شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


فقط عکس یادگاری گرفتند!


فقط عکس یادگاری گرفتند!
هفته پیش نشست رهبران گروه ۲۰ در واشنگتن به منظور جلوگیری از تداوم دومینوی ویرانگر بحران مالی در جهان و متوقف کردن روند سقوط اقتصاد جهانی برگزار شد و بدون دستیابی به تصمیم و تدبیری موثر به کار خود پایان داد. رهبران ۲۰ قدرت اقتصادی که در مجموع حدود ۸۵درصد تولید ناخالص ملی دنیا را در اختیار دارند امیدوار بودند در این نشست با اتخاذ برنامه ها و طرح هایی راهگشا، برای نجات اقتصاد جهانی چاره ای بیندیشند و بر مبنای توافق جمعی، طرحی به اصطلاح نو دراندازند(!) تا بدترین بحران مالی در طی دهه های گذشته را سروسامان دهند اما آنچه در صحنه عمل اتفاق افتاد تراژدی این واقعه را بیش از پیش نمایان کرد. تا جائیکه روزنامه آمریکایی «یو اس ای تودی» در سرمقاله خود بی خاصیتی این نشست را اینچنین قلمی کرد:«به نوعی عکس های منتشر شده از نشست فوق العاده رهبران کشورهای گروه۲۰، بسیار جالب تر از طرح هایی بود که در این نشست حاصل گردید، این مسئله ممکن است روزی به عنوان لحظه ای که سلطه آمریکا بر اقتصاد جهان روبه پایان یافتن است به خاطر آورده شود.»
البته به رسم تمامی نشست ها و اجلاس هایی که معمولا با صدور بیانیه ای پایان کار خود را اعلام می دارند، در اجلاس واشنگتن نیز رهبران گروه ۲۰ طی بیانیه ای چند اصل کلی از جمله شفاف شدن اوراق بهادار، نظارت بر بازارهای مالی، اصلاح شیوه مدیریت نهادهای بین المللی همچون صندوق بین المللی پول، بهبود روند مذاکرات سازمان تجارت جهانی و... را مورد توجه قرار دادند؛ هرچند که مشخص نکردند این اصول چگونه باید اجرایی و عملیاتی شود. ضمن آنکه اقتضای منطق و عقلانیت این است که قبل از ارائه تدابیر و بحث درباره اقدام های پیش رو منشأ و ریشه اصلی بحران مورد کند و کاو قرار گیرد.
اینجاست که این سوال اساسی به ذهن متبادر می شود که علت و ریشه اصلی بحران های مالی غرب و خصوصاً ایالات متحده آمریکا که طی یکی، دو ماه گذشته عیان گشته است چیست؟
تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی و سیاسی هر کدام از زاویه دید خود به موضوع نگریسته اند و پاسخ هایی نیز برای سوال مطروحه ارایه داده اند.
اقتصادیون عامل بحران را در رکود اقتصادی آمریکا و اتخاذ تصمیمات غلطی می دانند که به دنبال آن گرفته شد، چرا که با رکود اقتصادی در آمریکا -طی هفت، هشت سال اخیر- نرخ بهره بانک ها از سوی دولت کاهش داده شد و به تبع آن دریافت اخذ وام برای خرید مسکن افزایش یافت و به دنبال آن قیمت مسکن نیز سیر صعودی پیدا کرد. از سویی دیگر؛ افزایش قیمت مسکن، تمایل در مشارکت ساخت مسکن را به همراه داشت و به مرور این ساخت و سازها تا جایی ادامه یافت که خانه های موجود از میزان مورد نیاز بیشتر شد و این بار بالعکس روند کاهش قیمت مسکن شروع گردید و در این میان افرادی که در چند سال اخیر خانه ای را به کمک وام و با قیمت بالا خریده بودند شاهد کاهش قیمت خانه خریداری شده بودند و بدین ترتیب ناگزیر از پرداخت اقساط خانه سر باز زدند تا بانک خانه را به ازای بدهی های معوقه تصرف کند. جالب اینجاست که بانک ها نیز در این چرخه متضرر شدند، چون برای تعداد بی شماری خانه وام داده بودند لیکن اکنون صاحبان آنها قادر به پرداخت اقساط وام نیستند و قیمت خانه ها هم از میزان وام پرداختی بسیار کمتر شده است.
بنابراین اگر بانک ها حتی خانه ها را می فروختند پول اولیه ای که وام داده بودند بازنمی گشت و این مشکل بانک ها را باید علاوه کرد به مشکل بزرگ تر و آن اینکه در شرایطی که هر روز قیمت ها کاهش می یابد، کسی حاضر به خرید خانه ها نیست.
نتیجه طبیعی همه این فعل و انفعالات چیزی جز بر جا ماندن یک کسری هنگفت برای بانک ها نبود. و عملاً چرخش مالی به خاطر نبود نقدینگی متوقف گردیده و وابستگی نظام سرمایه داری به سیستم بانک داری باعث شده است در نهایت بحران های مالی شکل بگیرد.
اما سیاسیون علت شکل گیری بحران های مالی را ناشی از تصمیمات سلطه جویانه و جنگ طلبانه کاخ سفید می دانند و معتقدند سیاست های یکجانبه گرایی جرج بوش و از جمله هزینه های جنگ در عراق و افغانستان عامل بحران اقتصادی کنونی آمریکاست.
نظر اکثریت شهروندان آمریکایی(۷۱درصد) که چند هفته پیش و با شروع بحران مالی براساس نظرسنجی شبکه تلویزیونی پرس.تی.وی نیز اعلام شد موید همین نظر است.
فراتر از این دو علت اقتصادی (سرمایه گذاری در بخش مسکن) و سیاسی (لشکرکشی به عراق و افغانستان) عده ای دیگر از تحلیلگران ریشه و منشأ بحران مالی آمریکا را در ضعف ها و تناقضات مکتب کاپیتالیسم و سرمایه داری می دانند. فرانسیس فوکویاما که روزگاری نه چندان دور نظریه «پایان تاریخ»! او در ویترین لیبرال سرمایه داری جلوه نمایی می کرد، چندی پیش در هفته نامه نیوزویک ریشه بحران مالی اخیر را نه بحران مسکن، بلکه در ذات نظام لیبرال سرمایه داری دانست و با چرخشی ۱۸۰ درجه ای بر از هم پاشیدگی این نظام اعتراف کرد.
به هر حال هر یک از علت هایی که در خصوص بحران مالی آمریکا از زوایای مختلف مطرح شد کمک می کند تا پازل این بحران به نحو بهتری کامل گردد، بحرانی که به تعبیر «نوام چامسکی» تحلیلگر و نظریه پرداز برجسته آمریکایی- در مصاحبه با سایت معتبر آمریکایی ریل نیوزنت ورک- بحرانی جدی و فراگیر است بطوری که رکودی که در آینده در انتظار اقتصاد جهان است بسیار بزرگ تر از بحران کنونی خواهد بود.
اما، کماکان علت العلل این بحران از نظرها و ایده پردازی ها دور مانده است، و از همین روی است که رهبران گروه ۲۰ نیز از نشست واشنگتن ثمره ای نچیدند و توشه ای عایدشان نگشته است.
و در این میان شماری نیز با ارائه دلایلی معتقدند کشف علت العلل بحران کنونی غرب به نگاهی فراتر از مادیت زمانه نیاز دارد.
بنابراین هر چند بیان علت ها با رویکرد کارشناسی و تکنیکال در جای خود ارزشمند است اما چاره بن بست ها و بحران های همیشگی در گرو درک و شناخت علت العلل است.
علت العلل بحران های کنونی در حوزه اقتصاد جهانی را باید در به حاشیه راندن دین از سیاست و اجتماع دانست. چرا که وقتی در راستای پروژه «دین زدایی غرب»، دین و ایمان از سطح زندگی اجتماعی و تصمیم گیری های کلان در مدیریت کشور حذف می شود آن وقت اقتصاد با سودطلبی آنهم بطور نامحدود و سیاست با سلطه گرایی و یکجانبه گرایی در هم تنیده می شود. و نتیجه طبیعی آن بروز بحران ها و چالش هایی است که راه حل خروج از آنها ورود «دین» در عرصه زندگی و حیات است.
در همان ایام بروز بحران های مالی غرب، رهبران کلیساهای ارتدکس طی بیانیه ای منشأ این بحران ها را بی توجهی به ابعاد انسانی و بیرون کردن دین از زندگی اجتماعی دانستند. اما این حقیقت نه تنها از سوی قدرت های غربی و اقتصادی نادیده گرفته شد، بلکه چند هفته بعد از آن در پوشش کنفرانس ادیان در نیویورک، به تطهیر جنایات و خوی استعماری و استثماری خود و رژیم صهیونیستی پرداختند و عملاً اجلاس دین ستیزی برپا کردند.
دو دهه پیش امام راحل عظیم الشأن در پیام ماندگار خود به گورباچف (۱۱ دی ماه ۱۳۶۷) به وی هشدار دادند که راه موفقیت و خروج از مشکلات و برخورد با قضایای جهان تجدیدنظر در سیاستی است که دایر بر خدازدایی و دین زدایی از جامعه است.
آن حکیم فرزانه خطاب به گورباچف نوشتند: «مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست، مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید».
آری؛ امروز هم مشکل و چالش اصلی غرب در بروز بحران های مالی، سیاسی و اجتماعی همین هست. علت العللی که از نگاه زراندوزان و چپاولگران مغفول مانده است.
حسام الدین برومند
منبع : روزنامه کیهان