شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

افغانستان کانون مناقشات ۲۰۰۸


افغانستان کانون مناقشات ۲۰۰۸
فضای سیاسی افغانستان بسیار زودتر از آنچه تصور می رفت رنگ زمستانی گرفته است.
فروپاشی پایه های امنیت در شهرها و ایالت های این کشور به دنبال خود بسیاری از امید ها و هدف ها را بر باد داده است از جمله امید به تولد افغانستان باثباتی که جامعه جهانی سرود آن را در بهار ۲۰۰۱ سرداد.
ابعاد شکستی که نیروهای بین المللی در پایان ششمین سال حضور خود دراین کشور متحمل شده اند آن قدر عمیق است که صحنه های تصنعی مانند جشن بیرون راندن طالبان از شهر موسی قلعه نتواند تردیدی در آن بیفکند. مسأله فقط این نیست که ماشین ترور وارعاب طالبان شتاب گرفته است و آن گونه که سرکرده این گروه، ملاعمر نیروهای خارجی مستقر در افغانستان و دولت کابل را تهدید کرده که زمستان سختی پیش روی خواهند داشت. بلکه منشأ آشفتگی و نابسامانی اینجا است که شیرازه فرماندهی و مدیریت صحنه جنگ هم در جبهه دولتی وهم در سمت نیروهای بین المللی به هم ریخته است. هر دو گزارشی که از سوی سازمان ملل و فرستادگان ناتو درباره دلایل کامیابی شورشیان تهیه شده بر این واقعیت دلالت دارند . در این گزارش ها به وضوح اعلام شده که دولت کرزای با مجموعه ای از نابسامانی بویژه از فقر و فساد اداری و سوءمدیریت دست به گریبان است و به موازات آن فرماندهی نیروهای بین المللی نیز علاوه بر اشتباه در تصمیم گیری و راهبرد جنگ، هیچ کدام از تعهدات خویش را در زمینه های مهمی مانند بازسازی اقتصادی و آماده سازی ارتش بومی و... انجام نداده است.
این وضعیت ناگوار باعث شده که در پایتخت کشورهای درگیر جنگ صحنه هایی از محاکمه و بازخواست برپا شود و دولت های اروپایی و آمریکایی حاضر در صحنه با مخمصه جدی برای تصمیم گیری درباره افغانستان روبه رو شوند. در کابل دولت کرزای از ناحیه جناحی از چهره های پرنفوذ سیاسی وجهادی به چالش کشیده شده است که تصمیم قطعی خویش را درباره بحران رهبری کشور اتخاذ کند آخرین هشدار را دراین باره مارشال فهیم چهره شاخص مجاهدان افغان داد. فهیم از ناامنی ها، فقر و بیکاری به عنوان چالش های در برابر دولت یاد کرد که هنوز کرزای قادر به حل آن نشده است. او گفت: «ضعف و ناتوانی دولت سبب شد که امروز افغانستان در یک وضعیت بسیار بحرانی و خطرناک قرار بگیرد. امروز همه می دانند که افغانستان در یک بحران اجتماعی، بحران بی اعتمادی و بحران امنیتی قرار دارد و همه نگران هستند.» پیشنهاد فهیم و همکارانش این بوده که کرزای میزان اتکای خویش را به نیروهای بین المللی کاهش دهد و با گشودن چتر بسته حکمرانی از توان همه گروه ها و جناح های افغان برای فرونشاندن آتش شورش طالبان بهره گیرد.
اما تراژدی شکست در افغانستان بازتاب های پر دامنه خویش را در روابط اعضای ناتو بویژه مناسبات عضو ارشد این سازمان یعنی آمریکا با اروپا آشکار کرده است . تا حدی که کلمات پرخاشگرانه رئیس پنتاگون که پیش از این به عضو محتاط کاخ سفید شهره بود زینت بخش صفحه اول همه رسانه ها شده است.
بنابراین از امروز می توان با اطمینان حدس زد که افغانستان در صدر گزارش همه ناظران رسانه ای و اطلاعاتی نشسته است که لیست بلند ناکامی ها را برای رسانه یا سرویس های امنیتی شان تهیه کرده اند. همینطور در توصیف چالش های سال پیش رو چنان که از گزارش ناظران ناتو پیداست بحران افغانستان بر دیگر غائله های منطقه ای مانند عراق پیشی گرفته است.
● جدال در اردوی شرکا
تفاوت بارز بحران افغانستان با عراق در این است که شکست در عراق فقط دامن آمریکا و متحد اصلی آن انگلیس را گرفت اما ناکامی در افغانستان پای همه کشورهای غربی و کل جامعه بین المللی را در بر می گیرد به این دلیل ساده که در پروژه امنیت در افغانستان قریب به اتفاق کشورها داوطلبانه مشارکت ورزیدند وامضای آن پای چند میثاق جهانی که به تشکیل دولت جدید منجر شد منشاء یک تعهد حقوقی برای این دولت ها شد.
این وضعیت که حتی در ادبیات روابط بین الملل عنوان « الگوی مشارکت سازمان یافته » به خود گرفت اکنون حتی کشورهایی که شاید نخستین بار در بحران های بین المللی گام می نهادند را در غائله افغانستان گرفته است. یا آنکه کشورهایی مانند ژاپن وآلمان که سعی می کردند از معرض این قبیل تنش ها دور بمانند اکنون با موجی از مطالبات آمریکا و ناتو برای اعزام نیرو و ارتش به صحنه جنگ افغانستان روبه رو شده اند.
«مشارکت گروهی» دولت های غربی در کارزار افغانستان بر خلاف تصوری که وجود داشت، به تجربه ای تلخ انجامید، در حالی که پیش از این گمان می رفت در صورت تشکیل یک ائتلاف دولت های لیبرال و بسیج ارتش داوطلب آنها، پدیده ترور وافراط گرایی به طور ریشه ای علاج خواهد شد اما آنچه در عمل رخ داد موجی از ناهماهنگی و بلاتکلیفی بود که جبهه به ظاهر متحد ایساف و ناتو در انجام این مأموریت به آن دچار شد.
این آشفتگی در الگوی همکاری جمعی با آنکه اعتبار نهاد سازمان ملل و پیمان ناتو را به چالش کشانده اما از جهاتی دیگر راه فرار را برای بازیگر اصلی غائله یعنی ایالات متحده هموار ساخته است. اتفاقات اخیر اجلاس ناتو این واقعیت را بوضوح آشکار ساخت. اجلاسی که در پی آن رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا بسیاری از اعضای ناتو را به قصور در انجام سهم خود در نبرد با طالبان در افغانستان متهم ساخت.
گیتس درست همانند برخورد طلبکارانه ای که زمانی امثال رامسفلد با اروپای عصر شیراک وشرودر داشتند نسل جدید رهبران اروپا را تلویحاً به بی کفایتی در ایفای نقش های بین المللی متهم ساخت. گیتس بیش از همه برلین را آماج انتقاد قرار داده است.
ترفند گیتس به نظر می آید گوشه چشمی هم به تمنای انتخاباتی بوش دارد آنجا که او مدعی شده آمریکا راه جنگ را به درستی پیموده و فقط مشکل این است که بار نبرد با طالبان در جنوب و شرق افغانستان به طور نامتناسبی بر دوش نیروهای آمریکایی، بریتانیایی، هلندی و کانادایی است.
اما واقعیتی که گیتس و دوستانش از بیان آن طفره می روند این است که دولت های اروپایی فقط به این دلیل حاضر به ماندن در صحنه جنگ نیستند که سربازان وجنگجویان شان دیگر انگیزه ای برای این مأموریت ندارند واز طرفی دولت های شریک بوش در اروپا حاضر نیستند بیش ازاین سرنوشت خویش را به اوضاع وخیم افغانستان گره بزنند یا مانند سران کاخ سفید خود را در معرض موج اعتراض افکار عمومی قرار دهند.
● ،۲۰۰۸ به سوی راهبرد جدید
حال که همگان فرضیه شکست در اداره افغانستان را پذیرفته اند این روزها در همه محافل سخن از ضرورت یک راهبرد جدید است. اما این که کدام راهبرد می تواند در گشودن گره فروبسته امنیت در این سرزمین کارگر واقع شود و آیا حلقه مفقوده بحران همانا یافتن راهبرد است، بحثی است که پاسخ های عجیب و بعضاً بلندپروازانه بدان داده شده است.
آنچه از زبان گیتس و دیگر اعضای اتاق فرماندهی جنگ تاکنون شنیده شده است بیشتر تأکید بر حضور و افزایش نیروی کشورهای دیگر است. البته گیتس به طور سربسته گفته است که آمریکا به دنبال اجرای استراتژی عراق در افغانستان است که طی آن از قبایل سنی برای مبارزه با القاعده استفاده شد اما خود ناظران آمریکایی نیز این سخن را در حد یک ژست سیاسی تلقی کردند زیرا تناسبی به لحاظ بافت اجتماعی میان نیروهای سیاسی این دو کشور دیده نمی شود.
لذا به نظر می آید که ایده نهایی گیتس همان باشد که گفته است که او از وزرای دفاع ناتو خواهد خواست کل رویکرد استراتژیک این سازمان را ترمیم کنند و سازمانی که به گفته وی برای مقابله با تهدید حمله اتحادجماهیر شوروی طراحی شده بود، این بار تمام توان خود را صرف عملیات ضدشورش در افغانستان سازد.
از طرف دیگر از گزارش رسانه های آمریکا چنین پیداست که هنوز موضوع انتخاب راهبرد در خود آمریکا نهایی نشده است بویژه میان دو گروه مدعی رهبری آینده این کشور یعنی دموکرات ها و جمهوریخواهان بر سر این مسأله اختلاف جدی وجود دارد.
بر اساس گزارش روزنامه «واشنگتن پست»، «جورج بوش» رئیس جمهور آمریکا برای تغییر محوریت جنگ از عراق به افغانستان تحت فشار قرار گرفته است. شبکه تلویزیونی CNN هم گزارش داده که به خاطر افزایش حملات طالبان و القاعده، وزارت خارجه آمریکا به همراه ناتو و ارتش آمریکا طرح بازنگری مأموریت نیروهای آمریکایی در افغانستان را ارائه کرده اند.
واقعیت دیگر در این وادی اختلاف جدی میان سیاستگذاران آمریکا بر سر دولت حاکم بر کابل است. گروهی از دولتمردان و نمایندگان آمریکا اکنون نسبت به کاهش یا حتی قطع حمایت از کرزای اصرار دارند و او را در آزمون رهبری ناکام می بینند، اما راهی که بوش در نظر گرفته این است که ارتباط سیاسی خود را با «حامد کرزای» رئیس جمهور افغانستان تقویت بخشد.
اما همچنان که محافل رسانه ای آمریکا نیز تأکید می کنند واقعیت این است مسأله بازنگری در بحران بزرگی مانند افغانستان چیزی نیست که در چند روز باقیمانده بوش به بار نشیند حتی برخی مقامات ارشد دولت آمریکا بر این باورند که سامان بخشیدن به اوضاع نامطلوب کشور افغانستان به نوبه خود تلاش های بسیار بیشتر و جدی تری را در مقایسه با عراق می طلبد.
از طرفی طیف واقع بین آمریکایی بعید می دانند که کشورهای همپیمان آنان در پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» تمامی نیروهای مورد نیاز را تأمین کنند و به همین خاطر پیش بینی می کنند که رئیس جمهور آمریکا با همان دور باطل بحران عراق روبه رو شود و موضوع درخواست اعزام سربازان بیشتر آمریکایی به افغانستان پیش کشد. آمریکا اکنون ۲۶ هزار نیروی نظامی در افغانستان دارد و این درحالی است که ناتو به تنهایی ۲۸ هزار نیروی خارجی دیگر را که در زمان حاضر در افغانستان حضور دارند، تأمین کرده است.
شاید در این گیرودار شگفت انگیزترین مسأله این باشد که هنوز هیچ کدام از طرف های مسئول و مقصر در ایجاد وضعیت تراژدیک جنگ افغانستان حاضر به اصلاح و جبران خطاهای خویش نیست، هر دو طرف یعنی دولت محلی و نیروهای بین المللی اقرار می کنند که راه را به خطا پیموده اند یا وعده ها و تعهداتشان برزمین مانده اند، اما همه آنها از پذیرش لوازم این خطاورزی امتناع می ورزند بنابراین معمای بزرگ در بحث بازنگری و تغییر راهبرد ناتو و نیروهای بین المللی که امروز محافل جهانی را سرگرم کرده این است که چگونه می توان مأموریت و مسئولیت امر خطیر بازنگری را به دست کسانی سپرد که خود عامل اصلی پیدایش این وضعیت هستند .
محمد نوری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید