شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


مکتب مینی مالیسم


مکتب مینی مالیسم
بسیاری از شخصیت های برجسته ادبی جهان، همچون والترگروپیوس، هنری گادیر، لیزلو مولی، ناگی و آلبرتو گیاكومتی به اصل «موجزنویسی» یا به تعبیری «هر چه كمتر بهتر» معتقد هستند.
این عبارت ارزشمند اولین بار توسط روبرت بروئینگ مطرح گشت. از آن پس این عبارت بسیار مورد توجه پیروان مكتب مینی مالیسم قرار گرفت. آنان بر این باورند كه فرم و قالب دنباله روی شیوه و روش است. از سویی دیگر، آنان بر این مساله تاكید می ورزند كه نویسنده می بایست در استفاده از واژه ها خساست داشته باشد و از حداقل واژه ها استفاده كند، حتی اگر این خساست باعث از میان رفتن برخی مضامین ارزشمند چون تكامل، دقت و اعتبار شود.
با این حال برای هنرمند برجسته مینی مال دست یازیدن به تمامی اهداف كار ساده ای است.
او با قدرت و توانایی بالقوه خود می تواند در كمال ایجاز به مقاصد خود دست یابد.
باید به این مساله توجه داشت كه مینی مالیسم بیشتر به یك جریان و نهضت ادبی شباهت دارد كه تحت تاثیر سایر جریان های ادبی مطرح خاصه در ایالت متحده امریكا و كانادا قرار گرفته است. در این میان نهضت های ادبی شمال قاره امریكا بسیار فعال بوده اند. داستان های كوتاهی كه از این منطقه خلق شده اند دارای خصیصه و ویژگی های زیر است:
۱) ایجاز
۲) رئالیست و واقعه بینانه
۳) غیرمستقیم طرح كردن مسایل
۴) حس برانگیز
۵) برون گرایی
در طی پنج الی ده سال گذشته نویسندگان برجسته ای چون ریموند كارور، فردریك بارتلم، آن بتی، بابی آن میسون، توبیاس وولف، مری رابینسون و جیمز رابینسون در عرصه ادبیات مینی مالیستی درخشیده اند.
آنان با عناوین و اسامی خاصی چون «پست ویتنام»، رژیم پپسی مینی مالیستی، «كسا، مارت رئالیسم»، «پست مدرنیسم های آبی» و «ئئو كولارهای همینگوییسم» به فعالیت ادبی خود پرداختند.
باید اذعان داشت كه آثار نویسندگان فوق به همان اندازه كه بسیار به هم شباهت دارند با هم متمایز هستند. در حقیقت آنان باعث و بانی جریان داستان نویسی نوین امریكایی از نوع كوتاهش هستند.
یك نظریه قدیمی وجود دارد كه هم جالب است و هم نیست. طبق این نظریه ابتدا واژگان پدید آمدند و پس از آن انجیل خلق شد. در زمانی كه چنین ایده ای مطرح گشته هنوز رمان های دوره ملكه ویكتوریا خلق نشده بودند.
پیشگویان معبد دلف یونان هیچگاه نگفتند كه قدرت درك و شعور انسان احتمالا پیش نیازی برای درك جهان هستی و رفتار انسان ها است. پیشگویان فقط بر این نكته اشاره دارند كه باید «تمامی پدیده ها را شناخت».
مینی مالیست ها یك چنین دیدگاهی را از پیشگویان معبد به عاریت گرفته اند. تمامی یافته ها و تجربیات بشردر طول زمان حیاتش در ضرب المثل ها، پندهای اخلاقی، جملات قصار، لطیفه ها، حكایات، تكیه كلام ها و كنایات مطرح گشته است و تمامی به یكدیگر شباهت دارند.
تمامی تجربیاتی كه بشر آموخته در فرهنگ شفاهی و خرده فرهنگ ملل وجود دارد. برای كسب چنین تجربیاتی حافظه و قدرت استنباط زیادی لازم نیست. در حقیقت بسیاری از چنین تجربیاتی كه در اثر واكنش های شخصی نسبت به پدیده های مختلف ثبت شده است توسط افراد عامی صورت پذیرفته، شعارهای اصلی مینی مالیست ها عبارتند است: «اختصار روح اصلی قوه تعقل و استعداد است»، «سكوت طلاست».
مارك تواین معتقد است كه «از اضافات پرهیز كنید.»
