پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شر موجود - RESIDENT EVIL


شر موجود - RESIDENT EVIL
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : فرانسه، آلمان، انگلستان و آمریکا
محصول : پل و. ا. آندرسن، جرمی بولت، برنت آیشینگر و ساموئل حدیدا
کارگردان : آندرسن
فیلمنامه‌نویس : آندرسن
فیلمبردار : دیوید جانسن
آهنگساز(موسیقی متن) : مارکو بلترامی
هنرپیشگان : میلا یووویچ، میشل رودریگس، اریک میبیوس، جیمز پیورفوی، مارتین کروز، کالین سالمن و جوزف می
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه


̎آلیس̎ و ̎رین̎ (یووویچ و رودریگس) دو تن از اعضاء یک تیم کاماندوئی هستند که مأموریت یافته‌اند تا در ̎هایو̎ ـ لابراتور تحقیقاتی زیرزمینی شرکت چندملیتی ̎آمبرلا کورپوریشن̎ ـ نفوذ کنند. ویروسی که آن‌جا کشت داده‌اند در تشکیلاتِ هزارتو شکلِ ̎هایو̎ پخش شده و کارمندان آن سازمان را به زامبی‌های آدم‌خوارِ خارج از کنترلی تبدیل کرده است. یک خراش یا گاز کوچک توسط این هیولاهای عنان‌گسیخته، کار قربانیان‌شان را می‌سازد. بنابراین کاماندوها باید تلاش کنند تا خود را به ̎ملکهٔ سرخ̎ ـ سوپر کامپیوتر لابراتور ـ برسانند که دسترسی به آن، تنها امیدشان برای جلوگیری از پخش و گسترش آن ویروس است. اما پیش از تکمیل مأموریت‌شان، سربازها باید بر موانعِ کشندهٔ زیادی فایق آیند ـ از جمله ̎سگ‌های جهش‌یافته̎، لیزرها و هیولائی به نام ̎لیکر̎ که از لحاظ ژنتیکی در وجودش دست برده شده و قدرتش با هر قربانی که می‌گیرد، افزایش می‌یابد. ̎آلیس̎ و ̎رین̎ ضمناً پی می‌برند که پخش شدن ویروس احتمالاً اتفاقی نبوده و امکان دارد جائی در ̎هایو̎ راه علاجی نیز برایش وجود داشته باشد.
● فیلم برمبنای بازی ویدئوئی پُرطرفداری به همین نام ساخته شده است. در آن زمان، صرف یافتن منبع الهام جدیدی برای فیلم‌های ترسناک امید فراوان در میان دوستداران این آثار برانگیخت، اما فیلم پاسخی قانع‌کننده برای انتظارات و خواست‌های علاقه‌مندان ژانر دربر نداشت؛ چون از وجوه مختلف روائی و ساختاری، از چگونگی پیش‌برد داستان گرفته تا نحوهٔ پرداخت شخصیت‌ها، در سطحی پائین‌تر از بازی ویدئویی قرار می‌گیرد، گذشته از این‌که از تخیل و نوآوری بصری آن نیز به کلی بی‌بهره است. فیلم تقریباً هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد و بسیاری از عناصرش را (بی‌ آن‌که تلاشی برای ارائهٔ آنها در قالبی نو صورت دهد) از آثار دیگر برداشته است: مضمون کمپانی بزرگی که بر زندگی همگان سلطه‌ای شیطانی دارد، از بیگانه (ریدلی اسکات، ۱۹۷۹)، شخصیت زنِ سابقاً آدم‌کش حرفه‌ای که اکنون دچار فراموشی شده از بوسهٔ وداع طولانی (رنی هارلین، ۱۹۹۶)، و تصاویر هجوم هیولاها به‌طور مشخص از فیلم‌های جرج رومرو (که در آغاز قرار بود این فیلم را بسازد)، و به‌خصوص فیلم سحرگاه مردگان (۱۹۷۹) او، می‌آیند. فیلم در میان آثار خود آندرسن تا حد زیادی یادآور طرح داستانی فضاپیمای ایونت هورایزن (۱۹۹۷)، با موقعیت همانند و تکراری گروهی فضانورد در تله افتاده است که به تدریج و تک‌تک از پا درمی‌آیند، و هم‌چنین یادآور فضای خشن، مالیخولیائی و بیمارگونهٔ آن فیلم. با این‌که اغلب آثار این کارگردان و دو ژانر ترسناک و افسانه ـ علمی ارائه شده‌اند، ولی او با سبک بصری بی‌اصالت و تقلیدی خود و هم‌چنین ناتوانی‌اش در پرداخت درست ساختار روائی و غلبه بر مشکلات طرح داستانی یا بخشیدن بُعدی انسانی و ملموس به شخصیت‌ها، صاحب اعتبار و تشخصی در این میان نیست. در میان بازیگران، یووویچ با حضور مجسمه‌وارش در فیلم، که در آن به‌درستی بر قابلیت‌های او به‌عنوان مُدل لباس تأکید شده، و در مقابل از او خواسته نشده تا توانائی‌های نداشته‌اش در عرصهٔ بازیگری را به نمایش بگذارد، از سایرین موفق‌تر می‌نماید. فیلم‌هائی که در سالیان اخیر براساس بازی‌های کامپیوتری ساخته شده‌اند، معمولاً آثار در خور توجهی از آب درنیامده‌اند. دنبالهٔ این فیلم شر موجود: آخرالزمان (الکساندر ویت، ۲۰۰۴)، فیلمی است که برمبنای فیلمی ساخته شده که خود آن الهام گرفته از یک بازی کامپیوتری است!