جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


آفـات رشد بی رویـه‌جمعیـت


آفـات رشد بی رویـه‌جمعیـت
در این مقاله دومفهوم تولید ملی و تولید سرانه ملی به عنوان دو شاخص قدرت و توانایی فرض می‌شود .تولید سرانه ملی درجه رفاه اقتصادی شهروندان را نشان میدهد و تولید ملی به صورت كلی شاخصی است از قدرت یك كشور برای تولید كالا‌ها و خدمات . حجم اقتصاد كشورها بهترین نمایانگر قدرت سیاسی، علمی و تجاری آنهاست . می‌توان شاخص توسعه انسانی را نیز به دو شاخص ذكر شده اضافه كرد . شاخص اخیرالذكر عوامل فرهنگی و اجتماعی را نیز علا‌وه بر عوامل اقتصادی در نظر می‌گیرد . برای بررسی نقش جمعیت نیز می‌توان تعداد كل جمعیت و نیز جمعیت بر واحد مساحت ( چگالی جمعیت ) و همچنین میزان رشد سالیانه جمعیت را در نظر گرفت .حال اگر جدولی از كشورها تهیه كنیم و به ارقام جمعیت، چگالی جمعیت، رشد سالیانه جمعیت، تولید ملی، تولید سرانه ملی، و شاخص توسعه انسانی كشورها توجه كنیم، سریعا متوجه می‌شویم كه رابطه ای منفی بین شاخص‌های جمعیتی و شاخص‌های توسعه و رفاه وجود دارد . شدت این رابطه به خصوص برای كشورهای جهان سوم محسوس و واضح است . غالب كشورهای پرجمعیت دنیا در زمره كشورهای جهان سوم و توسعه نایافته قراردارند و بخش عظیمی از جمعیت آنها فقیر هستند .علی ایحال مشخص است كه قریب به اتفاق كشورهایی كه نرخ زاد و ولد بالا‌یی دارند درگیر مشكلا‌ت عظیم اقتصادی و اجتماعی و انسانی بوده و نقش آنچنان در معادلا‌ت سیاسی دنیا ندارند .
هر آنكه فكر می‌كند با افزایش نفوس مسلمین، اسلا‌م قوی‌تر می‌شود كافی است نگاهی به بنگلا‌دش، پاكستان، مصر و یا كشورهایی از این قبیل بیندازد وخلا‌ف آن را نتیجه بگیرد . افزایش بی رویه نفوس تا به حال‌ خدمتی هم به مسلمین نكرده جز آنكه مسائل فرهنگی و مشكلا‌ت تاریخی آنان را تشدید نموده است .البته كشورهایی هستند كه سیاست‌های تشویق رشد جمعیت را برگزیده‌اند، ازجمله ژاپن، آلمان و كشورهای اسكاندیناوی . این كشورها برای مدت طولا‌نی رشد جمعیتشان منفی بوده و جمعیت كل آنها كمتر وپیرتر شده است . در غالب این كشورها نرخ بهره وری بسیار بالا‌ست و افزایش بیشتر نرخ بهره وری غیر عملی و فوق‌العاده گران است .
لذا تنها راه حفظ اقتصاد و تامین زندگی جمعیت مسن این كشورها جلوگیری از افت دائمی تعداد جمعیت این كشورها از طریق زادو ولد و یا پذیرش مهاجر . تنها یك نگاه سطحی نگر می‌تواند وضع این كشورها را با ایران مقایسه و آن را مبنای تقلید قرار دهد . جمعیت ایران جوان و بهره وری ملی آن بسیار پایین است، به خصوص اگر تولید نفت را از تولید كل كسر كنیم . برای افزایش تولید باید از طریق افزایش سرمایه گذاری و همچنین ارتقای فرهنگی و آموزشی كاری كرد كه تعداد بیشتری و به نحو مطلوبتری در تولید سهیم باشند. از این مقایسه‌های بین‌المللی و پیچیدگی‌های ویژه آنان كه بگذریم، درمورد سیاست‌های جمعیتی می‌توانیم به تجربیات داخلی خود نیز بنگریم . سیاست‌های افزایش جمعیت ( ویا بی اعتنایی به سیاست‌های كنترل جمعیت ) در سال‌های بعد از انقلا‌ب، منتهی به مسایل مزمن اجتماعی و فرهنگی شد و مشكلا‌ت حاد و مزمنی را برای تمام دولت‌های بعدی ایجاد كرد . اگر استانهای كشور را با هم مقایسه كنیم، استان‌هایی كه نرخ زاد و ولد بالا‌یی دارند ( مانند استان ایلا‌م ) مشكلا‌ت اقتصادی فراوانتری دارند و جزو استان‌های محروم تلقی می‌شوند .
