سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فکر نان باشید این حرف‌ها آب هم نیست!‌


فکر نان باشید این حرف‌ها آب هم نیست!‌
اظهارات چند روز قبل سیدعلی اکبر محتشمی در مورد آقای مصباح یزدی، بازتاب های بسیار گسترده‌ای در میان برخی اصولگرایان واقعی و نیز تعدادی از مدعیان پر سر و صدا اما کم نشانه از اصولگرایی داشت. محتشمی در سخنرانی اخیر ادعاهایی مطرح کرده است که ۸ سال قبل در چنین روزهایی در روزنامه تحت مدیریت او – بیان – چاپ شده بود. البته می‌توان محتشمی را به خاطر استخدام برخی کلمات و عبارات برای بیان ادعای خود مورد انتقاد قرار داد. نگارنده هم انگیزه‌ای برای دفاع از بندبند این اظهارات ندارد و اصولاً او را نیازمند حمایت نمی‌داند. اما اکنون به نظر می‌رسد سخنان این روحانی جـانبـاز، که هوش سیاسی او تحسین امام را برانگیخت به بهانه‌ای برای بعضی عقده گشایی‌ها علیه جریان افتخار آفرین اصلاح‌طلبی تبدیل شده است. ناگفته پیداست که جریان اصلاحات، یک جریان بشری است که متولیان و حامیان آن، می توانند مرتکب خطا شوند. حتی ممکن است انسان‌های نا صالحی به درون این جریان نفوذ کرده باشند و بعضی صالحان اولیه ایشان هم از قرار گرفتن در معرض لغزش‌ها مصون نبوده و نیستند. اما آیا این وضعیت تنها مختص جریان اصلاحات بوده است و در جناح مقابل، هیچ مفسده و سوء استفاده‌ای وجود نداشته است؟
اصولگرایان در روزهای اخیر، سخنان محتشمی‌ را بهانه قرار داده‌اند و به همین بهانه، ادعاهایی در خصوص همراهی سران جبهه اصلاحات با بعضی گزافه‌گویی‌های افراد نزدیک به این جبهه، مطرح می‌کنند. البته در صحت بسیاری از سخنانی که هم اکنون به اصلاح طلبان نسبت می‌دهند تردید وجود دارد. مثلاً سخن منسوب به اکبر گنجی در مورد به موزه سپرده شدن راه امام، ادعایی است که یک روزنامه آلمانی به نقل از او مطرح کرد و گنجی آن را تکذیب نمود. اما به فرض که گنجی چنین سخنی گفته باشد، آیا کسانی که این روزها به بهانه این سخن، کلیت جریان اصلاحات را زیر سوال می‌برند در برابر به موزه سپردن عملی راه و کلام امام، تلاشی به خرج داده‌اند؟ این مدعیان، در برابر یک روحانی سرشناس که بدون هیچ گونه واهمه، از انجمن حجتیه حمایت می‌کند، چه حرکتی انجام داده‌اند؟ این پُرگویان، آیا نمی‌بینند و نمی‌شنوند که کسانی برای به موزه سپردن سخن صریح امام در خصوص عدم دخالت نظامیان در سیاست، از هیچ تلاشی خودداری نمی کنند و حتی به خاطر نقل مستقیم سخن رهبر فقید انقلاب در این خصوص، یادگار ایشان را مورد بدترین اهانت ها قرار می دهند؟ آیا نمی بینند چه کسانی بدنبال موزه ای کردن عملی دیدگاه‌های امام در مورد انتخابات هستند و از یک طرف سخن امام درخصوص < اصالت رای ملت> را حربه ای سیاسی برای اول انقلاب می نامند و از سوی دیگر اعتقاد قاطع امام در خصوص <عدم نیاز ملت به قیم برای شناسایی کاندیداهای صالح و اصلح> را به فراموشی می سپارند؟ ‌ ‌
در روزهای اخیر، برخی رسانه های مدعی اصولگرایی، مجموعه اطلاح طلبان را به هم‌زبانی با اهانت کنندگان به اسلام و مقدسات متهم کرده اند . آنها با جمع آوری عبارات منتسب به برخی افراد هوادار اصلاحات – یا مدعی هواداری از آن – به محتشمی و سایر سران جبهه اصلاح طلبی، اعتراض می کنند که چرا در برابر سخنان نسنجیده و بعضاً اهانت آمیز که در سـالهـای گـذشتـه مطرح شده است سکوت نموده اند و اکنون در راستای همان <ارزش ستیزی ها> به یک فرد مورد احترام و تقدیس اصولگرایان، اهانت می کنند؟! البته این مدعیان کم حافظه، فراموش کرده اند که در دوره اصلاحات، هر روز سخنی از کروبی، خاتمی، محتشمی و ... پیدا می کردند و آن را با آب و تاب فراوان منعکس می نمودند تا نشان دهند سران جبهه اصلاحات با بعضی موضع گیریهای تعدادی از افراد نزدیک به اصلاح طلبان – یا کسانی که خود را به این جبهه چسبانده‌اند – مخالفند که البته بعضاً این مخالفت به صورت واقعی هم وجود داشت . اما به فرض که کسانی در جبهه اصلاحات، دچار انحراف شدند و به مقدسات دینی اهانت کردند . باز هم به فرض، سران جبهه اصلاحات در برابر این اهانت ها سکوت کردند، ‌آیا این اهانت‌ها برای اسلام و مقدسات زیان بارتر بود یا اینکه عده ای تلاش می‌کنند همه نامدیریت های خود را به امور آسمانی ارتباط دهندو هزینه ندانم کاری‌های خویش را از جیب اعتقادات مردم بپردازند؟ راستی سخن مبتذل و غیرقابل قبول که توسط یک فرد نزدیک به اصلاح طلبان مطرح و به ادعای آن طرفی‌ها در یک روزنامه کم تیراژ منتشر شده است، اسلام را تهدید می کند یا اینکه کسانی، منتخبان مجلس هفتم را مورد تایید مستقیم امام زمان (عج) بدانند و امروز هم مدعی مدیریت وجود حضرت ولی عصر (عج) بر بعضـی جلسات سخنرانی شوند؟ فرض کنیم سران اصلاحات در برابر اهانت به مقدسات، سکوت کردند. قطعاً هزینه این سکوت برای اعتقادات مردم، بیش از آن نیست که مدیری را هم ردیف پیامبران قرار دهند؛ در حالی که عملکرد تیم همکاران همین مدیر در عرصه های اقتصادی، فریاد عوام و خواص را بلند کرده است.
عده ای آشفته شده اند که چرا علیرغم تحسین جایگاه علمی آیت الله مصباح از سوی رهبر معظم انقلاب، آقای محتشمی سوابق سیاسی وی را زیر سوال برده است. اما همین افراد ، سردمدار فحاشی به هاشمی رفسنجانی می شوند در حالی که مقام رهبری گفته‌اند <هیچکس برای من هاشمی نمی‌شود.> همچنین ظاهرا برخی افراد فراموش کرده‌اند که دو سال قبل یک فعال فرهنگی از طیف خودشان در حمایت از دستور رئیس جمهور برای ورود بانوان به ورزشگاه‌ها، نسبت به مراجع تقلید گستاخی کرد و به آنها یادآوری نمود که علما، اولین گروه از قربانیان شمشیر امام زمان (عج) هستند!‌‌
در میان اعتراضات اخیر به سخنان محتشمی، یک <تازه نویسنده> بیش از همه بی تابی از خود به خرج داده و اهانت‌های فراوانی را نثار این روحانی جانباز نموده است. البته محتشمی و محتشمی‌ها می‌دانند که هر گاه وارد دعوای سیاسی می شوند باید خود را برای خطرات و حملاتی آماده کنند. همانطور که او وقتی در دهه شصت، در سوریه اقداماتی بر ضد منافع اسرائیل انجام می داد خود را برای توطئه ترور آماده کرده بود و در همین راه، یک دست خود را از دست داد و به خیل جانبازان پیوست. همچنین استخدام برخی عبارات نه چندان دوستانه توسط محتشمی، او را مستحق بعضی پاسخ گیریهای همراه با بی مهری کرده است. اما حیف است که چند ادعای این تازه نویسنده پرسر و صدا بی پاسخ بماند. مثلاً او یادآوری کرده‌ است که در قضیه حمله سال ۱۳۶۹ امریکا به عراق، محتشمی خواستار همراهی با عراقی‌ها برای جنگیدن با امریکا شده است. نگارنده هم معتقد است که سخن محتشمی در آن مقطع، نسنجیده بود و می‌توانست نمک بر زخم هزاران خانواده داغدار باشد. اما آیا مدعیان امروز فراموش کرده‌اند که یک روحانی سرشناس وابسته به جناح خودشان، موضعی بسیار محکم‌تر از محتشمی اتخاذ کرد و خواهان حضور کفن‌پوش در کنار صدام برای جنگیدن با آمریکا شد؟
گناه محتشمی در آن روز این بود که تصور می‌کرد هر کس با امریکا مخالف است و به سوی اسرائیل موشک پرتاب می‌کند باید او را یاری کرد. آیا امروز نمونه‌هایی از این نوع <سیاست ورزی> در میان مدعیان اصولگرایی وجود ندارد؟ راستی چه شباهت اعتقادی و اخلاقی میان مسئولان ایرانی و کسانی همچون هوگوچاوز مشاهده می‌شود؟ آیا این شباهت چیزی جز دشمنی مشترک با آمریکا علیرغم ریشه‌های متفاوت این دشمنی است؟ همچنین سخنان آن روز یک اصلاح طلب – که اقبال عمومی اصلاح‌طلبان را نیز به همراه نداشت – با تجلیل اصولگرایان از بعضی گروه‌های مبارز عرب که برای صدام ماتم گرفتند و زرقاوی را شهید دانستند، چه تفاوتی دارد؟ نویسنده‌ای که محتشمی را مورد حمله قرار داده است همچنین مدعی شده است که این روحانی قانع، فساد اخلاقی و مالی دارد. البته ارزش این ادعا، بیش از برخی تایید و تکذیب‌هایی نیست که توسط نزدیک‌ترین مقام دولتی به این نویسنده تازه ‌کار ، انجام می‌شود. اما به فرض که یک روحانی اصلاح طلب، فاسد شده باشد. او در این دنیا و آن دنیا باید پاسخگوی مفاسد خود باشد. اما مسئولیت غلتیدن صدها جوان و غیر جوان که به دلیل مشکلات مالی ناشی از سیاست‌های اقتصادی سالهای اخیر، در معرض انواع فساد قرار گرفته و می‌‌گیرند، به عهده چه کسی است؟ آیا فساد فرضی – و قطعاً دروغ – محتشمی، برای کشور زیان‌بار است یا فساد گروهی از جوانان که در صورت سیاست‌گذاری صحیح دولت، می‌توانند آینده کشور را بسازند؟...
قدیمی‌ها می‌گفتند <فکر نان کن که خربزه آب است> امروز به برخی از اصولگرایان باید گفت اگر فریادهای <نان خواهی> خود برای مردم –که در سال‌های گذشته ، ‌کر کننده گوش فلک بود– را فراموش نکرده‌اید، به جای سوژه‌یابی‌های هر روزه، فکر نان برای ضعیف‌ترین اقشار جامعه باشید زیرا بعضی حرف‌های شما برای اکثریت مردم <آب> هم نیست!‌
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید