پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


انسانی‌ مقیم‌ جامعه‌ منطقی‌


انسانی‌ مقیم‌ جامعه‌ منطقی‌
هنگامی‌ كه‌ از شهروند و حقوق‌ او سخن‌ به‌ میان‌ می‌آوریم‌ مراد ما مجموعه‌یی‌ از حقوق‌ خصوصی‌ و عمومی‌ است‌ كه‌ بر روابط‌ اجتماعی‌ حاكم‌ است‌.تاریخچه‌ شهروندی‌ به‌ زمانی‌ باز می‌گردد كه‌ افراد با برخورداری‌ از یكسری‌ حقوق‌ از سوءاستفاده‌های‌ حكومت‌ها، بخصوص‌ استبدادی‌ كه‌ آزادی‌ را مورد تهدید قرار می‌داد رهایی‌ یافتند و توانستند بطور مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ در انتخاب‌ و اداره‌ حكومت‌ مشاركت‌ كنند و نهایتا از حقوقی‌ بهره‌مند شوند كه‌ تداعی‌گر دموكراسی‌ اجتماعی‌ یا دولت‌ رفاه‌ است‌. شهروند ترجمه‌ واژه‌ ق‌ظهغل‌غئ است‌. این‌ اصطلاح‌ در ادبیات‌ فارسی‌ و حقوقی‌ ما سابقه‌ چندانی‌ ندارد. در ایران‌ تا قبل‌ از مشروطیت‌ به‌ جای‌ این‌ واژه‌ از كلمه‌ رعیت‌ و رعایا استفاده‌ می‌شد.
به‌ عبارت‌ دیگر در سلسله‌ مراتب‌ نظام‌ اجتماعی‌ مردم‌، رعیت‌ پادشاه‌ و تابع‌ و فرمانبردار او تلقی‌ می‌شدند.
بعد از مشروطیت‌ حتی‌ پس‌ از تصویب‌ قانون‌ مدنی‌، افراد جامعه‌ ایرانی‌ از دیدگاه‌ حقوقی‌، تبعه‌ دولت‌ ایران‌ معرفی‌ می‌شدند یعنی‌ ایرانیان‌ به‌ عنوان‌ تبعه‌ باید تابع‌ دولت‌ متبوع‌ خود باشند.
به‌ ظاهر اولین‌ فرهنگ‌ فارسی‌ كه‌ كلمه‌ شهروند را در خود جای‌ داده‌ است‌ فرهنگ‌ فارسی‌ امروز است‌ (فرهنگ‌ فارسی‌ امروز، تهران‌، نشر كلمه‌، ۱۳۷۳). كه‌ در آن‌ این‌ تعریف‌ ارایه‌ شده‌ است‌: كسی‌ كه‌ اهل‌ یك‌ شهر یا كشور باشد و از حقوق‌ متعلق‌ به‌ آن‌ برخوردار باشد.
شان‌ شهروندی‌ و حقوق‌ و تكالیف‌ مربوط‌ بدان‌ از مفاهیم‌ اساسی‌ زندگی‌ دموكراتیك‌ به‌ شمار می‌رود.دموكراسی‌های‌ قدیم‌ مثل‌ یونان‌ و روم‌ نیز شان‌ شهروندی‌ به‌ معنی‌ داشتن‌ حقوق‌ و تكالیف‌ یكسان‌ در نزد قانون‌ و نیز مشاركت‌ در امور سیاسی‌ و عمومی‌ جامعه‌ بود. اما در آن‌ زمان‌ شان‌ شهروندی‌ تنها به‌ مردهای‌ آزاد، محدود می‌شد و بردگان‌ از شمار شهروندان‌ بیرون‌ بودند. در امپراتوری‌ روم‌ شان‌ شهروندی‌ به‌ عامه‌ مردم‌ بسط‌ داده‌ شد با این‌ حال‌ بیشتر به‌ معنی‌ منفی‌ برخورداری‌ از امنیت‌ قانونی‌ بود تا به‌ معنای‌ مثبت‌ شركت‌ فعال‌ در حیات‌ عمومی‌ جامعه‌. بعدها مفهوم‌ شهروندی‌ در ایتالیای‌ عصر رنسانس‌ احیا شد. به‌ نظر متفكران‌ دوران‌ رنسانس‌ انسانیت‌ فرد تنها به‌ عنوان‌ شهروند جامعه‌یی‌ آزاد و خودمختار تحقق‌ می‌یابد.مفهوم‌ شهروندی‌ در انقلاب‌ فرانسه‌ به‌ نهایت‌ شكوفایی‌ خود رسید و در اعلامیه‌ حقوق‌ انسان‌ و شهروند سال‌ ۱۷۸۹ بروز كامل‌ یافت‌. «روسو» مفهوم‌ دقیق‌ شهروندی‌ را به‌ شیوه‌یی‌ ایده‌آلیستی‌ در ترجیح‌ خیر و صلاح‌ عمومی‌ بر منافع‌ خصوصی‌ تعریف‌ كرد. اما در قرن‌ ۱۹ چنین‌ رابطه‌یی‌ میان‌ مفهوم‌ شهروندی‌ و مصلحت‌ عمومی‌ از میان‌ رفت‌ و شهروندان‌ به‌ عنوان‌ افرادی‌ تلقی‌ شدند كه‌ اساسا دارای‌ اختلاف‌ منافع‌ در تعیین‌ خیر وصلاح‌ خویشند.بنابراین‌ شان‌ شهروندی‌ در عصر مدرن‌ لازمه‌ تامین‌ رفاه‌ فردی‌ تلقی‌ شدند مصلحتی‌ عمومی‌ و اجتماعی‌.
مفهوم‌ شهروندی‌ در بعد اجتماعی‌(citizenship) ایده‌یی‌ است‌ كه‌ در اروپای‌ غربی‌ زاده‌ شد و در قرن‌ شانزدهم‌ همزمان‌ با فراگیر شدنش‌ انتشار یافته‌ است‌. قبول‌ حقوق‌ و وظایف‌ قانونی‌ و سیاسی‌ ناشی‌ از جایگاه‌ شهروندی‌ بنیاد اصلی‌ و ایده‌ اساسی‌ این‌ مفهوم‌ است‌. بعدها برخورداری‌ از حداقل‌ رفاه‌ مانند، حق‌ داشتن‌ سرپناه‌ و حداقل‌ معیشت‌ و نظایر آن‌ به‌ حقوق‌ شهروندان‌ اضافه‌ شد و در طی‌ زمان‌ مفهوم‌ «شهروند اجتماعی‌» سر بر آورده‌ است‌.در قرن‌ بیستم‌ ظهور مفهوم‌ «حقوق‌ اجتماعی‌» مضمون‌ شهروندی‌ را گسترش‌ بیشتری‌ داد. منظور از حقوق‌ اجتماعی‌ برخورداری‌ از خدمات‌ اجتماعی‌، بهداشتی‌، آموزشی‌، تامین‌ اجتماعی‌ و غیره‌ است‌.بدین‌ سان‌ مفهوم‌ شهروندی‌ دیگر خصلت‌ صرفا حقوقی‌ و سیاسی‌ ندارد، بلكه‌ مضمون‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ نیز باخته‌ است‌.شهروندی‌ از دیدگاه‌ لیبرال‌ها عبارت‌ است‌ از توانایی‌ افراد در تشكیل‌ و تعقیب‌ برداشت‌ خودشان‌ از مفهوم‌ خیر و مصلحت‌ با رعایت‌ احترام‌ بر برداشت‌ دیگران‌ از آن‌ مفهوم‌.اما از نظر كسانی‌ كه‌ طرفدار اصالت‌ جماعت‌ در مقابل‌ خصلت‌ فردگرایانه‌ شهروندی‌ هستند خیر عمومی‌ مقدم‌ بر برداشت‌ افراد از منافع‌ و امیال‌ خودشان‌ است‌.و شهروندی‌ نیز اساسا به‌ معنی‌ توانایی‌ برای‌ تشخیا و رعایت‌ خیر همگانی‌ است‌.در مقام‌ شهروندی‌ شخا دارای‌ حقوق‌ فرض‌ شده‌ است‌ و درمقابل‌ این‌ حقوق‌، وظایف‌ و مسوولیت‌هایی‌ نیز پذیرفته‌ است‌ و رفتار خاصی‌ از او انتظار می‌رود كه‌ نشانه‌ جایگاه‌ شهروندی‌ است‌ و دست‌اندركاران‌ حكومت‌ باید این‌ حقیقت‌ را مورد توجه‌ قرار دهند، زیرا در صورت‌ عدم‌ توجه‌ باید پاسخگو باشند. حكومت‌ پاسخگو ؤمره‌ نظام‌ شهروندی‌ است‌.ضعف‌ تاریخی‌ مدنی‌ در سایه‌ مشاركت‌ فعال‌ مردم‌ درمان‌ می‌شود. یكی‌ از حكمای‌ یونانی‌ گفته‌ است‌ آدمی‌ كه‌ به‌ كار سیاست‌ نپردازد شایسته‌ صفت‌ شهروندی‌ بی‌آزار نیست‌ بلكه‌ باید او را شهروند بی‌خاصیت‌ بدانیم‌. از نخستین‌ ثمرات‌ تقویت‌ جامعه‌ مدنی‌ ظهور شهروندی‌ است‌ كه‌ پایه‌ و اساس‌ شكل‌گیری‌ شهرهای‌ شهروندمدار محسوب‌ می‌شود. حكومت‌ مشروط‌ و محدود و آزادی‌ شهروندان‌ نیازمند وجود جامعه‌ مدنی‌ پرتنوعی‌ است‌ كه‌ مركب‌ از انواع‌ انجمن‌ها و گروه‌های‌ فكری‌ باشد. با پیشرفت‌هایی‌ كه‌ شان‌ شهروندی‌ در سال‌های‌ اخیر در كشور ما پیدا كرده‌ است‌ باز هم‌ نمی‌توان‌ گفت‌ كه‌ مردم‌ ایران‌ در حد شهروند در كشورشان‌ زندگی‌ می‌كنند.

رضا شجاعیان‌
منبع : روزنامه اعتماد