی ناپذیر
▪هدایت همراه با توضیح برای کارکنان به جای صدور بخشنامه ای آمرانه
▪حفظ انعطاف پذیری
▪تشویق تنوع
اتخاذ موضع فعالانه به جای انفعالی وتكیه بر ابزارهای توانمند به جای پیاده سازی راه حلهای از پیش تعیین شده ای که درستی آنها برای حل مشكلات جهان واقعی مورد تردید است.
منبع : انسان گلوبال
منبع : پایگاه اطلاع رسانی ITanalyze