دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

کاسه می‌سازم


کاسه می‌سازم
پیرمرد سالخورده‌ای با پسر و عروس خود زندگی می‌کرد. آن‌ها با پدر سالخورده خود ناسازگار بودند، تا این که روزی ظرف غذا از دست لرزان پیر سالخورده به زمین افتاده و چند لک کوچک روی لباس عروس و شلوار فرزند مغرور افتاد. ناگهان هر دو خروشیده و به یک باره از پدر کناره‌گیری کردند. از آن پس هنگام صرف غذا پیرمرد را در سفره‌ای جداگانه در گوشه اتاق می‌نشاندند و خود برسر میز غذا می‌نشستند.
پیداست که این حرکت برای یک پدر علاقه‌مند به فرزند تا چه اندازه ناگوار و تحمل آن دشوار بود، اما برای رضایت خاطر پسر و عروسش هیچ نمی‌گفت و در کاسه چوبین مخصوص خود غذا می‌خورد و بچه‌هایش را دعا می‌کرد.
یکی از نوه‌های شیرین زبان و باهوش پیرمرد، روزی از پدر جوان و بی‌عاطفه‌ خود پرسید: چرا چند روزی است سفره غذای پدر بزرگ را جدا کرده‌اید و صندلی او را در سر میز خالی می‌گذارید؟! پدر گفت: به خاطر این که پدربزرگ پیر و کثیف شده! کودک با تعجب بسیار گفت: همین؟! پدر پاسخ داد: آری.
چند روز گذشت. روزی به هنگام خوردن غذا، کودک را صدا زدند که برسر میز حاضر شود. کودک گفت: الان می‌آیم. دقایقی طول کشید، پدر و مادر گفتند: پس چرا نمی‌آیی؟ کودک گفت: مشغول هستم. پدر و مادر تاکید کردند که: غذایت سرد می‌شود زودتر بیا.
باز هم طفل نیامد. بالاخره به تندی و عتاب گفتند: پس چرا نمی‌آیی؟ کودک گفت: دارم کاسه می‌سازم، صبر کنید تا تمام شود، بعد می‌آیم. پدر و مادر باتعجب گفتند: کاسه برای چی؟! کودک پاسخ داد: مثل همان کاسه که شما برای پدر بزرگ ساختید، من هم دارم برای شما می‌سازم تا هر وقت به سن پدربزرگ رسیدید و پیر و کثیف شدید، سفره غذای شما را جدا کنم و در آن کاسه به شما غذا بدهم!
با این اقدام تکان دهنده کودک، پدر و مادر از خواب سنگین غفلت بیدار شده و از عمل خود بی‌نهایت شرمسار گردیدند. بعد هم سر و روی پدر را بوسیده و عذرخواهی کردند و با هم دور یک میز نشستند
امام صادق (ع): بروا آباءکم یبرکم ابناوکم
با پدران‌تان خوش‌رفتاری کنید تا فرزندان‌تان با شما خوش‌رفتاری کنند.

برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات
منبع : روزنامه اطلاعات