یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اروپای مسلمان!


اروپای مسلمان!
دو هفته پیش جورج بوش در وین بود و می خواست حداكثر تلاش خود را بكند تا روابط میان واشنگتن با متحدان اروپایی را ترمیم كرده و به حالت اول بازگرداند. فهرست اختلافات میان آمریكا و اروپا همچنان طولانی، اما حاوی موضوعاتی آشناست و گوانتانامو، عراق، ایران و سیاست مشترك كشاورزی را شامل می شود.
اما فهرستی طولانی تر از این، كار را برای بوش دشوار می كرد و آن فهرست نظرات مخالف در اروپا درباره همه چیز آمریكاست؛ از كاپیتالیسم گرفته تا مذهب و «جنگ با ترور».
این نظرات مخالف كه به گفته «سر لوئیس نامیر» تاریخ شناس انگلیسی، قطعه ای موسیقی است كه افكار و نظرات سیاسی در پس زمینه آن همچون اشعار اپرا اجرا می شوند، اغلب حول محوری خاص همچون گوانتانامو یا توفان كاترینا بروز می كنند. حرف ها واستدلال هایی همچون اینكه توفان عظیم كاترینا باعث ورشكسته به نظر رسیدن آمریكا شده یا گوانتانامو نمونه واقعی عدالت آمریكایی نیست، دیگر كارساز نیست.شاید بتوان دلیل این شرایط را پدیده ای دانست كه آن را «اورابیا» یا اروپای عربی می خوانند و در توصیف اروپای مسلمانی به كار می برند كه درون اروپا در حال شكل گیری است. این اروپای مسلمان، به شدت با آمریكا ضدیت دارد.
دو سال پیش برنارد لوئیس هشدار داد كه اروپا تا پایان همین قرن مسلمان شده و بخشی از غرب عربی یا مغرب خواهد شد.
این روزها همین هشدار به غرب در كتاب هایی چون «وقتی اروپا خواب بود» و «تهدیدهای درون اروپا» مطرح می شود. استدلالی كه در پس این هشدارها وجود دارد، این است كه اروپای انعطاف ناپذیر نمی تواند شغلی برای مهاجران فراهم كند و نمی تواند با تندروهای متعصب روبه رو شود. اروپای سكولار نمی تواند با مذهب روبه رو شود. در بعضی شهرهای اروپا، مردم بیش از آنكه به كلیسا بروند به مسجد می روند.در جریان جنگ سرد، آمریكا دوستان اروپایی اش را به خاطر دست كم گرفتن تهدید شوروی سرزنش می كرد و می گفت كه چرا اروپایی ها به اندازه كافی برای دفاع از خود در برابر این تهدید، هزینه نمی كنند. این روزها آمریكا درباره مسلمان شدن اروپا به این قاره هشدار می دهد.
دو اتفاق، زنگ خطر را در این مورد برای اروپا و آمریكا به صدا درآورد. اولین آن، اواخر سال گذشته روی داد؛ وقتی مسلمانان در چند منطقه حومه و مهاجرنشین فرانسه به اعتراض هایی دست زدند كه خشونت های غیرقابل كنترلی را دامن زد. این نشانه ای جدی بود از ناكامی اروپا در فراهم كردن شرایط مطلوب اقتصادی برای تازه واردهای این قاره. اتفاق دوم، اندكی بعد روی داد و چاپ كاریكاتورهای اهانت آمیز به حضرت محمد(ص) در دانمارك، موج اعتراض های شدیدی را در سراسر جهان موجب شد. بعضی آمریكایی ها این اتفاق را ناتوانی یك قاره سكولار در درك عمق اعتقادات مردم دیگر خواندند و آن را نشانه ای خطرناك از مسلمان شدن اروپا دانستند.
در نقاطی از اروپا مسلمانان به چپ های مخالف حكومت نزدیك شده اند و حامیانی در میان آنها یافته اند. جنبش توقف جنگ در انگلیس كه تجمعات اعتراضی زیادی علیه جنگ عراق سازمان دهی می كرد طرفدارانی، هم از اعضای اخوان المسلمین و هم سوسیالیست های سكولار دارد. طارق رمضان از رهبران مسلمان مقیم سوئیس كه در دانشگاه آكسفورد درس خوانده، به دلیل رویكرد تلفیقی اش در وفاداری به اسلام و مخالفت با كاپیتالیسم جهانی، طرفداران زیادی در اروپا دارد.
وضعیت مسلمانان در هر یك از كشورهای اروپایی دچار تناقض آشكار است. حكومت سكولار فرانسه برای مساجد این كشور به عنوان نمایندگان اسلام در فرانسه، موقعیت و جایگاه ویژه ای قائل است، اما مسلمانان فرانسه بیشتر ترجیح می دهند در مراسم مذهبی فردی شركت كنند.در آلمان اكثریت قابل توجه مسلمانان این كشور اصلیت ترك دارند. ترك های آلمان می گویند كه از كشور میزبان رضایت دارند اما تمایلات مذهبی آنها روزبه روز بیشتر می شود. نظرسنجی ها نشان می دهد ۸۳درصد از ترك های آلمان «خیلی» یا «به شدت» مذهبی هستند و شمار كسانی كه معتقدند زنان باید حجاب داشته باشند روبه افزایش گذاشته است. مقامات مسئول در انگلیس می گویند همه تلاش خود را به كار می گیرند تا ۲میلیون مسلمان این كشور در شرایط بهتری زندگی كنند، اما شاخص های اقتصادی نشان می دهد كه مسلمانان در پایین ترین طبقه اقتصادی و اجتماعی انگلیس هستند.
در میان همه این تناقضات و سردرگمی ها، روند و رویكرد روشنی در میان مسلمانان اروپا به چشم می خورد و آن، این است كه اسلام رفته رفته به عنوان نماد هویت، اهمیت بیشتری پیدا می كند. نزدیك به یك سوم دانش آموزان فرانسوی مسلمان، مذهب خود را به جای پاسپورت یا رنگ پوستشان به عنوان وجه تمایز خود می شناسند. مسلمانان جوان انگلیسی ،اسلام را خانه حقیقی خود می دانند نه انگلیس یا شهری كه در آن زندگی می كنند.
دست كم در كوتاه مدت و طی سال های آینده، شانس اینكه اروپایی ها و آمریكایی ها زبان مشتركی درباره وضعیت مسلمانان و خود اسلام بیابند، بسیار كم است. بسیاری از اروپایی ها سیاست خارجی آمریكا را به ویژه در عراق، باعث تندشدن همشهریان مسلمان خود می دانند و می گویند اگر مسلمانان اروپا ضدغربی شده اند، دلیل آن اقدامات نادرست دولت بوش است.اما آمریكایی ها عملكرد نادرست رهبران اروپا در فراهم كردن شرایط اقتصادی و اجتماعی مطلوب برای مهمانان مسلمان شان را دلیل ضدغربی شدن مسلمانان اروپا می دانند. آمریكایی ها با اشاره به جمعیت مسلمان كشور خودشان كه بین ۳ تا ۷میلیون نفر تخمین زده می شود، ادعا می كنند كه این مسلمانان هیچ مشكلی با سیاست های آمریكا ندارند.
واشنگتن، ملی گرایی اروپایی را دلیل ضدیت مسلمانان اروپا با غرب می داند و معتقد است آمریكای مذهبی میزبان بهتری برای مسلمانان است.اما نظرسنجی های اخیر در آمریكا این ادعا را رد می كند؛ شمار آمریكایی هایی كه نسبت به اسلام دیدگاه منفی دارند افزایش یافته و سازمان های مسلمان در آمریكا هر روز گزارش های بیشتری درباره تبعیض علیه مسلمانان منتشر می كنند.
آمریكایی ها همچنین توجه جدی به اصل آزادی بیان و دیگر آزادی های فردی را دلیل شرایط متفاوت مسلمانان در این كشور با كشورهای اروپایی می دانند. اما در آمریكا بعضی موضوعات، خط قرمزی جدی دارد كه تخطی از آن نابخشودنی است. در انگلیس اعضای جنبش حزب التحریر كه از جنبش های غیرنظامی اسلامگراست بارها در تلویزیون در رد اصول لیبرال دموكراسی و عدالت سكولار سخن گفته اند. چنین اتفاقی در آمریكا هیچگاه روی نخواهد داد. همچنین در آمریكا هیچ كس نمی تواند درباره برتری قوانین شریعت اسلامی بر قوانین ملی استدلال كند. مسلمانان اروپا بیش از آن كه به دنبال ایدئولوژی باشند در فكر سیاست هستند و در این عرصه فعالیت می كنند. در بلژیك مسلمانان یك چهارم كرسی های دولت محلی بروكسل را در اختیار دارند. در شهرداری های انگلیس و هلند حتی بعضی چهره های تندروی مسلمان مشغول به كار هستند. شعار بعضی مسلمانانی كه اخیراً در انتخابات محلی در شرق انگلیس با بعضی اقلیت های دیگر هم پیمان شده بودند این بود كه، برای دفاع از حق برابری مسلمانان باید حتی با دیگر اقلیت ها در مبارزه با تبعیض نژادی متحد شد.
اما در سال های اخیر محور وفاق بعضی از این گروه های مسلمان در اروپا، مخالفت با آمریكا و سیاست های این كشور بوده است. در اروپا دو رویكرد در قبال مسلمانان از سوی سیاستمداران این قاره وجود دارد. یكی رویكرد سختگیرانه فرانسوی است كه دانش آموزان و دانشجویان مسلمان را از داشتن حجاب در مدارس و دانشگاه های دولتی منع می كند و دیگری رویكردی همراه با مدارا و با گرایش چند فرهنگی در انگلیس و هلند. بحث در باره ورود تركیه با جمعیت ۷۰ میلیونی مسلمان آن به اتحادیه اروپا از محورهای اصلی این جریان است كه می تواند مستقیماً به ایجاد «اروپای عربی» منجر شود.
همان طور كه گفته شد آمار دقیقی از تعداد مسلمانان اروپا وجود ندارد اما شمار آنها به بالای ۲۰ میلیون نفر نمی رسد. این رقم ۴ درصد ساكنان اروپا را شامل می شود. با ورود تركیه به اتحادیه اروپا این رقم به ۱۷ درصد افزایش می یابد. این همان موضوعی است كه اروپایی ها به شدت با آن مخالفند اما واشنگتن از آن حمایت می كند.
مسلمانان اروپا یك دست نیستند. مسلمانان انگلیس از جنوب آسیا آمده اند و مسلمانان فرانسه مهاجرانی از شمال آفریقا هستند. مسلمانان آلمان را هم بیشتر ترك ها تشكیل می دهند. اما شرایط اجتماعی و اقتصادی و به ویژه اشتغال، پاشنه آشیل اروپا در برابر مسلمانان است. در آمریكا یافتن شغل برای یك تازه وارد آسان است، اما برخورداری از خدمات رفاهی كار دشواری است. در اروپا این وضعیت برعكس است. بنابر این رهبران اروپا به جای پرداختن به موضوع حجاب و منع آن برای مقابله با مسلمانان باید شرایط اقتصادی و اشتغال آنها را سامان دهند.مسلمانان در اروپا رفته رفته عرصه سیاست را در این قاره تغییر می دهند و رابطه اروپا را با دنیای خارج متحول می كنند. ممكن است در این روند، خود مسلمانان هم تغییر كنند، اما بدون شك تغییری كه ایجاد می كنند عمیق تر است.
ترجمه: نیلوفر قدیری
اكونومیست ۲۲ ژوئن
منبع : روزنامه همشهری