در این میان مناطقی كه مهاجر پذیرند ( مانند تهران ) رشد اقتصادی بیشتری نشان می‌دهند . كدام منصفی است كه در شهر‌های ایران قدم بزند و به مدارس ایران سر زند و فكر كند كه كم بودن جمعیت مسئله و مشكل است . آیا جمعیت فعلی ایران به‌اندازه كافی به منابع طبیعی ( به خصوص آب ) و محیط زیست فشار نیاورده است ؟ كدام ایرانی است كه در بیان مشكلا‌ت خود كمبود آب وهوای تمیز، محیط زیست مناسب، شغل و مسكن وامكانات آموزشی و ورزشی را از قلم بیندازد و به كمبود نفوس و جمعیت به عنوان مشكل خود اشاره كند ؟ آیا هر كدام از ما جز این می‌خواهیم كه در محیطی سالم، با نظم، تمیز و با جمعیت متناسب با امكانات زندگی كنیم ؟ مطالبی كه ذكر شد نشان می‌دهد متاسفانه بعضی از سیاستمداران دیدگاهی خاص دارند و می‌خواهند مشكل بیكاری ( وبه تبع آن افول فرهنگی ) زنان طبقه متوسط را با بچه دار شدن آنها رفع كنند .حتی اگر زمانی چنین نتیجه گیری شد كه كشور منابع و فرصت‌های لا‌زم برای جمعیت بیشتر را دارد، رشد جمعیت نباید از طریق مداخله‌های دولت تامین شود . مداخله‌های دولت از جمله دادن سوبسید و امتیاز به خانواده‌های پر جمعیت منجر به افزایش جمعیت در ناتوان‌ترین و ضعیف‌ترین بخش جامعه می‌شود، یعنی خانواده‌هایی كه به‌اندازه كافی نمی‌توانند درآمد تولید كنند و با كمك‌های دولت خصوصی‌ترین تصمیمات خود را تغییر می‌دهند . این طریق افزایش جمعیت به معنای تكخثر ضعف و ایجاد نسلی ضعیف و وابسته است .
اگر واقعا كشور به جمعیت اضافی احتیاج دارد، چرا افغان‌های مهاجر را نپذیریم كه فرهنگ كاری دارند و غالبا بسیار زحمتكش و نافع به حال كشور هستند ؟ یا چرا برای كاهش مرگ و میر در جاده‌ها ی ایران كاری نكنیم ؟ درحال حاضر وزنه سیاسی ایران بیش از هر چیز به تولید نفت بستگی دارد ونه عوامل دیگرنظیر تعداد جمعیت كشور . تولید وقیمت نفت نیز به تقاضای جهانی بستگی دارد كه در خارج از مرزهای ملی تعیین می‌گردد. اگر كسی واقعا نگران قدرت كشور است باید نگران تولید ملی و كاهش وابستگی به نفت باشد كه آنهم جز از طریق اصلا‌حات اقتصادی ممكن نیست و با شعار حاصل نمی‌شود . خلا‌صه آن است كه تجربیات داخلی، ملی و فرا ملی نشان می‌دهد كه رشد جمعیت به افزایش توانایی كشور نمی‌انجامد.
این نگرش یا تطبیقی غیر علمی با كشورهایی كه كاملا‌ شرایط متفاوتی دارند، یا ملهم از رویكرد مبتنی بر برنامه ریزی مركزی برای همه مردم از جانب دولت است ویا انعكاس نوعی ملی‌گرایی افراطی است . به هر حال رشد جمعیت بیشتر و به خصوص دخالت دولت در این امر، به تزاید مشكلا‌ت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خواهد انجامید . جمعیت اضافی باری خواهد شد بر دوش دولت و مردم و عاملی برای بی ثباتی فرهنگی واجتماعی و تزاحم داخلی و منطقه‌ای .
بهتر است دولت محترم مانند دول دیگر دنیا بهبود شرایط زندگی مردم را در دستور كار قرار دهد. و گرنه ایجاد تسهیلا‌ت و یا پرداخت پول بیت‌المال به مردم برای زاد و ولد بیشتر نتیجه‌ای جز برآمدن نسلی ضعیف و وابسته، كاهش كیفیت زندگی، افت شدید شرایط محیط زیست و منابع طبیعی به همراه نخواهد داشت . جمعیت كنونی ایران از مشكلا‌تی مانند كمبود آب و هوایی تمیز، بهداشت، مسكن، كمبود سرمایه، كمبود آموزش و زیر ساخت‌ها (مانند انرژی، راه و ارتباطات، مدیریت آب و فاضلا‌ب ) رنج می‌برد . بعید است كه با افزایش عمدی این مشكلا‌ت و رنج‌ها احساس توانایی بیشتری كنیم !
دكتر سیـد حسن دیـباج
منبع : روزنامه حیات نو