در میان متون ادبی كهن كه بسیار حجیم بودند، آثاری موجز هم به چشم می خورد. این گونه افسانه ها و حماسه ها چونان روزنه كوچك و نورانی هستند در تقابل با سایر آثار. به طور مثال برخلاف اشعار حماسی ایلیاد و ادیسه، افسانه «رامایانا» وجود دارد كه به زبان سانسكریت نوشته و در كمال ایجاز خلق شده است. افسانه رامایانا در عین حال كه موجز است می تواند با تمامی افسانه ها و اشعار حماسی حجیم مقابله كند. بعضی اشعار این مجموعه دارای یك واژه پرمفهوم است. خالق این اثر توانسته با استفاده ازچند واژه شعری در قد و قواره یك شعر كامل خلق كند.
بهترین و زیباترین شعری كه در این اثر وجود دارد از یك واژه تشكیل شده است: «ما می ها الا پینا تاپی»
مفهوم این واژه عبارت است از: به چشمان یكدیگر می نگرند. به این امید كه دیگری پا پیش نهد و كاری كه هر دو قصد انجامش را دارند و هیچ وقت انجام نخواهند داد را انجام دهد.
ادگار آلن پو، در سال ۱۸۴۲ با بررسی مجموعه آثار نویسنده مشهور هاثورن توانست نوع ادبی داستان كوتاه را خلق سازد. در مجموعه آثاری از این دست، نویسنده تمایل زیادی به توصیف تمامی پدیده ها و حوادث ندارد، او از شرح نكات روشن و تشریح و تحلیل هر پدیده پرهیز می كند. پو در اواخر قرن ۱۹ توانست قوانین منسجم و مدونی در این ارتباط وضع كند. او در این راستا توانست شاهكارهای ادبی ای كه تمامی موجز بودند را برگزیند. از جمله آثاری كه مورد توجه او قرار گرفتند می توان به آثار گی دوموپاسان و آنتوان چخوف اشاره داشت.
هنری جیمز در سال ۱۹۰۸ در ابتدای یكی از مقدمه های رمانش آورده است: «سعی كنید چیزی را توصیف نكنید بلكه آن را نشان دهید.» او معتقد است كه حتی یك واژه غیرضروری در متن نباید وجود داشته باشد.
ارنست همینگوی جوان نیز در اوایل سال ۱۹۲۰ به شرح تئوری های جدید خود پرداخت. او معتقد بود كه نویسنده می تواند هر چیزی را كه فكر می كند قابل حذف شدن است حذف كند. طبق نظر او بخش های حذف شده داستان ها بخش های تك میلی هستند كه خواننده با مطالعه آن احساس می كند به نكاتی كه قادر به درك آن نبوده دست یازیده است.
طراحان و نقشه كشان ساختمان بر این باورند كه قالب و اسكلت ساختمان ها می بایست با توجه به احتیاج مردم ساخته شود. آنان در هنگام ساختن بناهای مدرن از تزیینات غیرضروری و ظاهری بنا صرف نظر می كنند. همین ماجرا در ارتباط با نقاشی مدرن و طراحی صحت دارد.
دیدگاه مینی مالیست ها و هنرمندان فوق بسیار به هم شباهت دارد. گاه میان كلام آنها وجوه تمایز دیده می شود. اما تمامی بر یك اصل متفق القول هستند كه «برای دوری جستن از شرح نكات غیرضروری كه ظاهرا برای رفع احتیاجات غیرضروری است باید تلاش كرد.»
در نقاشی مدرن هنر دوری جستن از زائدات توسط پست امپرسیونیست ها عملی گشت. آنان پس از ارایه مكاتب كوبیسم و مینی مالیسم افراطی آثار خود را خلق كردند، همچون اثر سفید روی سفید كه به كاسمیر مالویچ تعلق دارد. از این رو در قرن بیستم مینی مالیست ها در وادی ادبیات داستانی از طریق تئوری های جدید همینگوی توانستند دیدگاه های خاص خود را مطرح سازند و به نوعی داستان كوتاه را پدید آورند.
در این ارتباط داستان های كوتاه لوئیس بورخس و آثار ساموئل بكت مخصوصا نمایشنامه های او با موفقیت روبه رو شدند.
در یكی از نمایشنامه های بكت به طور مثال پرده بالا می رود. صحنه ای نیمه تاریك ظاهر می شود. چیزی به جز اشغال روی صحنه نیست و صدای ضبط شده آدمی كه گریه می كند پس از آن صدای بازدم و نفس كشیدن كه با بازی نور همراه است. پس از آن دوباره صدای گریه، بیست و پنج ثانیه بعد پرده پایین می آید.
البته چنین شیوه ای در نمایشنامه ها قابل اجرا هستند و در شیوه های سنتی ادبیات مینی مالیستی جایگاهی ندارند. با این حال برخی از نویسندگان چون دونالد بارتلم دنباله رو چنین طرحی هستند. در رمان سفیدبرفی، یكی از شخصیت های داستانی می گوید: «تنها شكل و قالبی كه می توانم به آن اعتماد كنم یك قطعه كوچك است.»
منبع : روزنامه جوان