یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تفاوت‌های اصولگرایی و محافظه‌کاری


تفاوت‌های اصولگرایی و محافظه‌کاری
یكی از تفاوت‌های عمده فعالیت‌های حزبی و گروهی مسلمانان، با غربی‌ها تمایزات محتوایی با الگوهای غربی و اروپایی است. رویكرد ذاتی و اولیه تشكل‌های غیردینی، خودگرایی و نوعی خویشی‌پسندی گروهی است كه هرچیز و هر كس باید در چهارچوب منافع و مضار داخلی و شخصی آنان قابل تعریف و شناسایی باشد، اما در جهان اسلام و به ویژه جمهوری اسلامی، اساسنامه اصلی انقلاب و به تبع گروه‌های برخاسته از آن، در عین توجه به مبانی و مسائل شرعی و دینی، در مسیر كمك به هم‌نوع و خدمت به هم‌وطنان، فارغ از هوی و هوس‌های گروهی و جناحی، شكل گرفته است.
با تمام این اوصاف، آرایش گروه‌های سیاسی موجود و آرمان‌های اشاعه‌شده از سوی آنها، نشان داده كه گرایش‌های در پیش گرفته شده، سنخیت چندانی با تفكرات اولیه و اصیل انقلاب ندارند.
در اوایل دهه ۷۰، آیت‌الله خامنه‌ای ضمن بیان مطالبی مهم و قابل توجه درباره شیوه عملكرد و نگرش گروه‌های فعال سیاسی، با انتقاد شدید از نامگذاری طیف‌های سیاسی به راست و چپ، اظهار داشتند كه مسلمات انقلاب و ایده‌آل‌های حضرت امام چنین می‌طلبد كه به جای تقسیم‌بندی جریان‌ها به راست و چپ، اصطلاح اصولگرا و غیراصولگرا را برای هویت‌بخشی انقلابی گروه‌ها و جریان‌ها به كار برد و با راهیابی واژه‌های «اصولگرا» و «غیراصولگرا» به ادبیات و واژگان سیاسی انقلاب اسلامی بود كه حد و مرز جریان‌های سیاسی موجود و وضعیت آنها در قبال مواضع و اهداف انقلاب، آشكار و شفاف شد.
بنا بر این تعریف، مرزهای انحصاری راست و چپ شكسته می‌شود و راست‌هایی كه نگرش‌های انقلابی و برآمده از اهداف اصیل انقلاب داشتند و نیز چپ‌هایی كه ارزش‌محور بوده و حاضر نشدند كه تفكرات و نوع نگرش خود را بر ارزش‌های اسلامی ترجیح دهند هم، در زمره اصولگرایان به حساب آمده و تافته جداشده از طیف‌های پیشین خود شدند.
البته باید گفت: متأسفانه، این سخن رهبری نیز مانند برخی محورهای دیگر، از جمله مقوله شبیخون و تهاجم فرهنگی، نادیده گرفته شد و به جز برخوردهای كلیشه‌ای و اطاعت‌های شعاری، توجه چندانی به آن نشد. به استثنای تعدادی از نیروهای انقلابی كه در جریان انتخابات مجلس پنجم شورای اسلامی، ائتلافی به نام حزب‌الله تشكیل داده و طی آن نیروهایی مانند خاموشی و جواد لاریجانی را كنار گذاشته و شخصیت‌های چپ ارزشی مانند مجید انصاری و سیدمحمود دعایی را وارد صحنه كردند و از قضا همین گروه كه از دو تفكر عمده سیاسی موجود جامعه، نمایندگانی را در خود جای داده بود، بیشترین رأی را در تهران از آن خود كرد.
جز در همین یك مورد، نشانی دیگری در دست نیست كه تقسیم‌بندی یادشده جامه عمل پوشیده، مورد اعتنای سیاسیون قرار گرفته باشد. حتی در دوم خرداد ۷۶، آرایش انتخاباتی گروه‌های سیاسی به گونه‌ای رقم خورد كه شباهت بسیاری به جریانات و تشكل‌های آغاز دهه ۶۰ پیدا كرده و تنور انتخاباتی راست و چپ دوباره و به شكل فزاینده‌ای گرم و پرهیجان شده بود و این بازار مكاره رقابت‌ها و سنگ‌تراشی‌های متقابل راست و چپ بود كه هشت سال پس از دوم خرداد را، بیهوده تلف كرده و متضرر واقعی این میدان، مردمی شدند كه خواسته یا ناخواسته دود لج‌بازی‌های سیاسی فقط و فقط به چشم آنان فرو رفته آنان را زیان‌دیده كرد.
در حال حاضر با گذشت یك دهه از سخنان رهبری، به نظر می‌رسد كه باز هم چرخی خورده و به همان نقطه اول بازگشته‌ایم؛ جار و جنجال‌هایی به راه انداخته، شعارهایی سر داده شد و باز پس‌رفتی كه دوباره عارض بر گروه‌های سیاسی شده است.
اصولگرایی مد نظر آیت‌الله خامنه‌ای، نگرش و رویكردی است كه ایده‌آل و آرمان‌هایش، برگرفته از مبانی و موضوعات مورد توجه امیرالمؤمنین(ع)؛ چه در دوران عزلت و انزوا و چه در دوران زمامداری و حكومت است. از همین روست كه ما معتقدیم این اصولگرایی، تمایز و اختلافات فاحشی، با راست سنتی و جریان محافظه‌كاری دارد. همان‌گونه كه با چپ سنتی، مدرن و یا نوچپ، مشكلات اساسی فكری و عقیدتی دارد.
اصولگرایی و اصولی‌اندیشی، هیچ‌گاه مصالح و منافع انقلاب و اسلام را قربانی مطامع و اهداف باندی و گروهی نمی‌كند و اولویت‌بخشی به آرمان‌های حضرت امام(ره) و انقلاب، ترجیح همیشگی اصولگرایی است، ولی آیا تفكر راست سنتی هم بر همین منوال می‌چرخد؟ طرز تلقی كسانی كه در وهله نخست و فارغ از مسائل انقلاب و جامعه، به خود و القائات گروهی خویش می‌اندیشند، چگونه در قالب و چهارچوب اصولگرایی قابل توجیه است؟
نومحافظه‌كاران نیز كه در حال حاضر خود را نماد اصولگرایی معرفی كرده در جامعه مستقر شده‌اند، تفاوت‌های فاحشی با اصولگرایی واقعی دارند.
چند ویژگی متناقض در گفتار و كردار نومحافظه‌كاران وجود دارد كه آنها را فرسنگ‌ها از اصولی اندیشیدن و انقلابی زیستن دور كرده است از جمله:
۱) سطحی‌نگری و بی‌توجهی به مبانی و اعماق تفكرات انقلابی و دینی. هرگاه تفكرات در پیش گرفته شده، برآمده از نگرش زیربنایی محكمی نباشد و توجه به نكاتی چند و بی‌تفاوتی به نكته‌های ضروری دیگر در آن اعمال گردد، موجب می‌شود كه ژرف‌اندیشی و عمیق‌نگری از شاخصه‌های تفكر این چنین رخت بر بسته، آنها را از جرگه اصولگرایی خارج كند؛ مانند این‌كه به جای پرداخت جدی و حساب‌شده به مقوله مهدویت و انتظار، كارهای روبنایی و برنامه‌های ضعیف و بی‌پایه ترویج و توصیه ‌شود و یا این‌كه میلیاردها تومان هزینه آذین‌بندی شهرها و نقاط گوناگون كشور می‌شود، در حالی كه یك دهم چنین هزینه و صرف توانی، برای دایر كردن مراكز و مجامع دارای برنامه و طرح‌ریزی شده با اثرات بهتر و بیشتر كافی است.
۲) ماجراجویی و حادثه‌انگیزی، برای پوشاندن ناتوانی‌های عملی. شاخصه اصلی چنین تفكری، برانگیختن اموری است كه در بسیاری موارد، تضاد و یا سنخیت خاصی با اهداف و مقاصد نظام و انقلاب ندارد، اما صرفا برای انحراف افكار عمومی و یا كاهش هدفمند بار انتقادات به سوی برنامه‌های در دست اجرا، طرح‌ریزی و تدوین شده است. پرونده هسته‌ای و ضمیمه كردن رخدادهای غیرضروری و بدون ارتباط با اصل پرونده، كه كشور را دچار بحران و تلاطم كرده، از همین نمونه‌هاست. از دیگر مصادیق این‌گونه ماجراجویی مانور دادن حول بحث هولوكاست كه هیچ ارتباطی به مسائل داخلی نظام نداشته و موضع اصولی و قاطع از امام و رهبری در این زمینه مشاهده نشده است.
۳) ظاهربینی و ریا. بنا بر این نوع نگرش، بیش از آن‌كه اصولگرایی با عملكرد صحیح و تلاش برای پیاده‌سازی دستورهای اسلام و آرمان‌های نظام دخلیت و ارتباطی داشته باشد، با قیافه‌های به ظاهر انقلابی و مذهبی و برخوردهای به اصطلاح محفلی و هیأتی و خارج از ضابطه پیوند خورده است. یعنی به موازات آن‌كه اسلام تأكید بر دوری از تظاهر و سعی در اصلاح عملكرد كرده است، چنین نگرشی، ظاهرسازی و غفلت از محتوا را پیشه خود ساخته است.
۴) روحانیت انقلابی و مرجعیت دینی به عنوان پایه و محور اصلی مبارزات و پیروزی انقلاب ۵۷ و نیز ركن ركین رهبری كنونی نظام، جای مناسبی را در تلقی نومحافظه‌كارانه ندارد موقعیت اینان دربرابر روحانیت به مثابه پیروانی است كه یا رهبر خود را پشت سر می‌گذارند و یا از افق دید و محدوده رهبری او خارج می‌شوند. اگر روحانیت و مرجعیت هم‌نوا با اهداف و مبانی چنین گروه‌هایی باشد، مكانی بس رفیع داشته و بسیار مورد تكریم قرار می‌گیرد. اما اگر با توجه به اصول اسلامی و پایه‌های قانون اساسی مشاهده لغزش‌ها و انحرافات، آنان را وادار به واكنش و موضعگیری در مخالف با نومحافظه‌كاران كند، آماج حملات و تهاجمات بی‌رحمانه طرفداران و حامیان این گروه قرار می‌گیرند. مصداق بارز این روش، ورود بانوان به ورزشگاه، سخنان یكی از مسئولان كنونی دولت و معاونان رئیس‌جمهوری درباره وضعیت اسلام در جهان امروز و نیز اظهارات یكی از مشاوران آقای احمدی‌نژاد درباره ظهور امام زمان و تضاد آن با مواضع علما، است.
سخن پایانی این‌كه، هرچند در طول این سالیان و با روی كار آمدن جناح‌ها و طیف‌های گوناگون، سخنان و مواضع رهبری مورد اجحاف و بی‌اعتنایی روه‌های مختلف قرار گرفته، به نظر می‌رسد رگه‌های نوی از تلاش برخی افراد و گروه‌ها برای تحقق اصولگرایی واقعی، اصیل و انقلابی در حال شكل‌گیری و انسجام است كه فارغ از دغدغه‌های جاری در جامعه سیاست، اصل را بر خدمت و صراحت قرار داده، راه اصولی اندیشیدن و به اصول گرویدن را در پیش گرفته‌اند.
سعید پورسینا


همچنین مشاهده کنید