گزینه ها

چند زن نداشت ولی مال داشت. منال داشت، مکنت هم داشت ، پا گذاشته بود به دوران سالخوردگی فرزندان او بزرگ شده بودند. به دانشگاه می رفتند دم بخت بودند. زمان آن رسیده بود که پسر را زن بدهد، دختر را شوهر و صاحب نوه شود. با تمام موقعیت ممتاز اجتماعی اش تجدید فراش آنهم وصلت با او احمقانه ترین گزینه ها بود.
اما طرف مقابل، مادری قرار داشت که این حساب ها را نمی کرد. او حساب کار خودش را می کرددخترش را یک بار شوهر داده بود که کار به طلاق و جدایی کشید. حالا دختر شکست خورده و در خانه نشسته بی سایه پدر سنین باروری را پشت سر می گذاشت.
خواستگار دست اول که نمی آمد. به گزینه احمقانه او هم توجهی نداشت. آن چه که برایش مهم بود وصلت دادن دخترش با آن مرد جا افتاده ولی متمول بود تا سایه ای بر سر دخترش بگستراند و گمان می برد با این عمل عاقلا نه ترین گزینه ها را انتخاب کرده است.



دکتر عبدالحمید حسین نیا

منبع : روزنامه مردم‌سالاری