دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

میراث جرج دبلیو بوش


میراث جرج دبلیو بوش
با پایان یافتن انتخابات امریکا در روز سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۷۸، دو دوره یا هشت سال ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش به پایان خود نزدیک می شود. از جرج بوش و هشت سال زمامداری او بر راس بزرگ ترین قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در جهان چه می توان گفت و چگونه داوری می توان ابراز داشت؟ بعدها که مورخان و تحلیلگران سیاسی تاریخ این هشت سال را خواهند نوشت، این تاریخ چگونه تاریخی از آب درخواهد آمد و آیندگان پیرامون جرج بوش و سیاست هایش چه خواهند گفت؟ همانند همه مقاطع تاریخی یا درست تر گفته باشم، همانند سایر چهره ها، رهبران، شخصیت های مهم تاریخ، مورخان و تحلیلگران برداشت ها و قضاوت های متفاوتی خواهند کرد، بعضاً مثبت و بعضاً منفی. مورخ نه منفک از مابقی جامعه است، نه انسانی که از خود هیچ نظر و احساسی ندارد. بر همین سیاق اظهارنظرها پیرامون بوش متفاوت و حتی متضاد خواهد بود. ریاست جمهوری یا درست تر گفته باشیم سیمایی که از جرج بوش در تاریخ ثبت خواهد شد فی الواقع گره خورده به ۱۱ سپتامبر، به بن لادن، به القاعده و بالاخره به مبارزه جهانی علیه تروریسم .
سیمای جرج بوش یا میراث جرج بوش به نحو پیچیده یی گره خورده به اشغال افغانستان و مهم تر از آن اشغال عراق. در فردای ۱۱ سپتامبر و پس از فرونشستن گرد و خاک های اولیه و به تدریج که روشن شد القاعده مسوولیت طراحی و اجرای حمله به مرکز تجاری امریکا را برعهده داشته، جرج بوش مصمم شد با اسلام رادیکال که زعامت آن را القاعده عهده دار بود به ستیز برخیزد. او این پیکار را به یک نبرد تاریخی و ایدئولوژیک میان غرب و ارزش های غربی از یک سو و اسلام رادیکال یا ستیزه جو و ارزش های آن از سویی دیگر تبدیل کرد. بوش تا بدانجا در این نبرد مصمم و درگیر شد که بی طرفی در این نبرد را نپذیرفت. او رسماً اعلام کرد در نبرد علیه اسلام رادیکال که او آن را «تروریسم» نام نهاد بی طرفی و گزینش راه سوم معنا ندارد. کشورها، قدرت ها و ملت ها باید یا به همراه امریکا و جرج بوش باشند یا با اسامه بن لادن و القاعده. حرکت بوش در هاله یی از یک نبرد ایدئولوژیک، یک جنگ تمام عیار و یک نبرد تاریخی میان غرب و اسلام رادیکال فرو رفت. او تا بدان جا پیش رفت که مبارزه علیه القاعده در افغانستان به سرعت بدل شد به یک جنگ صلیبی جدید میان اسلام و غرب مسیحی. موضع گیری بوش باعث نگرانی و انتقاد شماری از رهبران و چهره های غربی شد. آنان ضمن آنکه با بوش در نبرد با تروریسم همراهی می کردند اما از برخی عبارات و کلمات وی خطاب به مسلمین دچار وحشت شدند.
کلمات و عبارات او علیه مسلمانان تندرو آنقدر تند و خشن بود که با یک پیکار همه جانبه علیه مسلمین و به راه انداختن یک جنگ صلیبی جدید چندان فاصله یی پیدا نمی کرد. رادیکالیسم حاکمیت امریکا به رهبری جرج بوش علیه مسلمانان رادیکال فقط در خود غرب نبود که باعث نگرانی های زیادی شد، جهان اسلام نیز می دید خود در فردای ۱۱ سپتامبر با یک بحران سیاسی- فکری پیچیده و عمیق مواجه شده است. رهبران کشورهای اسلامی بالاخص جهان عرب که جملگی ۲۱ مسوول اصلی ۱۱ سپتامبر شهروندان آن بودند، یکی پس از دیگری نوبت گرفته و حمله به مرکز تجاری نیویورک را محکوم کردند. به علاوه آنان «مسلمانان افراطی» را که مسبب این حملات بودند محکوم کرده و آنان را «منحرف»، «ناآگاه»، «خودسر» و «یاغی» خواندند. اما مشکل چیز دیگری بود. ضمن آنکه، رهبران جهان اسلام حملات ۱۱ سپتامبر و عاملان را صف بسته و محکوم می کردند و به زبان بی زبانی به واشنگتن و غرب می گفتند آن جوانان منحرف را به پای مابقی مسلمین نگذارند، به تدریج آشکار می شد که بسیاری از مسلمانان حاضر نیستند عاملان بمب گذاری های ۱۱ سپتامبر را به آسانی محکوم کنند، محکومیت که جای خود داشت.
برای بسیاری از جوانان، بالاخص دانشجویان و تحصیلکرده های جهان اسلام، اسامه بن لادن و متهمان بمب گذاری مرکز تجاری نیویورک به هیبت قهرمان و اسطوره درآمده بودند. هجوم ایدئولوژیک جرج بوش به مسلمانان افراطی عملاً با واکنش حمایت و طرفداری بخش قابل توجهی از جهان اسلام از بن لادن و القاعده مواجه شده بود. جدای از رهبران میانه رو و دوراندیش تر غرب (از جمله بسیاری از رهبران سیاسی و اجتماعی در خود امریکا)، رهبران جهان اسلام نیز از رئیس جمهور بزرگ ترین قدرت جهان می خواستند در حمله به اسلام مبارز و رادیکال اندکی جانب اعتدال و میانه روی پیش گیرد چرا که رویکرد او به این دست مسلمانان و زبانی که به کار می برد باعث رنجش سایر مسلمین شده بود. دامنه انتقادات و فسادها علیه بوش آنچنان بالا گرفت که او مجبور شد در گفتمانش تجدید نظر کند. او به کارگیری واژه «جنگ صلیبی» را پس گرفت و در سخنرانی های بعدی اش سعی کرد خود را به بدنه مسلمین نزدیک تر کرده و راه انس و الفت با اسلام و مسلمین را پیش گیرد، اما این موضع گیری اش حکایت نوشدارو بعد از مرگ سهراب شد. محبوبیت بن لادن و القاعده همچنان رو به افزایش بود ضمن آنکه هیچ کس در جهان اسلام و هیچ مسلمانی در غرب و حتی در قلب امریکا حاضر نبود و به هیچ روی نمی توانست به بوش در نهضت و پیکار جهانی اش علیه مسلمانان افراطی یا رادیکال به مثابه یک «فرشته» بنگرد.
حمله به عراق و اشغال آن کشور وضعیت بوش را در میان افکار عمومی مسلمین از بد به بدتر تبدیل کرد. هزاران مسلمان ستیزه جو از اطراف و اکناف جهان اسلام برای پیکار با امریکایی ها راهی عراق شدند. از اندونزی گرفته تا امریکا، مسلمانان راهی عراق می شدند تا با امریکایی ها بجنگند. مشکل دیگری که جرج بوش در جهان اسلام به وجود آورد بالا رفتن ضدیت با امریکا، غرب و برخی از الگوهای غربی در جهان اسلام بود. در پایان هشت سال زمامداری جرج دبلیو بوش اگر در بسیاری از کشورهای اسلامی انتخابات عمومی برگزار شود اسلامگرایان درصد بالایی از آرای رای دهندگان را به خود اختصاص خواهند داد.
تاریخ از جرج بوش قطعاً به عنوان نخستین رهبر پیکارگر علیه اسلام رادیکال یاد خواهد کرد، اما تاریخ از این نکته هم غافل نخواهد ماند که او نقش بسزایی در شعله ور ساختن آتش اسلام رادیکال و غرب ستیزی در میان مسلمین برعهده داشت.
صادق زیباکلام
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید