جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


خرچنگ‌های بلوری


خرچنگ‌های بلوری
نویسنده : دشتی، مصطفی
شماره کنگره : ۴خ۱۸۷ش/ ۸۰۴۴ PIR
شابک : ۹۶۴-۸۱۷۵-۳۸-۱
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
تاریخ نشر : ۸۵۰۵۲۸
تعداد صفحه : ۲۰۰
نوبت چاپ : ۱

در اين داستان، علي و مصطفي دو برادر هستند كه علي در كنار رشته‌ي اصلي تحصيلي‌اش، مهندسي، كلاس‌هاي متعددي در باب فلسفه، ادبيات و هستي‌شناسي در دانشكده‌هاي مختلف انگلستان و ساير كشورها گذرانده است و اكنون پس از بازگشت به وطن كلاس‌هاي مكاشفه و مراقبه را داير كرده است. در كلاس مكاشفه، پدر علي به ياد دو ماري مي‌افتد كه سال‌ها پيش آن‌ها را به هنگام حفر چاه ديده و كشته بود و اكنون خود را طلسم شده‌ي مارهايي مي‌داند كه كشته است. سپس خاطره‌ي ديگري بازگو مي‌كند: سال‌ها قبل ـ شايد پنجاه شصت سال پيش ـ در سعيدآباد، نزديكي‌هاي نرماشيربم، مادرچاهي را مي‌كنديم. سي متري را كنده بودم، كلنگ مي‌زدم. در بعضي از قنات‌ها گاه‌گاهي نه هرجا وقتي كلنگ آخر را مي‌زديم، آب مثل فواره بيرون مي‌زد و گاهي ماسوره‌هاي بزرگ‌تري كه بنو مي‌گفتيم پيدا مي‌شد كه آب و شن و خاك با فشاري مي‌جوشيد. آن جا بود توي آن مادر چاه سعيدآباد كه يك‌هو خرچنگ‌هايي از دل آب زلال و ماسه بيرون زدند كه روشنايي‌شان چشم را مي‌زد، مثل چراغ نور مي‌دادند: تن شيشه‌اي، پاهاي شيشه‌اي، چنگال‌هاي شيشه‌اي، روشن و تابان كه از دل ظلمات درآمدند.