یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کسری و خوانسالار


کسری و خوانسالار
روزی کسری نشسته بود؛ خوانسالار خوانی در آورد ، پیش کسری نهاد . ناگاه سرپایش در گوشه نیم دست (مسند کوچکی که دوات بر آن قرار می دادند) دوات کسری آمد و قدری از آن طعام بر کسری ریخت. کسری چون آن بدید در خشم شد و فرمود که مطبخی (آشپز) را سیاست (تنبیه) کنند. مطبخی چون این فرمان بشنید بازگشت و کاسه برداشت و تمام بر سر کسری ریخت. کسری گفت؛ «حکمت در این چه بود؟»
مطبخی گفت؛ اگر بدان قدر جرم که به سهو از من در وجود آمد مرا سیاست کردی ، زبان مردمان بر تو دراز شدی و گفتندی که : بی خطایی خدمتکاری را بکشت و ظلم کرد. من روا نداشتم که تو را به ظلم منسوب کنند؛ به قصد کاسه بر سر تو ریختم تا اگر مرا سیاست کنی به جرمی بزرگ کرده باشی نه به گناهی سهل که به سهو کردم . کسری را از این سخن خوش آمد، و او را عفو کرد و تشریف داد .
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید