جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

راهبرد صهیونیسم در کردستان عراق ٭۱


بنا به اظهارات پیشین مقامات صهیونیستی گزینه های مطلوب صهیونیسم در عراق به ترتیب شامل حکومت وابسته و همسو باغرب تقسیم عراق و تشکیل دولت کردی و حداقل نظام فدراتیو که اختیارات ویژه برای « خودمختاری کردها » را تامین کند خواهد بود.
کردستان عراق از مناطقی است که با توجه به آرامش ظاهری فعلی گاه به تحولات آن به اندازه لازم توجه نشده است . تنها چندی پیش با جدی شدن حضور نیروهای ارتش ترکیه در این منطقه رسانه ها اندکی توجه شان به این موضوع جلب شد. این مقاله تحلیلی کوشیده تا یک بار دیگر به وضعیت کردستان عراق و مخصوصا حضور صهیونیست ها به عنوان یک عامل فعال و تعیین کننده در این منطقه نگاهی بیندازد.
نیاز به امنیت همواره از دغدغه های رژیم صهیونیستی بوده و بر این اساس استراتژی های مختلفی را طرح ریزی کرده است . یکی از راهبردهای امنیتی صهیونیستی بهره گیری از پتانسیل های بالقوه و بالفعل اقلیت های دینی و قومی در کشورهای پیرامون حوزه امنیتی بوده است .
از آغاز شکل گیری دولت صهیونیستی در سرزمین اشغالی فلسطین سیاست برقراری و ارتباط با اقلیت های قومی و نژادی و نفوذ درون آنها بخشی از اهداف و راهبردهای صهیونیسم را در خاورمیانه تشکیل می داد و تحریک اقوام و طوایف گوناگون جزئی از توطئه صهیونیسم برای تحدید خطر کشورهای ناهمسو با اهداف صهیونیستی و ایجاد نزاع قومی در جهان اسلام بود که در چارچوب " استراتژی پیرامونی " رژیم صهیونیستی تبلور یافت .
« دیوید بن گورین » اولین رئیس جمهور رژیم صهیونیستی به منظور تامین امنیت دولت تازه تاسیس صهیونیستی در قلب منطقه استراتژیک خاورمیانه و خروج از انزوای مطلق در جهان عرب که سیاست های متاخصمی را علیه دولت عبری در پیش گرفته بودند و همچنین افزایش توان بازدارندگی در قالب اتحاد با کشورها و اقلیت های پیرامونی غیر عربی استراتژی « اتحاد پیرامونی » را مطرح ساخت . وی معتقد بود سیاست خارجی رژیم صهیونیستی باید متکی بر کشورهای پیرامون و غیر عرب باشد زیرا اسرائیل به دلیل اینکه در محاصره کشورهای عرب متخاصم قرار دارد امکان توسعه روابط سیاسی و اقتصادی را با همسایگان ندارد لذا باید با کشورهای پیرامونی یا اقلیت های موجود در این کشورها مرتبط شود. در نتیجه ما شاهد هستیم که این رژیم برای رها شدن از انزوا و محاصره از سوی دول عربی در دهه ۱۹۵۰ مقدمات شکل گیری اتحاد با کشورهای پیرامونی غیر عرب مانند ترکیه ایران و اتیوپی را پی ریزی کرد و برای گسترش روابط با این کشورها گام برداشت و به اقلیت های نهفته در کشورهای عربی نظیر مسیحیان و دروزی ها در لبنان و اکراد در سوریه و عراق توجه کرد.
در این راستا وجود اقلیت کرد در عراق که در زمان حاکمیت « رژیم بعث » و نیز در مقاطع پیشین از حضور در عرصه های سیاسی و حکومت داری محروم و همواره به عنوان اقلیتی ناراضی مطرح بوده زمینه حضور و نفوذ صهیونیسم را برای بهره برداری و استفاده از این اقلیت به منظور مقابله با رژیم بعثی « صدام » و تجزیه سرزمینی آن فراهم ساخت .
با حمله نو محافظه کاران « آمریکایی » به عراق و سرنگونی دولت صدام که بر پایه اهداف صهیونیسم و تحریک « لابی صهیونیستی » در سیاست خارجی آمریکا صورت گرفت صهیونیسم فرصت را مغتنم شمرد و از فضای بی ثبات عراق برای حضور خود در این سرزمین که ادعای تاریخی را بر آن دارد سود جست .
با اشغال عراق نگاه و برنامه های نوین استراتژیست های صهیونیستی به شرایط بین المللی و محیط منطقه ای الزامات و تعریف ها و مبانی و دستور کارهای جدیدی را پیش روی صهیونیسم قرارداده است چرا که صهیونیسم با سهم خواهی از جنگ خود خوانده خود در عراق شمال عراق را که تحت حاکمیت دولت خودمختار کردستان است را مرکز ثقل حضور خود در عراق قرار داد و از زمینه سازی های گذشته به عنوان بستر اقدامات و برنامه های جدید صهیونیستی بهره مند خواهد شد.
در این مقاله سعی شده با تکیه بر منابع خبری گزارشی و تحلیلی گسترده ای که در زمینه حضور صهیونیستها در شمال عراق وجود داردبه تبیین این موضوع و تجزیه و تحلیل اهداف صهیونیسم از حضور در شمال عراق بپردازد.
● روابط صهیونیسم با اکراد عراق در گذر زمان
تاریخ نویسان صهیونیستی معتقدند در جریان مهاجرت یهودیان به عراق آنان در دوازده منطقه اسکان یافتند که به زاخو (سلیمانیه ) موصل نصیبین اورقه اربیل کرکوک اورمیه سوندور چرقیله عمادیه و نیروه اشاره می کنند. همچنین به عده ای از رهبران دینی و خاخام ها که ازبین عشایر یهودی این منطقه برخاسته اند تاکید می کنند که از جمله آنها نوادگانی از عشیره بارزانی هستند.
اگرچه یهودیان در بزرگنمایی تاریخ خود برای اثبات مشروعیت خیالی تلاش زیادی دارند ولی برخی گزارشها نیز بر وجود خاخامهای یهودی از خانواده بارزانی تاکید می کنند. از سوی دیگر روابط قابل توجه ملامصطفی بارزانی و پدرش با یهودیان و رژیم صهیونیستی نیز نکته غیرقابل انکاری است که بدان می پردازیم .
بررسی روند تاریخی روابط صهیونیسم و اقلیت کرد عراق را باید در وجود تشابه بزرگ در نقش استعمار در برجسته کردن دو مساله صهیونیسم و اکرادو همچنین رابطه میان تصمیم گیرندگان بریتانیایی در آغاز و سپس ایالت متحده امریکا با اهداف صهیونیسم بین الملل و برخورد استعمار با مسئله اکراد مورد بررسی قرار داد.
آشکار است رابطه انگلستان با رهبران قبیله ای کرد در ربع نخست قرن نوزدهم ریشه دارد در آن هنگام که بریتانیا در نزاع میان عثمانی با دو امارت کردی صورانی و بابانی دخالت کرد. ولی رابطه عربها و کردها در عراق تا پایان روزگار عثمانی تا اندازه بزرگی مثبت بود و در تاریخ آن دو هیچ نشانی از کشاکشی قومی یا نژادی دیده نمی شود.این نکته ای است که « جلال طالبانی » در کتاب خود : کردستان و الحرکه القومیه الکردیه " بدان اشاره می کند. بهر حال آنچه در این مسئله روشن است آنست که رویکرد قومی عربی با حقوق سیاسی و مدنی مشروع کردها در عراق و بیرون از آن برخورد خصمانه ای نداشت .
عراق در سالهای آخر امپراتوری عثمانی شاهد آغاز تبلور آگاهی قومی عربی بود در حالی که فراخوان گزیدگان کرد که در آن هنگام در استانبول و قاهره سرداده شد بازتابی در میان اکراد عراق نداشت . هویت کردی تنها پس از اشغال عراق توسط انگلستان در سال ۱۹۱۷ بود که برجسته شد و شکل یک جنبش سیاسی به خود گرفت . انگلسیها در برجسته کردن و تغذیه « خودآگاهی کردی » نقش ویژه خود را داشتند . در یادداشت حکومت قیمومتی بریتانیا به جامعه ملل هنگام بررسی مساله « موصل » در سال ۱۹۲۴ اقدامات انگلیس در راه پیشبرد زبان کردی و تشویق به کاربردن آن به تفصیل آمده است و همچنین آمده است که انگلستان در استانهایی که اکراد اکثریت بالایی را تشکیل می دهند در دادگاه ها زبان کردی را به جای زبان عربی ـ زبان رسمی عراق ـ به کار گرفته است بدین سان که هنگامی که دعاوی به دادگاه تمییز در بغداد ارجاع می شدند و ترجه آنها نیز به آنها پیوست می شد. همچنان که در این یادداشت آمده است که شمار کارمندان کرد در این شهرستان ها افزایش یافته است و حکومت بریتانیا در پی کاستن شمار کارمندان غیر کرد در آنهاست .
بریتانیا برای اینکه برای اهداف و برنامه خود در برجسته کردن « هویت کردی » در عراق مشروعیت بین المللی به دست آورد از مسئله موصل برای بدست آوردن تصمیمی از شورای جامعه ملل در ۱۹۲۴ ۱۱ ۲۹ کمک گرفت که در آن آمده است : « حکومت بریتانیا به عنوان حکومت کشور قیم بدان فرا خوانده می شود که برای تامین تعهدات مربوط به اداره محلی برای اکراد عراق که کمیته تحقیق در استنتاج های اخیر خود بدان توصیه کرده است تدابیر لازم را به شورا عرضه کند » . این متن با آن چه در تضمین قیمومیت بر فلسطین آمده است تفاوتی چندان ندارد زیرا در آنجا بریتانیا متعهد شده بود « میهن قومی » یهود را برپا کند ولی انگلیس به تعهدات خود به صهیونیستها وفا کرد و به آنچه جامعه ملل در رابطه با کردها توصیه کرده بود وفا نکرد.
بریتانیا هنگام بالا گرفتن کشمکش درباره مسئله « موصل » از کردها بهره برداری کرد بدین سان که عربها و ترکها را با احتمال برپایی یک کشور « کردی » تهدید کرد و حکومت عراق و شورای مقننه زیر فشار تهدید به جداکردن استان « موصل » ـ معاهده ۱۹۲۲ ـ و همچنین معاهده اصلاحی آن (۱۹۲۴ ) و پیوست های آن و « توافقنامه نفت » که حکومت بریتانیا پیش از جنگ از حکومت ترک بدست آورده بود را تصویب کردند . هرچند مردم با این دو معاهده و با توافقنامه یادشده مخالفت می کردند . در بررسی « معاهده ۱۹۲۴ » در شورای مقننه ۳۷ نماینده و از آن میان نمایندگان « کرد » از استان های « سلیمانیه » « اربیل » « کرکوک » و برخی از شهرستان های استان « موصل » با آن موافقت کردند و ۲۵ نماینده عرب با آن مخالفت کردند و هشت نماینده و از میان آن دو نماینده « کرد » از دادن رای خودداری کردند.
حکومت و ادارات بریتانیایی و همچنین آمریکایی معمولا با رهبران کرد به شیوه ای جز آنچه با رهبران صهیونیست پیش گرفته بودند رفتار می کردند زیرا معمولا وعده های فراوانی به کردها می دادند و هنگامی که به هدف های خود می رسیدند وعده های خود را فراموش می کردند.
در تجربه « شیخ محمود برزانچی » و رفتار بریتانیا با وی در فاصله ۳۰ ـ۱۹۱۷ نمونه ای تاریخی از واکنش و شیوه کار رهبران کرد و موضع استعمار نسبت به آنها در دست می باشد.
« برزانچی » در آستانه جنگ اول با انتساب به یک مرد نیکو کار عرب در میان اکراد جا کرده بود و در میان آنان از قدسیتی برخوردار بود چونان رهبر درجه اول منطقه در « سلیمانیه » ظاهر شده بود. هنگامی که ارتش « ترک » « کرکوک » را تخلیه کرد فرمانده آن « احسان پاشا » به « برزانچی » پول پرداخت کرد تا در پشت سر خطوط انگلیس یک جنگ چریکی سازمان دهد. هنگامی که متارکه اعلام شد « احسان پاشا » از فرمانده گردان ترک در منطقه خواست که حاکمیت را به برزانچی واگذار کند تا به نام « ترکیه » حکومت کندولی « شیخ محمود » در پی معامله ای با انگلیسی ها به ازای انتصاب وی به عنوان حاکم « سلیمانیه » به دستیاری دو مشاور سیاسی و نظامی انگلیسی افسران ارتش « کرد » را به انگلستان تحویل داد و هنگامی که پس از عقب نشینی ترکها مواضع بریتانیا استوار شد یک افسر انگلیسی به عنوان فرمانروای سیاسی « سلیمانیه » منصوب شد و اختیارات « برزانچی » به تدریج از وی گرفته شد . از اینرو در سال ۱۹۱۹ نخستین شورش « کردی » را برانگیختکه پس از آن وی بازداشت و به « هند » منتقل شدو سپس بازگردانده شد تا دوباره و سه باره بشورد شورش وی در هر بار با امضای یکی از توافقنامه های مورد نظر بریتانیا توسط عراق همراه شد تا اینکه در سال ۱۹۳۰ امور مالی « برزانچی » تسویه و با خانواده اش از عراق تبعید شد.
اگرچه این روابط و همکاریهای نزدیک رژیم صهیونیستی و افسران اطلاعاتی موساد با « ملامصطفی بارزانی » به دهه شصت باز می گردد و عرصه های وسیعی را شامل می شد ولی از دهه ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم نیز ردپای رهبران و مسئولین آژانس یهود به کردستان عراق دیده می شود.
« روبین شیلوح » از مسئولین برجسته بخش سیاسی آژانس یهود و موسس عملیات ویژه سرویس اطلاعاتی موساد در سال ۱۹۳۴ مذاکراتی با رهبران کرد در اولین دیدار خود از کردستان عراق داشته و در سال ۱۹۴۲ نیز « بائیرمریدور » در راس یک هیئت از موساد برای سازماندهی دومین گروه مهاجرین یهودی عراقی به این منطقه سفر کرده است .
این مناسبات با اقلیت های یهودی تا قبل از تاسیس رژیم صهیونیستی درقالب ارتباطات فعال یهودیان و آژانس بین المللی یهود به منظور حفظ ارتباط مستمر فی مابین و مهاجرت دادن به عراق انجام می گرفته ولی در دهه شصت با اهدافی گسترده تر و متاثر از مفاهیم امنیتی و ناامن کردن عقبه کشورهای مخالف اسراییل سازماندهی شده است .
همین رویکرد و سیاست در سوریه و در زمان حکومت « شکری قوتلی » از طریق حةسنی بارزانی از رهبران کرد سوریه دنبال شده و برای یک اقدام کودتایی جهت اشغال دمشق توسط کردها و حمایت و پوشش اسراییل هماهنگی کاملی از طریق نماینده کردها « بدیرخان » انجام گرفت ولی به اجرا در نیامد.
پس از سقوط رژیم هاشمی در عراق در سال ۱۹۵۸ اسرائیل همکاری خود را برای تعلیم کردها شروع کرد . اما آغاز روابط نزدیکتر به دهه ۱۹۶۰ می رسد زمانی که در سال ۱۹۶۳ اسرائیل با ارسال سلاح های نظامی کمک های خود را افزایش داد . اسرائیلی ها در آن زمان با اعراب در جنگ بودند و سعی می کردند تا جبهه ای متحد در پشت جبهه عربی برای خود باز نمایند. روابط ویژه شاه ایران با اسرائیل و مجاورت در منطقه کردستان عراق زمینه همکاری های مخفی و نظامی را بوجود آورد.
پیوند اسرائیلی ها با کردها به طور علنی از سال ۱۹۶۴ شروع شد . هنگام که « مئیر امیت » به ریاست موساد رسید طرحی را برای افزایش عملیات تهاجمی علیه هدف های عربی به اجرا درآورد. در همین زمان شیمون پرز که در مقام معاون وزارت دفاع باقی مانده بود به طور پنهانی با « کومران علی بدیرخان » رهبر پیر کردها در آن زمان دیدار کرد. نخستین گروه ماموران آموزشی ارتش اسرائیل برای آموزش پیشمرگان کرد با رمز « مرواد » (قالی ) در اوت ۱۹۶۵ وارد منطقه کردستان عراق شدند . این دوره آموزشی سه ماه ادامه یافت .
این دوره آموزشی ویژه در کوهستان های شمال عراق برگزار شد و افزون بر آن پس از پایان این دوره اسرائیل کمک های مالی ماهانه ۵۰ هزار دلار را نیز به کردها اختصاص داد .
در این سال ها (۱۹۶۱ ) قیام کردها علیه حکومت عراق و سیاست های ضد کردی وقت با هدف استقلال و یا کسب خودمختاری آغاز شده بود و اسرائیل در پی کسب متحد جدیدی می گشت که بتواند سیاست های استراتژیک صهیونیست ها را در منطقه تقویت کند.
رهبری این قیام را ملا مصطفی بارزانی برعهده داشت . در سال ۱۹۶۶ « لوی اشکول » نخست وزیر وقت اسرائیل از معاون وزارت صنایع و توسعه خواست تا به منطقه کردستان عراق رفته و با ملامصطفی بارزانی دیدار کند.
« ارید لیودائلیاف » از راه ایران رهسپار کردستان عراق شد و با اهدا یک بیمارستان صحرایی با همه تجهیزات مدرن و تیم پزشکی حرکتی دیگر را در راه تقویت جبهه کردها برداشت . این اقدام به درخواست بارزانی صورت گرفت که به کمک های پزشکی نیاز فوری داشت .
در ژانویه ۱۹۶۶ برابر با اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۴۱ در جلسه ای که با حضور سپهبد نصیری رئیس ساواک و ژنرال امیت رئیس موساد در تهران برگزار شد مقرر گردید تا شبکه ارتباطی میان افسران اسرائیلی و فرماندهان اطلاعاتی ملامصطفی بارزانی در شهرها در ستاد مرکزی چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ تشکیل شود. دستگاه های اطلاعاتی و رهگیری نیز به کردها تحویل داده شد و این همکاری به مدت ۱۴ سال یعنی از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۵ که میان ایران و عراق صلح نامه ای امضا گردید ادامه داشت . در همین سال ایالات متحده امریکا نیز در چارچوب حمایت از سیاست های شاه حمایت خود را نیز از کردها متوقف کرد.
روابط ملامصطفی بارزانی با اسرائیل نقطه عطف روابط نزدیک تر و پیوسته کردها و یهودی ها شد. او سنگ بنای روابط با اسرائیل را در همه زمینه ها براساس اعتماد پذیری کامل ایجاد کرد. از ملامصطفی بارزانی عکسی وجود دارد که " موشه دایان " را در آغوش کشیده است . ملامصطفی بارزانی معتقد بود که برای ایجاد کردستان آزاد باید از اسرائیل و ایران انتظار حمایت داشت و روی کمک های این دو حساب ویژه باز کرد.
