چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

۱۱ هزار تعریف‌ برای‌ «رمانتیسیسم‌» بحران‌ هبوط‌


۱۱ هزار تعریف‌ برای‌ «رمانتیسیسم‌» بحران‌ هبوط‌
ما اغلب‌ از دیگران‌ شنیده‌ایم‌ كه‌ سخنان‌ یا رفتار و حالات‌ ویژه‌یی‌ را، رمانتیك‌ یا رمانتیكی‌ می‌نامند یا احتمالا افرادی‌ با كردارهای‌ عجیب‌ و به‌ ظاهر خلاف‌ عرف‌ عام‌ را رمانتیك‌ اطلاق‌ می‌كنند.با اندكی‌ دقت‌ در روحیات‌ رمانتیك‌ها كه‌ جلوه‌ اصلی‌اش‌ احساسات‌ عمیق‌ وقوی‌ و فاصله‌ گرفتن‌ از قواعد خشك‌ و سخت‌ منطقی‌ وعقلی‌ است‌ درمی‌یابیم‌ كه‌ همه‌ ما به‌ نحوی‌ رمانتیك‌ بوده‌ و بعضا چاره‌یی‌ جز رمانتیك‌بودن‌ نداریم‌! شاید بهتر باشد اندكی‌ با روحیات‌ رمانتیكی‌ و ویژگی‌هایی‌ كه‌ برای‌ آن‌ برمی‌شمرند آشنا شویم‌ و در یابیم‌ كه‌ انسان‌ها با توجه‌ به‌ چند بعدی‌ بودن‌ و اینكه‌ تنها عقل‌ و محاسبه‌ دقیق‌ نیست‌ كه‌ سرشت‌ و شخصیت‌ او را شكل‌ می‌دهد بلكه‌ بخش‌ اعظم‌ شخصیتش‌ احساسات‌، ذوق‌، وجد و حال‌ است‌ كه‌ از لوازم‌ رمانتیك‌گری‌ است‌ در برخی‌ مواقع‌ چاره‌یی‌ به‌جز رمانتیك‌ بودن‌ ندارند پس‌ با این‌ مقدمه‌ مختصر، به‌ تاریخچه‌ و مسیر رمانتی‌ در اروپا می‌پردازیم‌:
تاریخچه‌ بحث‌
واژه‌ رمانتیك‌ از روم‌ قدیم‌،یا زبان‌های‌ رومی‌ اخذ شده‌ كه‌ با اتخاد لاتین‌ همان‌كه‌ توسط‌ مردم‌ عادی‌ ایتالیا صحبت‌ شد با زبان‌های‌ بومی‌ بربرهای‌ شمالی‌، كه‌ آن‌ كشور را فتح‌ كرده‌ بودند حاصل‌ شده‌ است‌.
در قرون‌ وسطی‌ كلمه‌ Romance‌ (رمانس‌)بر زبان‌های‌ بومی‌ و محلی‌ تازه‌یی‌ دلالت‌ می‌كرد كه‌ از زبان‌ لاتین‌ مشتق‌ شده‌ بودند. با این‌ نامگذاری‌، این‌ زبان‌ها از زبان‌ رسمی‌ وعلمی‌ لاتین‌ كه‌ در مكتب‌ و مدرسه‌ آموخته‌ می‌شد، متمایز می‌شدند.nر آغاز صفت‌ رمانتیك‌،منسوب‌ بودن‌ به‌ رمانس‌ و رمان‌ را می‌ رساند، یعنی‌ همان‌ آثاری‌ كه‌ به‌ زبان‌های‌ بومی‌ تالیف‌ می‌شد. این‌ آؤار، عمدتا ماهیتی‌ خیالی‌ و خیال‌انگیز و پر احساس‌ داشتند و مبتنی‌ بودند بر ماجراهای‌ پهلوانی‌ یا عاشقانه‌ و ماجراجویانه‌ و آكنده‌ از صحنه‌های‌ پرشور و عواطف‌ و حالات‌ و پدیده‌های‌ غیرواقع‌ نمایانه‌ كه‌ خواننده‌ نمی‌ توانست‌ احتمال‌ وقوع‌ آنها را تصور كند و بطور كلی‌ با دیدگاه‌ عقلانی‌ قرن‌ هفدهم‌ همگونی‌ و معنای‌ چندانی‌ نداشت‌. از همین‌رو است‌ كه‌ در این‌ دوره‌ معنای‌ كلمه‌ «رمانتیك‌» منفی‌ است‌ و بر مفاهیمی‌ همچون‌ «اغراق‌آمیزبودن‌»، «مضحك‌بودن‌»، «خیالاتی‌بودن‌»، «كودكانه‌بودن‌»، و «نامعقول‌بودن‌» دلالت‌ دارد.از این‌ دوره‌ به‌ بعد،این‌ اصطلاح‌ در وصف‌ روستاها، كوهساران‌،چشمه‌هاو پدیده‌هایی‌ از این‌ دست‌ نیز به‌كار می‌رود و عمدتا معنای‌ بكر، دست‌نخورده‌، خیال‌انگیز و رویایی‌ را می‌رساند. از نیمه‌ دوم‌ قرن‌ هجدهم‌ و همزمان‌ با تحولات‌ فكری‌ و اجتماعی‌ كه‌ به‌ آهستگی‌ روی‌ می‌دهد،كلمه‌ رمانتیك‌ بتدریج‌ ارزش‌ و معنایی‌ مثبت‌تر پیدا می‌كند و این‌ زمانی‌ است‌ كه‌ اندك‌اندك‌ «عصر خرد»، جای‌ خود را به‌ «عصر احساس‌» می‌ دهد. واژه‌ رمانتیك‌ هم‌ در فرانسه‌ و هم‌ در آلمان‌ تحت‌ تاثیر انگلیس‌ و زبان‌ انگلیسی‌ پیدا می‌شود.
تعاریف‌ و كاربردهای‌ «رمانتیك‌ و رمانتیسم‌» در نزد رمانتیك‌ها
فریدریش‌ شلگل‌ می‌گوید:«آن‌ چیزی‌ رمانتیك‌ است‌ كه‌ موضوع‌ و محتوایی‌ عاطفی‌ و احساساتی‌ را در شكل‌ و صورتی‌ تخیلی‌ و خلاقانه‌ به‌ تصویر درآورد.»البته‌ این‌ دیدگاه‌ مسیحی‌ شلگل‌ اهمیت‌ خاصی‌ دارد و اصولا رمانتیسم‌ از طریق‌ مسیحیت‌ باعرفان‌ و شهودگرایی‌ پیوند یافت‌. «اعتقاد به‌ اینكه‌ روح‌ ارزشمندتر از جسم‌ است‌ و قلمرو روحانی‌ قوانین‌ دیگری‌ دارد، یك‌ عاطفه‌ تازه‌ انسانی‌ پدید آوردأ یك‌ عشق‌ احساساتی‌.»كلمه‌ رمانتیك‌، آنچنان‌ وسیع‌ و گسترده‌ است‌ و برای‌ اغراض‌ مختلف‌ به‌كار رفته‌ كه‌ منحصر كردن‌ آن‌ به‌ یك‌ معنای‌ منفرد، غیر ممكن‌ به‌ نظر می‌رسد. یكی‌ از منتقدان‌ در دهه‌ ۱۹۴۰ میلادی‌،بالغ‌ بر ۱۱ هزار تعریف‌ (یازده‌ هزار) در باب‌ رمانتیسم‌ گردآوری‌ كرد.برای‌ آشنایی‌ بیشتر با دامنه‌ تنوع‌ و گستردگی‌ تعاریف‌ رمانتیسم‌، پاره‌یی‌ از آنها را نقل‌ می‌كنیم‌:
۱ رمانتیسم‌ بیماری‌ است‌ و كلاسیسم‌ سلامتی‌ (گوته‌)
۲ بازگشت‌ به‌ طبیعت‌ (روسو)
۳ احیا و برانگیختن‌ دوباره‌ زندگی‌ و اندیشه‌ قرون‌ وسطی‌ (هاینه‌)
۴ مالیخولیای‌ احساساتی‌ (فلیپس‌)
۵ رمانتیسم‌ درهر زمانی‌، هنر روز است‌ و كلاسیسم‌ هنر روز قبل‌ (استندل‌)
۶ كوششی‌ برای‌ فرار از واقعیت‌ (واترهاوس‌)
در حالی‌ كه‌ در واكنش‌ و چاره‌جویی‌ بر دشواری‌ تعریف‌ و احصای‌ واقعی‌ آن‌، برخی‌ (همچون‌ لاوجوی‌) بر این‌ عقیده‌اند كه‌ این‌ مفهوم‌ به‌ تنهایی‌ معنای‌ روشن‌ و قابل‌بحثی‌ را نمی‌رساند، كسانی‌ (همچون‌ ولك‌ و فرای‌) بر این‌ عقیده‌اند كه‌ رمانتیسم‌ ماهیتا یك‌ مفهوم‌ نیست‌ بلكه‌ مركز ؤقلی‌ تاریخی‌ است‌ كه‌ در جایی‌ حدود سال‌های‌ ۱۷۹۰ تا ۱۸۳۰ فرود می‌آید. تورلبای‌ در كتاب‌ «جنبش‌ رمانتیك‌» پیشنهاد كرده‌ تا از تلاش‌ برای‌ تعریف‌ رمانتیسم‌، پرهیز و در عوض‌ به‌ شناخت‌ پدیده‌های‌ آن‌ بسنده‌ شود و خانم‌ لیلیان‌ فورست‌، با استفاده‌ از اصطلاح‌ «شباهت‌ خانوادگی‌» ویتگنشتاین‌، می‌گوید كه‌ همچنان‌كه‌ كسی‌ تا حدودی‌ با واژه‌ رمانتیسم‌ آشنا باشد از تعریف‌ دایره‌&#۰۳۹;المعارفی‌ آن‌ صرفنظر می‌كند، باید ضمن‌ التفات‌ به‌ شباهت‌ها و همانندگی‌ها در رمانتیسم‌ به‌ تفاوت‌ها و اختلافات‌ آنها (همچون‌ اعضای‌ یك‌ خانواده‌) توجه‌ شود. زمینه‌ها و عوامل‌ نضج‌ و پیدایی‌ روحیه‌ رمانتیكی‌دوری‌ و دلزدگی‌ از قالب‌های‌ خشك‌ عقل‌ محوری‌ و رشد تمایلات‌ احساسی‌جنبش‌ روشنگری‌ می‌كوشید تا همه‌چیز را با معیار خرد بسنجد. درست‌ است‌ كه‌ این‌ نقد و سنجش‌ بتدریج‌ بسیاری‌ از اصول‌ پذیرفته‌ شده‌ فكری‌، ادبی‌ و اجتماعی‌ را نیز مورد تایید قرار داد ولی‌ همین‌ پایبندی‌ به‌ نقد و خرد و سنجش‌ باعث‌ می‌شد تا این‌ جنبش‌ در دگرگون‌ كردن‌ مبانی‌ جمال‌ شناختی‌ و زیباشناسی‌ هنری‌ سرعت‌ و پویایی‌ چندانی‌ نداشته‌ باشد. به‌ لحاظ‌ فكری‌ و فلسفی‌ نوعی‌ گریز و فاصله‌ گرفتن‌ از اندیشه‌ خرد محور و علم‌ مدار عصر روشنگری‌ بود. عقل‌ گرایی‌ حسابگرانه‌ و اخلاقیات‌ پراگماتیستی‌ ناشی‌ از آن‌ به‌ امری‌ خسته‌ كننده‌ و ملال‌آور تبدیل‌ می‌شد. پیش‌ رمانتیسم‌ عمیقا بر احساسات‌ تكیه‌ داشت‌ و همانطور كه‌ دوره‌ نئوكلاسیك‌ را عصر خرد نامیدند دوره‌ پیش‌ رمانتیسم‌ نیز به‌ درستی‌ عصر احساس‌ نامیده‌ شد. در این‌ عصر شدت‌گیری‌ احساس‌، رمان‌ها و داستان‌های‌ عامه‌ پسند با تاكید بر عواطف‌ جنسی‌، بیشتر جای‌ تعالیم‌ اخلاقی‌ را گرفته‌ و به‌ دلیل‌ سست‌ كردن‌ بنیان‌های‌ اخلاقی‌ از توجه‌ به‌ آنها پرهیز می‌شد. البته‌ این‌ عرصه‌ (كه‌ اول‌ بار با پیدایی‌ طبقه‌ متوسط‌ شهرنشین‌ پیدا و ظاهر شد) را به‌ دو دسته‌: رمان‌ گوتیك‌ و رمان‌ احساساتی‌ می‌توان‌ تقسیم‌ كرد.بازگشت‌ به‌ طبیعت‌ و ستایش‌ كودكی‌
طی‌ قرن‌ هجدهم‌، توجه‌ به‌ طبیعت‌ و طبیعت‌گرایی‌ رشد یافت‌. این‌ شاید از عوامل‌ آن‌ انقلاب‌ صنعتی‌ و رشد شهرنشینی‌ بود. این‌ طبیعت‌گرایی‌، صرفا یك‌ فرار به‌ دامن‌ طبیعت‌ نبود. با این‌ گرایش‌، پیش‌ رمانتیك‌ها از عقلانیت‌ دكارتی‌ و فیزیك‌ نیوتنی‌ كه‌ طبیعت‌ و جهان‌ را به‌گونه‌یی‌ مكانیكی‌ و بی‌رمز و راز توصیف‌ می‌كرد روی‌ گردان‌ شدند و دریافتند كه‌ طبیعت‌ بسیار پیچیده‌تر و متنوع‌تر است‌ و نه‌ همچون‌ ماشینی‌ كه‌ نیوتن‌ وصف‌ كرده‌ بود بلكه‌ همچون‌ ارگانیسمی‌ زنده‌ و در حال‌ تحول‌ عمل‌ می‌كند.از نمونه‌ آثاری‌ كه‌ در این‌ راستا انتشار یافت‌: «تاملات‌ یك‌ گردش‌ كننده‌ تنها» اثر روسو و نیز كتاب‌ «مفتون‌ یا عاشق‌ طبیعت‌»، اثر جوزف‌ وارتن‌ بود.یكی‌ از دلایل‌ گریز به‌ طبیعت‌، نفرت‌ از شهر و زندگی‌ مدنی‌ جدید و آداب‌ و قواعد آن‌ بود. ژان‌ژاك‌ روسو، در این‌ مورد می‌گوید: «این‌ حس‌ كه‌ از بدو كودكی‌ در من‌ پرورده‌ شده‌ و در طول‌ زندگی‌ به‌ سبب‌ بیچارگی‌ها و فلاكت‌ها، مدام‌ تقویت‌ شده‌ بود، مرا در همه‌ اوقات‌ به‌ جست‌وجوی‌ طبیعت‌ و مقصد وجود خویش‌ وادار می‌كرد طوری‌كه‌ نظیر این‌ اهتمام‌ و دقت‌ نظر را در هیچكس‌ نیافتم‌.»
همچنین‌ بدویت‌ و توجه‌ به‌ كودكی‌، در ادبایت‌ این‌ دوره‌ شدت‌ گرفت‌.
گرایش‌ به‌ شرق‌ و فرهنگ‌ شرقی‌تاثیر ادبیات‌ و فرهنگ‌ شرق‌ (هند ایران‌ عرب‌) از دیرباز از منابع‌ كهن‌ رمانتیسم‌ محسوب‌ می‌شد. عنصر شرق‌، در رشد و تكوین‌ نهضت‌ رمانتیسم‌، به‌ معنای‌ خاص‌ آن‌ در اواخر قرن‌ هجدهم‌ و اوایل‌ قرن‌ نوزدهم‌ تاثیری‌ آشكار داشت‌. انتشار ترجمه‌های‌ اروپایی‌ هزار و یك‌ شب‌، سروده‌های‌ چوپانی‌ ایرانی‌ اؤر ویلیام‌ كالینز (۵۹۱۷۲۱)، آب‌ و رنگی‌ رازآمیز و شرقی‌وار دارد. یا مثلا در آلمان‌ برادران‌ شلگل‌ هر دو به‌ حكمت‌ و ادب‌ سانسكریت‌ دلبستگی‌ داشتند. در مجموع‌، نقش‌ و كاركرد پدیده‌ شرق‌ و شرق‌گرایی‌ در سه‌ نحله‌ عمده‌ رمانتیسم‌ اروپایی‌ به‌ یك‌ میزان‌ نبود. این‌ گرایش‌ و خصوصیت‌ در آلمان‌ عمیق‌تر، توام‌ با دركی‌ خلاق‌تر از انگلیس‌ و فرانسه‌ بود.
مذهب‌ و نقش‌ آن‌ در رمانتیسم‌فرید ریش‌ شلگل‌، در دور زندگی‌ خود معتقد است‌ كه‌:جوهر رمانتیم‌ بر پایه‌ احساس‌ محبت‌ مسیحیت‌ استقرار شده‌ است‌.از نظر یكی‌ از منتقدان‌، چون‌ رمانتیك‌ها احساسات‌ مذهبی‌ را از دیگر عواطف‌ جدا نمی‌كنند و آنرا با زیباشناسی‌ و شور هنری‌ و اشتیاق‌ شدید در هم‌ می‌آمیزند، ادبیات‌ رمانتیك‌ بویژه‌ شعر رمانتیك‌ از این‌ احساسات‌ مذهبی‌ تاثیر بسیار می‌پذیرد. برای‌ مثال‌ ویكتورهوگو، می‌گوید كه‌ خود انجیل‌، اثری‌ رمانتیك‌ است‌.با اینهمه‌ عصر رمانتیسم‌، عصری‌ دینی‌، به‌ معنی‌ دقیق‌ و سنتی‌ آن‌ محسوب‌ نمی‌شود و رمانتیك‌ها را نمی‌توان‌ به‌ هیچ‌ روی‌ با موؤمنان‌ مسیحی‌ دوران‌های‌ كهن‌ قیاس‌ كرد. گرایش‌ دینی‌ رمانتیك‌ها، اصولا گرایش‌ باطنی‌ و مبتنی‌ بر احساس‌ است‌. از نظر اغلب‌ رمانتیك‌ها برای‌ رسیدن‌ به‌ خدا و دست‌یافتن‌ به‌ نوعی‌ ایمان‌، هنر مناسب‌تر و مفیدتر از نهاد كلیسا یا الهیات‌ عقلانی‌ است‌.
زمینه‌های‌ اجتماعی‌ ظهور رمانتیسم‌
رمانتیسم‌، را نمی‌توان‌ بسادگی‌، بیان‌ و تعبیری‌ از ضد خردگرایی‌ در عرصه‌ اندیشه‌ یا لیبرالیسم‌ مرتجعانه‌ در عرصه‌ سیاست‌ دانست‌. رمانتیسم‌، بیانگر نوعی‌ بحران‌،هبوط‌، به‌شمار آورد. هبوط‌ دوباره‌ انسان‌ در عصر رمانت‌، انسان‌ غربی‌، برای‌ نخستین‌ بار عمیقا خود را با بحران‌ معنا مواجه‌ می‌بیند و سوال‌ جدیدی‌ برای‌ او مطرح‌ می‌شود كه‌ آیا هستی‌ اساسا معنایی‌ دارد یا نه‌، پرسشی‌ كه‌ برای‌ انسان‌ مدرن‌ هم‌ اهمیت‌ دارد.از همین‌ رو است‌ كه‌ انسان‌ رمانتیك‌ در جست‌وجوی‌ ریشه‌های‌ این‌ ایمان‌ گمشده‌ به‌ تاریخ‌ روی‌ می‌آورد و در صدد پدید آوردن‌ نظام‌های‌ استعلایی‌ برمی‌آید و شوری‌ شبه‌ مذهبی‌ از خود نشان‌ می‌دهد. لوكاچ‌ معتقد است‌ كه‌ «رمانتیسم‌، یك‌ جریان‌ خالا ادبی‌ نیست‌، بلكه‌ بیان‌ عمیق‌ و خودجوش‌ طغیان‌ علیه‌ گسترش‌ سریع‌ سرمایه‌داری‌ است‌ هر چند بطور طبیعی‌ این‌ امر در صورت‌های‌ بسیار متضاد پدیدار شده‌ است‌.رمانتیسم‌، به‌عنوان‌ یك‌ پدیده‌ اجتماعی‌ نوعی‌ جهان‌بینی‌ است‌ كه‌ همراه‌ با زوال‌ فئودالیسم‌ و نظام‌ فرهنگی‌، اجتماعی‌ و سیاسی‌ كهن‌ و پیدایش‌ جامعه‌ جدید و رشد سرمایه‌ داری‌ و سوداگری‌ پدید آمد و می‌كوشد تا به‌ شیوه‌های‌ متناقض‌ و مبهم‌ و با اتكا به‌ ارزش‌های‌ ماقبل‌ سرمایه‌داری‌، با نظام‌ جدید مبتنی‌ بر سرمایه‌داری‌ و تضادها و ناهمگونی‌های‌ جامعه‌ جدید مقابله‌ كند.
اصول‌ و مبانی‌ تعیین‌ كننده‌ و مشترك‌ نزد همه‌ رمانتیسم‌ها
۱ رمانتیك‌ها، همت‌ بر بزرگداشت‌ قدرت‌ تخیل‌ آفریننده‌ و نقش‌ احساس‌ و بینش‌ داشتند. در واقع‌ تاكیدی‌ كه‌ بر تخیل‌ آفریننده‌ و نبوغ‌ هنرمندانه‌ می‌شد بخشی‌ بود از تاكیدی‌ كه‌ ایشان‌ بطور كلی‌ بر رشد آزادانه‌ و كامل‌ شخصیت‌ انسانی‌ می‌كردند. به‌ عبارتی‌ دیگر رمانتیك‌ها تكیه‌ بر اصالت‌ افراد انسانی‌ گذاشته‌ بودند امری‌ كه‌ به‌ عنوان‌ عنصری‌ مهم‌ در رمانتیسم‌ درآمد یعنی‌ تكیه‌ برخودگرایی‌ و قهرمان‌ پرستی‌ ناشی‌ از آن‌.
۲ برداشت‌ رمانتیك‌ها از طبیعت‌ همچون‌ كلیتی‌ اندام‌ وار: رمانتیك‌ها به‌ عوض‌ اینكه‌ همچون‌ دكارتیان‌، طبیعت‌ را بر اساس‌ حركت‌ مكانیكی‌ تبیین‌ كنند و انسان‌ و طبیعت‌ را روی‌ هم‌ قرار دهند طبیعت‌ را، كلیت‌ زنده‌ اندامواری‌ كه‌ به‌ گونه‌یی‌ با روح‌ هم‌ پیوند است‌ و جامه‌ زیبایی‌ «وراز» به‌ تن‌ دارد، می‌دانستند، قرون‌ وسطی‌ نماینده‌ آرمان‌ یگانگی‌ انداموار دین‌ و فرهنگ‌ است‌ هر چند نه‌ به‌ كمال‌أ آرمانی‌ كه‌ می‌باید دوباره‌ بازیافت‌. علاوه‌ بر این‌، رمانتیك‌ها، سخت‌ دلبسته‌ایده‌ «روح‌ ملی‌» و نمودهای‌ این‌ روح‌، مانند زیان‌ بودند.
۳ احساس‌ رمانتیسم‌ نسبت‌ به‌ وجود بیكران‌ و اشتیاقش‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ آن‌
رمانتیسم‌، ایده‌های‌ طبیعت‌ و تاریخ‌ بشری‌ را با این‌ برداشت‌ به‌ هم‌ پیوند داد كه‌ طبیعت‌ و تاریخ‌ نمودهایی‌ از زندگانی‌ بیكران‌، یعنی‌ همچون‌ جنبه‌هایی‌ از نوعی‌ شعر خدایی‌اند. متفكر رمانتیك‌ نمونه‌، گرایش‌ به‌ آن‌ دارد كه‌ كلیت‌ بیكران‌ را از دیده‌ زیباشناسی‌ بنگرد، یعنی‌ همچون‌ طبیعت‌ اندام‌ واری‌ كه‌ انسان‌ خود را با آن‌ یكی‌ احساس‌ می‌ كند و وسیله‌ دریافت‌ این‌ یگانگی‌ بیشتر شهود و احساس‌ است‌ تا اندیشه‌ مفهومی‌.
البته‌ رمانتیسم‌ در تحولات‌ گوناگون‌ تاریخی‌ خود، به‌ مظاهر و عناوین‌ متمایل‌ و نامبردار شد كه‌ به‌ لحاظ‌ دین‌، عرف‌ و عقل‌ سلیم‌، نامعقول‌ و غیراخلاقی‌ جلوه‌ می‌كردأ نظیر جنبه‌های‌ منفی‌ و شیطانی‌ حاصل‌ از سرخوردگی‌ها و یاس‌هایی‌ نظیرعدم‌ وابستگی‌ به‌ ضوابط‌ و قواعد جنسی‌، قواعد اخلاقی‌، غلبه‌ عنصر دل‌ و علاقه‌ شخا در عشق‌ جنسی‌ برقراردادها و عقود رسمی‌، استفاده‌ از مواد مخدر و تمایل‌ به‌ خودكشی‌، نیز تمایل‌ و گرایش‌ شدید به‌ جنس‌ بایرون‌ و شلی‌ یاد كرد.
در زمینه‌ انواع‌ ادبی‌ رمانتیك‌ نیز می‌توان‌ به‌ حوزه‌هایی‌ چند اشاره‌ كرد.
در شعر كه‌ عمدتا منظور شعر غنایی‌ است‌، از نظر قالب‌های‌ شعری‌، رمانتیك‌ها از پاره‌یی‌ قالب‌های‌ خاص‌ كه‌ از ادبیات‌ كهن‌ نشات‌ گرفته‌ بود و به‌ اشعار حالت‌ سادگی‌ و طبیعی‌ داده‌ بود، استفاده‌ می‌كردند.
در عرصه‌ داستان‌ عصر رمانتیك‌، دوران‌ شكوفایی‌ داستان‌ نیز هست‌. جلوه‌های‌ اصلی‌ شكوفایی‌ داستان‌ در عصر رمانتیك‌ عمدتا در دو زمینه‌ بودأ رمان‌ شخصی‌ و رمان‌ تاریخی‌ كه‌ البته‌ رمان‌ اجتماعی‌ رمانتیك‌ نیز طلیعه‌ رمان‌ واقع‌گرای‌ عصر بعد شد.
فراز و فرود رمانتیسیسم‌
هر چند با قدرت‌ گرفتن‌ طبقه‌ متوسط‌ و رشد صنعت‌ و شهرنشینی‌، بتدریج‌ انسان‌ كلاسیك‌ توانست‌ مرحله‌ بحرانی‌ رمانتیك‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ و خود را با شرایط‌ جدید وفق‌ دهد اما این‌ بدان‌ معنی‌ نیست‌ كه‌ رمانتیسم‌ در تاریخ‌ معینی‌ برای‌ همیشه‌ از میان‌ رفته‌ است‌. اغلب‌ منتقدانی‌ كه‌ در باب‌ رمانتیسم‌ تحقیق‌ كرده‌اند به‌ عنصر پایدار رمانتیسم‌ در دوره‌های‌ مابعد رمانتیك‌ تا روزگار ما اشاره‌ كرده‌اند.در نخستین‌ سال‌های‌ افول‌ رمانتیسم‌ در میانه‌ قرن‌ نوزدهم‌، این‌ مكتب‌ از دیدگاه‌های‌ گوناگون‌ مورد نقد و به‌ عبارت‌ بهتر مورد طعن‌ و تمسخر قرار گرفت‌ ولی‌ بتدریج‌ با نیرو گرفتن‌ رئالیسم‌ و بعدها ناتورالیسم‌ هنرمندان‌ و نویسندگان‌ دریافتند كه‌ عین‌ گرایی‌ مورد نظر این‌ مكاتب‌ جدید، قابل‌ حصول‌ و دفاع‌ نیست‌. با رواج‌ دیدگاه‌های‌ پوزیتیویستی‌ و ماده‌ گرایانه‌ و علم‌ مدار در اواخر قرن‌ نوزدهم‌، دوباره‌ رمانتیسم‌ به‌ عنوان‌ چشم‌اندازی‌ امیدبخش‌ و وسیع‌ جاذبه‌ پیدا كرد. مكاتب‌ بزرگ‌ ذهن‌ گرایی‌ چون‌ سمبلیسم‌، سوررئالیسم‌ و امپرسیونیسم‌ آشكارا وامدار رمانتیسم‌ هستند.به‌ نگاه‌ یكی‌ از صاحبنظران‌، نقد ادبی‌ معاصر غرب‌، در كنار گرایش‌های‌ ماركسیستی‌، فرویدی‌، ساخت‌ شكنانه‌ و... دو گرایش‌ انتقادی‌ نئورمانتیك‌ را نیز در خود دارد: نئورمانتیك‌ اجتماعی‌ و نئورمانتیك‌ معتقد معتقد به‌ نبوغ‌.

سید محمدحسین‌ میر ابوطالبی‌ (كارشناس‌ ارشد فلسفه‌ غرب‌)
منبع : روزنامه اعتماد