پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اظهارات پاپ، تهدید یا فرصت تاریخی؟


اظهارات پاپ، تهدید یا فرصت تاریخی؟
هرچند چالش دنیای غرب و اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌و تحولات پس از آن، موضوعی محوری در سیاست غرب شده است، ولی به نظر می‌رسد این چالش، که ناشی از گسترش رویكرد به اسلام بوده است، نباید تنها با واکنش انفعالی مسلمانان رو‌به‌ شده و نباید آنان با موضعی تدافعی به آن بیندیشند.
در ربع قرن گذشته که اسلام حضور توانمند خویش را در جامعه و حل مشکلات بنیادین بشر امروز نشان داده و حضوری جدی در جوامع گوناگون یافته، توانسته است توجه بسیاری را به خود جلب کند؛ از یک سو، غرب با غیر مسلمانان بسیاری رو‌به‌روست که با اقرار به توان اسلام در حل مشکلات بشر امروز، به دین اسلام رو می‌کنند و از سوی دیگر، با انبوه نسل‌های جدیدی از مسلمانان رو‌به‌رو می‌شوند که از اسلام ‌اسمی ‌و شناسنامه‌ای دوری گزیده و با تأکید بر پایبندی به اسلام در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی به گروه‌هایی قوی در جامعه جهانی به ویژه در غرب تبدیل شده‌اند.
انواع واکنش‌های غرب در سالیان گذشته، نشان از ضربه‌پذیری آن از این جریان رو به گسترش دارد. غرب که در صدد بود تا نگاه سکولار خویش را حاکمیت جهانی بخشد، در رویارویی با این جریان رو به رشد، از انواع حیله‌ها همچون استفاده از غول‌های رسانه‌ای خود و تضییقات برای هرگونه حضور اجتماعی اسلام تا ساختن و پرداختن گروه‌هایی چون ««القاعده»» و «طالبان» استفاده کرد تا به نحوی مسیر این جریان قوی را تغییر دهد. هرچند غرب سکولار چند قرن در صدد بوده است تا حضور مسیحیت در نظام سیاسی جوامع خویش را حذف کند و حتی علاوه بر سعی در حذف دین‌مداری، از زندگی شخصی مردم به بی‌رنگ کردن همان مسیحیت شخصی نیز همت گماشته است، ولی با تهدیدی که از ناحیه اسلام احساس می‌کند، راهی جز به صحنه در آوردن مسیحیت برای مقابله با اسلام ندیده است.
رفتار پاپ در ادامه این جریان قابل درک است، اما این نوع مقابله‌ها که یقینا واكنش‌های آن توسط صحنه‌گردانان ـ و نه چندان از سوی دستگاه پاپ ـ از پیش مشخص بود و شاید به شکاف متخاصمانه اسلام و مسیحیت دلخوش کرده بودند، نباید ما مسلمانان را فقط در موضع انفعالی قرار داده و صرفا آن را تهدیدی علیه خود قلمداد كنیم، بلكه به نظر می‌رسد در تعاملات اسلام و مسیحیت، این حركت، فرصت تاریخی بسیار مناسبی را برای اسلام به وجود آورده که تا کنون این امکان برای آن فراهم نبوده است.
تأکید پاپ به عنوان بالاترین شخصیت مسیحی، بر نفی عقلانیت در اسلام او را مجبور به پذیرش ملاک عقل برای ارزیابی ادیان و حقانیت آنان كرده است. این ملاک در تاریخ مسیحی که با تکیه بر ایمان‌گرایی در بسیاری از آموزه‌های خود، حساب عقل را از ایمان مسیحی جدا می‌کرد، محک خوبی برای توانایی یا ناتوانی مسیحیت در پاسخ به نیاز دینی بشر امروز خواهد بود. آموزه‌های بنیادین مسیحی همچون تجسد، گناه ذاتی بشر، مرگ فدیه وار مسیح و تثلیث که در ۲۰ قرن با نفی امکان دستیابی عقل به حقانیت آن به مسیحیان القا می‌شد، اگر بتواند فرصت ارزیابی عقلانی را پیدا کند، چالش‌های جدی برای مسیحیت خواهد داشت.
از سوی دیگر، تأکید اسلام بر ملاک عقل در ارزیابی حقانیت بنیادهای دینی خود، می‌تواند در چالش بین اسلام و مسیحیت، نقطه برتری آن را به خوبی نشان دهد.
تفاوت اساسی مسیحیت و اسلام در این است که مسیحیت، ذاتا دینی تاریخی و اسلام، اساسا دینی گزاره‌ای است. مسیحیت با برداشت خاص خود از تاریخ بشریت که آن را در هبوط آدم و گناه ذاتی بشر و تجسد خداوند به صورت مسیح و زندگی پر از رنج او و سرانجام مرگ فدیه‌وار او بر صلیب برای پاک کردن گناه بشر می‌بیند و تنها این تاریخ را بدون هرگونه مبنای عقلانی برای بشریت مسلم می‌داند، نمی‌تواند درباره این آموزه‌ها، پای بحث عقلی را پیش بکشاند و اصلا اگر برای دیگر ادیان هم جایگاهی قایل باشد، در این تحلیل تاریخی خواهد بود. به همین جهت است که هرگونه بحث عقلی بین مسلمانان و مسیحیان برای آنان معنی نداشته و میز مذاکره‌ای برای تشخیص حقانیت یک دین بر اساس مبانی عقلی قایل نبوده است. هرچند ما تاکنون گفت‌وگوهای بسیاری بین مسیحیت و اسلام داشته‌ایم، این گفت‌وگوها برای پیدا کردن نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز و همکاری در تحقق اهداف مشترک بوده است و نه فرصتی برای ارزیابی حقانیت.
اکنون فرصت بسیار خوبی پیش آمده است که این گفت‌وگوها در فضایی سالم و منطقی، بدون پیش داوری برتری حق را نشان دهد.
اصول بنیادین دین اسلام که گزاره‌های ناظر به توحید و نبوت و معاد است، از اساس تنها مبنایی عقلی را برای حقانیت خویش می‌پذیرد و تقلید را ملاکی برای پذیرش آن نمی‌داند. در این میان، نگرش اشعری که در میان برخی اهل تسنن، همچون وهابیان رواج دارد، نیز در بسیاری امور، راه عقل را بسیار محدود می‌سازد. شیعه که با اعتقاد خویش به اصل «عدل»، حسن و قبح عقلی را مبنای آموزه‌های دینی خویش قرار می‌دهد و در بسیاری از فروعات نیز قایل به مستقلات عقلیه است، فرصت مناسب‌تری را در این نوع گفت‌وگوها خواهد یافت. امید است این مسیر همچون دوران حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ که مناظرات بسیاری را بین ادیان فراهم آورد، فرصتی برای نشان دادن عقلانیت اسلام فراهم آورد. بدین جهت توصیه می‌شود، پذیرش عقل را برای ارزیابی حقانیت ادیان از سوی پاپ با جدیت و سرعت پیگیری کرده و مبنایی برای مناظرات جدی بعدی قرار داد. بدین ترتیب، قطعا گفت‌وگوی ادیان، وارد مرحلهٔ فعال و عملی جدیدی خواهد شد.
دكتر حمیدرضا آیت‌اللهی