بود . Maledet از جمله کسانی که روابط میان اسرائیل و کردها را تشویق نمود و در این راه گام های اساسی برداشت بنیان گذار حزب یک Z &#۰۳۹; evi روابط میان اسرائیل و کردستان را محور سیاست های خاورمیانه ای حزب قرار داد . Rechvan Ze &#۰۳۹; evi رهبر سابق این حزب یعنی افسر نظامی یهودی طرفدار کردها بود و با ملامصطفی بارزانی که طرفدار همکاری گسترده با اسرائیل بود روابط بسیار نزدیکی برقرار کرد.
بااینکه اطلاعات موجود روابط فشرده و قوی ملا مصطفی بارزانی و اسراییل از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۵ را مورد تاکید قرارداده و مستشاران اسراییلی موساد همواره در کنار وی بوده و در تامین تجهیزات و مهمات و تسلیحات مورد لزوم در بخشهای پزشکی و امدادرسانی و خدمات نیز بودجه مستمری به آنها اختصاص داده اند ولی در تمامی سالهای فوق افسران موساد تشویق کننده تفکر استقلال طلبی در بین کردها بوده اند و بارزانی ها نیز اعلام استقلال کردستان را زیرنظر اسراییل قبول داشتند.
کمکهای نظامی اسراییل برای ملا مصطفی بارزانی طی آخرین سال حضور افسران اطلاعاتی موساد که با هماهنگی ساواک ایران بوده شامل اقلام زیر است :
۳۰ قبضه توپ ۳۴ موشک انداز توپ ضدهوایی و موشکهای استرلا ۲۶۰ قبضه بازوکا و توپ ۸۷ میلی متری ۱۷۰ موشک ساجر ۸۵ هزار عدد مهمات سلاحهای سبک و ۷۵ هزار گلوله توپ ۳۲ هزار موشک (مینی کاتیوشا) ۱۳ هزار موشک ضدتانک و نارنجک دستی و مین بخشی از کمکهای فوق از غنایم جنگی سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۶ بوده است که از ارتشهای عربی به دست آورده اند.
این مناسبات درسال ۱۹۶۸ با سفر محرمانه ملامصطفی بارزانی به اسراییل و استقبال قابل توجه و دیدار با کلیه مقامات وقت اسراییل در بخشهای سیاسی حزبی امنیتی وارد مرحله جدیدی شد. ملامصطفی بارزانی در این سفر موفق به دیدار دوست یهودی خانوادگی خود « دیوید جبای » گردید که در زمان حکومت عثمانی مقادیر زیادی طلا به سلطان امپراتوری هدیه داد تا توانست جان پدر ملامصطفی را از اعدام نجات دهد.
اگر چه درسال ۱۹۷۵ به واسطه میانجیگری « هواری بومدین » رئیس جمهور الجزایر در حاشیه اجلاس « اوپک » دیدار شاه ایران و صدام رئیس جمهور عراق به توافقنامه معروف الجزایر منجر گردید بعد از آن حمایت های ایران و پوشش های ساواک بر فعالیت های موساد در کردستان عراق پایان یافت . ولی روابط پنهان اسراییل و کردهای عراق در اشکال مختلف از طریق کشورهای اروپایی و غربی ادامه داشت .
صدام معاون البکر در رژیم بعثی عراق در یک کودتای آرام حسن البکر را برکنار کرد و در سال ۱۹۷۹ حکومت عراق را در دست گرفت . کردها از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۰ با توجه به سرکوب قیام در کردستان عراق و شرایط خاص منطقه روابط خاص خود با شاه ایران و دولت اسرائیل را به نقطه صفر رساندند. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران و حمله نظامی بعث به این کشور شرایط ویژه ای را در کردستان عراق بوجود آورد تا روابط میان کردها و اسرائیلی ها مجددا " از سر گرفته شود. در همین سال مناخیم بگین روابط مخفی با کردهای عراق را علنا " و رسما فاش کرد.
نخست وزیر پیشین اسرائیل تاکید کرد که اسرائیل نه تنها کمک های انسانی به کردها ارائه کرده است بلکه سلاح نیز به مناطق کردستان عراق ارسال کرده و به کردها آموزش نظامی نیز داده است .
در اواخر جنگ ایران و عراق که موقعیت صدام در جنگ متزلزل شده بود و نیروهای نظامی ایران در بخش های شمالی کردستان عراق به پیشروی های مهمی تا سد دربندی خان عراق دست یافتند و مبارزات چریکی کردها با حمایت ایران قوت گرفت روابط اسرائیل و کردها کم و بیش ادامه یافت .
دوره دوم تحول در روابط کردها و اسرائیلی ها پس از جنگ ایران و عراق و پس از اشغال کویت به وسیله عراق آغاز شد. سرکوب شدید کردها در اواخر جنگ ایران و عراق و پس از آن تا سال ۱۹۹۱ موقعیت خاص کردها را مجددا " مورد توجه مقامات امنیتی اسرائیلی قرار داد. ارتباطات میان موساد و کردها پس از آنکه منطقه خودمختار در کردستان عراق شکل گرفت و منطقه ممنوعه پروازی در شمال عراق به اجرا درآمد وارد مرحله تازه تر و نزدیک تری شد که در واقع آغاز دوره جدید و مستمر روابط اطلاعاتی میان کردها و اسرائیل نیز به شمار می آید. زیرا تحت شرایط تحریم عراق به وسیله سازمان ملل و ایجاد مناطق امن در شمال عراق فضا برای فعالیت عوامل موساد در عراق فراهم شد و رفت و آمد ماموران اسرائیلی با توجه به سفر مقامات اروپایی و غربی و برقراری روابط ویژه با کردها به ویژه امریکا فرانسه و انگلیس و برخی کشورهای سوسیال دموکرات اروپایی شدت گرفت . طی دهه ۱۹۹۰ موساد با نصب دستگاه های جاسوسی از منطقه شمال عراق به عنوان سرپل و سایت شنود علیه فعالیت های ایران و سوریه و حتی جنوب ترکیه استفاده کرده است . در کنار آن حتی تجار اسرائیلی نیز وارد مناطق کردستان شدند و فعالیت های اقتصادی به تدریج در مناطق خودمختار کردستان آغاز شد. در همین دوره یعنی سال ۱۹۹۴ گزارش شد که سفرهای یهودی ها و کردهای ساکن در اسرائیل به کردستان عراق آغاز شده است . هدف از این سفرها عمدتا " اطلاعاتی نظامی و تجاری بوده است .
وجود اقلیت کرد در عراق که در زمان حاکمیت « رژیم بعث » و نیز در مقاطع پیشین از حضور در عرصه های سیاسی و حکومت داری محروم و همواره به عنوان اقلیتی ناراضی مطرح بوده زمینه حضور و نفوذ صهیونیسم را برای بهره برداری و استفاده از این اقلیت به منظور مقابله با رژیم بعثی « صدام » و تجزیه سرزمینی آن فراهم ساخت.
با حمله نو محافظه کاران « آمریکایی » به عراق و سرنگونی دولت صدام که بر پایه اهداف صهیونیسم و تحریک « لابی صهیونیستی » در سیاست خارجی آمریکا صورت گرفت صهیونیسم فرصت را مغتنم شمرد و از فضای بی ثبات عراق برای حضور خود در این سرزمین که ادعای تاریخی را بر آن دارد سود جست .
محقق : مصطفی نظری
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی