شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


شهروندان، ملت یا خلق


شهروندان، ملت یا خلق
پنداشت (Notion) هویت ملی ایرانی، به مثابه یک مفهوم مدرن، هم با هویت سنتی مذهبی و هم با ایده ایران کهن که [در مسائل] قومی، جغرافیایی و حتی یک احساس فراخ هویت سیاسی متجسد می‌شود، در تعارض است.(۱) پنداشت مدرن هویت ملی، از نیمه پایانی قرن نوزدهم در میان روشنفکران ایرانی پرورانده شد و در جریان انقلاب مشروطه در سال‌های ۱۹۱۱-۱۹۰۵ به اوج خودرسید. از همان ابتدا، پنداشت دولت- بود (Nationhood)، دولت- ملت، کشور، ملیت، شهروندی و هویت ملی با ایده مدرنیته در هم تنیده شده بود. روشنفکران ایرانی به مدت بیش از یک قرن، در جهد برای برپایی دولت مدرن دل‌مشغول یک چنین مسائلی بوده‌اند؛ سنت در مقابل مدرنیته، مذهب در برابر سکولار[یسم] و خودکامگی در مواجهه با لیبرالیسم.(۲) رویارویی با دو ستون اقتدار سنتی مذهبی هویت ملی ایرانی- [یعنی هویت‌های] سیاسی و مذهبی- شعار پرچمداران مشروطه‌خواهی، سکولاریسم و برابری، همانانی که در آرزوی مدرنیزه و عقلانی گشتن دستگاه دولتی در ایران بوده‌اند، شد. با این همه، تفاوت در دستور کارها (agenda)، برای برپایی دولت مدرن، روشنفکران ایرانی را در قرن بیستم به گروه‌های متعدد متخاصم تقسیم کرد. گروهی از روشنفکران سکولار، که متعهد به ایجاد نظم و معتقد به تقدم نوسازی و توسعه اقتصادی بودند، از ایده مدرنیزه نمودن اقتدار سنتی شاه پشتیبانی می‌کردند و ۲۵ قرن شاهنشاهی را می‌ستودند. گروه دیگری از روشنفکران، که تحت تاثیر ایده‌های لیبرال ملی بودند، به اولویت گذار ملت از رعیت شاه به شهروند آزاد بودن، باور داشت. گروه دیگری، که به وابستگی تاریخی ایران و اسلام اعتقاد داشتند، هویت ملی مدرن را برپایه ایرانیت و تشیع پی می‌ریختند. در سال‌های اخیر، گروهی از اسلام‌گرایان رادیکال در تلاش بودند که هویت ایرانی را با «ملت اسلام» یا «پان اسلامیسم» پیوند دهند. سرانجام دسته آخر که از چپ‌های رادیکال بودند، مفهوم «ملت ایران» را رد می‌نمودند و از ایده «خلق‌های ایران» حمایت می‌کردند و «مسئله ملیت‌ها در ایران» را پدید آوردند. آغاز را با ذکر مقدمه‌ای بر ایده رمانتیک ایرانی شروع می‌کنیم. آنچه در زیر می‌آید، سنجشی صریح از این تخاصمات ایماژهای هویت ملی است.
پنداشت‌های رمانتیک ایران (Romantic notions of iran)
نگر (view) رمانتیک هویت ملی، عصر طلایی تاریخ ایران، به گستره ۲۵۰۰ تا ۶۰۰۰ یا ۷۰۰۰ سال، را ستایش می‌کرد. پنداشت تاریخی ایران، پدیداری مدرن یا مصنوعی ساخته شرق‌شناسان یا دیگران نبود.(۳) [این امر] ریشه در اوستا، اسطوره‌های آفرینش نخستین انسان، نخستین پادشاه و دودمان‌های اسطوره‌ای پیشدادیان و کیانیان و همچنین ایده جغرافیایی ایران که [این کشور] در مرکز عالم به پا شده دارد. که همه و همه پنداشتی کل‌گرایانه (holistic notion) از [تمدن] ایران بود. [این پنداشت] در آغاز قرون سوم تا پنجم توسط ساسانیان ادغام شده [و قوام یافته] است.(۴) این ایماژ اسطوره‌ای ایران به واسطه قصه‌های عامیانه و شاهنامه به دوران اسلامی منتقل شده و قریب به دو هزار سال در حافظه تاریخی [ایرانیان] ماندگار شده است. اینچنین است که ما شاهد اشارات بی‌شماری از ایران، ایرانیان، سرزمین ایران، دودمان‌های اسطوره‌ای پیشدادیان و کیانیان و همچنین انسان‌های اساطیری‌ای چون جم، فریدون و دارا، رستم و اسفندیار (برای هویت ایرانی) و افراسیاب، سلم و تور (برای پادهویت ایرانی) در ادبیات کلاسیک ایران و نوشته‌های تاریخی و جغرافیایی دوره اسلامی هستیم.(۵)
هنگامی‌که ایده‌های جدید ملیت و دولت- بود در شرق خیز برداشت، [شاهد] گذار آگاهی تاریخی و اساطیری به پنداشت مدرن هویت ملی بودیم، [و در این هنگام] آگاهی از گذشته اساطیری در میان روشنفکران، با جهتگیری‌های متفاوت، در خلال دهه‌های پایانی قرن نوزدهم، مورد علاقه واقع شد. ایده نوین هویت‌های ملی در جریان انقلاب مشروطه به سال‌های ۱۹۱۱-۱۹۰۵، هنگامی که ملت کهن شش هزار ساله شعار بسیاری از مشروطه‌طلبان بود، به‌طور فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفت. این تنها پس از آن بود که ایماژهای اساطیری پیدایش ایران به «آگاهی تاریخی» تغییر یافت و یاد دودمان‌های ازبین‌رفته ماد و هخامنشی در یادگاه تاریخی ایرانیان احیا شد. انجام کاوش‌های باستان‌شناسی جدید، [در] این گذار از اسطوره به تاریخ، سبب شد تا تاریخ ایران از ۶۰۰۰ سال به ۲۵۰۰ سال نزول [و تمرکز] یابد. پنداشت رمانتیک هویت ملی، قلب‌ها و اذهان بیشتر طبقه متوسط ایرانی در دوران مدرن را تسخیر کرد و بر انواع اصلی هویت ملی ایرانی از سلطنت‌طلب تا لیبرال ملی و تا ملی- مذهبی اثر گذاشت.
● هویت سنت‌گرای محافظه‌کار
(conservative-traditionalist identity)
بیشتر پنداشت محافظه‌کارانه از هویت ملی، ستایش ۲۵ قرن پادشاهی ایرانی است. این ایده هنگامی که برخی باستان‌شناسان امپراتوری هخامنشی را نخستین نمودگار هویت سیاسی و ملی ایران دانستند [و] با برآمدن خاندان پهلوی در سال ۱۹۳۰، برگزیده شد. این پنداشت با برگزاری سالگرد بیست و پنجمین قرن برپایی امپراتوری ایران، به وسیله کوروش کبیر [جشن‌های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی]، به سال ۱۹۷۱ به اوج خود رسید. شمار اندکی از سلطنت‌طلبان و ملی‌گرایان افراطی بر این باور بودند که نژاد خالص آریایی، شالوده هویت ملی ایرانی را تشکیل می‌دهد. اینان هنگامی که لیبرال‌ها در اهداف [برنامه] شاه و ملت دخالت کردند، از استبداد منور شاهنشاه جانبداری کردند، به لیبرالیسم و انسانیت‌گرایی حمله و فردیت لیبرالی را رد کردند. [به علاوه اینان] انزجار از رقابت‌های ملی و گروه‌های قومی را تشویق و از امپریالیسم و نظامی‌گری حمایت کردند.
● هویت لیبرال ملی (liberal national identity)
اکثریت روشنفکران ایرانی، اقتدار مطلق سنتی شاه را با اقتدار قانونی- عقلایی، مصرح در فرمان مشروطه به سال ۱۹۰۶، ناسازگار یافتند. آنان استدلال می‌کنند نگریستن به مردم به مثابه رعیت شاه، بسیاری از پایه‌های هویت ملی مدرن «شهروندی» را نقض می‌کند. واپسین شاه، سعی داشت فرمانروایی خویش را با درآمیختن نهاد سنتی پادشاهی، قانون اساسی و انقلاب سفید، مشروعیت بخشد، [که این مسئله] منجر به شکل‌گیری یک سیستم مستبدانه سست بنیاد با تعهد ایدئولوژیکی ناچیز نخبگان، روشنفکران و طبقه متوسط شد. در دوران پس از انقلاب، کسانی که طرفدار یک پادشاهی مشروطه بودند از مدل اصلاح‌شده‌ای از شیوه‌های سلطنتی هویت، جانبداری می‌نمودند. پنداشت هویت ملی دارای ویژگی‌های فراوانی است که با هویت لیبرال ملی مشترک است.
پنداشت دموکراتیک، لیبرال و ملی از هویت، پای‌فشاری بر صورت مدرن جامعه مدنی، شهروندی و سیاست دموکراتیک عمومی‌ترین شیوه هویت جمعی در میان روشنفکران پس از انقلاب و دوران پساشوروی است. جانبداران این مسئله، گروه‌هایی چون ملی‌گرایان لیبرال (به عنوان نمونه حامیان جبهه ملی)، شمار زیادی از چپ‌گرایان، که در سال ۱۹۸۰ نگرش‌های ضدلیبرال داشتند، اسلام‌گرایان لیبرال و شماری وسیع از طرفداران پادشاهی مشروطه، هستند. پاره‌ای از حامیان پنداشت لیبرال هویت ملی استدلال می‌کنند که «هویت ملی» هنوز در حال شکل‌گیری است و صورت‌بندی آن به ایجاد یک جامعه مدنی وابسته می‌باشد.(۶)
● هویت ملی ایرانی- شیعی
(The shi’ite-iranian national ldentity)
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پنداشت سلطنتی از هویت ملی ایرانی را با دو هویت اسلامی بدیل، جایگزین کرد. [این دو هویت اسلامی] شامل؛ [نخست] هویتی اسلامی که به امت اسلام گره خورده و [دوم] هویت ملی ایرانی- شیعی. گروه‌های مذهبی سنتی عمدتا جانبدار هویت اسلامی بودند، [آنان] ملت ایران را به مثابه جزئی از «ملت اسلام» در نظر می‌گرفتند. دو نسل طول کشید تا معنای اصطلاح «ملت» که در اصل به معنای اجتماع دینی بود، به معنای «ملیت» در گفتمان‌های روشنفکری و رسمی تبدیل شود. با این همه، ایماژ عمومی «هویت اسلام» از جانب بخشی از گروه‌های ستیزه‌جو در جنبش‌های اخیر اسلامی اختیار شده است. علاوه بر این، یک مفهوم جدید ملی- مذهبی هویت از جانب علی شریعتی ارائه شده است. او [منابع] هویت ملی ایرانی را، یعنی ملیت ایرانی و تشیع، به مثابه دو پایه هم‌عرض برابر، ادراک می‌نمود. این فهم ایرانی- اسلامی از هویت ایرانی، بازنمایی تلاشی برای پل زدن میان تقدس و سکولار[یسم]، سنت و مدرنیته است و این [مسئله] به‌طور فزاینده‌ای از طرف رهبران رده پایین حکومت اسلامی ایران، دنبال شده است.(۷)
● مسئله هویت‌های قومی
(The guestion of ethnic identities)
در دهه‌های پایانی قرن بیستم شاهد برآمدن آرمان‌های ملی میان شماری از گروه‌های قومی هستیم که [این امر] در دوران اخیر جای خود را به درخواست‌های قومی- ناسیونالیستی و همچنین یافتن یا کشف دوباره هویت‌های اجدادی داده است. این گروه‌های قومی در طلب موقعیتی مستقل برآمدند، آنان استدلال می‌کنند که مرزهای قانونی بایستی با هم‌نهش عناصر قومی خویش منطبق باشد. پاره‌ای از نیروهای مدرنیزه کننده به برآمدن هویت ملی مدرن ایرانی در قرن حاضر منتهی شد و همچنین [این مسئله] به ظهور هویت‌های قومی مدرن همراه با آرمان‌های ناسیونالیستی در میان گروه‌های عمده قومی- زبانی همچون آذری‌ها، کردها و بلوچ‌ها انجامید. این امر به افزایش تعارضات هویت‌های رقیب بین هویت ملی ایرانی و هویت‌های قومی در حال ظهور منجر شد. این هویت‌های قومی- ملی از جانب دو گروه از روشنفکران مورد حمایت واقع شدند؛ روشنفکرانی که خود عضو این گروه‌های قومی بودند و روشنفکرانی که خاستگاه‌شان [قوم] فارس بود. حامیان تندرو هویت‌های قومی- ملی- بی‌توجه به خردگرایی و جوهر ضدرمانتیک ایدئولوژی چپ- هم از جانب لیبرال‌ها و هم از سوی ملی‌گرایان محافظه‌کار ایرانی [به سبب] در پیش گرفتن گفتمان فئودالیته و روی آوردن به رمانتیسم قوی، مورد انتقاد قرار گرفتند.
● هویت فرهنگی: یک مخرج مشترک
(Cultural identity: a common denominator)
آنانی که توصیف کننده ایده رمانتیک از ایران هستند غالبا زبان پارسی و گویش‌های مرتبط با آن، سنت و تاریخ مشترک، قلمروی قراردادی (compact) فلات ایران و مذهب مشترک (تشیع) را به مثابه اجزای مهم در برپایی هویت ملی ایرانی در نظر می‌آورند. با این همه، غالب روشنفکران ایرانی بر میراث فرهنگ پارسی و خصایص مشترک فرهنگی به مثابه پایه‌های هویت ملی، صحه می‌گذارند. نژاد، مذهب، دولت و قلمروی مشترک به ندرت به مثابه عناصر اصلی در صورت‌بندی هویت ایرانی پی‌گرفته می‌شود. تشیع همچنین از جانب اکثر روشنفکران سکولار به عنوان پایه‌های هویت ملی نادیده گرفته شده یا به سادگی رد می‌شود. دولت نیز به مثابه عنصری مهم در صورت‌بندی هویت نادیده گرفته می‌شود و تنها اندک نویسندگانی بر دولت‌سازی مدرن به مثابه صورت‌بندی هویت تاکید می‌کنند.
گروه زیادی از روشنفکران زبان پارسی را به مثابه مولفه بنیادین هویت ایرانی در نظر می‌آورند. آنان استدلال می‌کنند که [زبان پارسی] عمیقا با شیوه‌های تفکر و نمایش زندگی و حالات ایرانی، نمودگار ویژه‌ای از روح ملی، نمایش اصلی فرهنگ ایرانی، و خصایص فرهنگی همساز بوده و عنصر متحدکننده‌ای است که حتی پیش از پیدایی دولت مدرن وجود داشته است. علاوه بر این پیدایش طبقه متوسط که هویت خود را با [زبان] پارسی به مثابه زبان ملی تعریف می‌کند، به علاوه بر زبان کمک می‌کند که نقش محوری را در صورت‌بندی یک هویت ملی بازی کند.
احمد اشرف
ترجمه: محسن محمودی
منبع: ۱۶۴-۱۵۹، ۱۰؛۲۶ Iranian studies
پی‌نوشت‌ها:
۱- هویت ملی، به مثابه یک پنداشت، [مفهومی] است مبهم و به سختی قابل تعریف. جانشینی پنداشت رمانتیک «شاخص ملی» هویت ملی در علوم اجتماعی و انسانی [مفهومی] تازه‌وارد به حساب می‌آید. برای مثال، هیچ مدخلی در باب «هویت ملی» در دایره‌المعارف ناسیونالیسم که در سال ۱۹۹۰ توسط لوئیس سنایدر [که] از مشهورترین دانشمندان این حوزه است، منتشر شده، وجود ندارد. بااین همه، به‌طور طبیعی هر رشته‌ای دلبسته به ساحتی معین از هویت ملی است. در میان رشته‌های گوناگون علوم اجتماعی و انسانی، انسان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی، علاقه بیشتری به این مفهوم نشان می‌دهند. مرزهای بین پنداشت سیاسی جدید هویت ملی و بسیاری از پنداشت‌های قدیمی‌تر هویت قومی مبهم است، منتهی شده است. مهم است به این نکته توجه کنیم که هویت ملی اساسا دلمشغولی‌ای از آن طبقه متوسط و نخبگان است نه توده‌های شهری و روستایی.
در محافل روشنفکری، نشریات ادواری فارسی، کنفرانس‌های علمی و مطبوعات فارسی اخیر، می‌توان اشارات فراوانی را به پنداشت هویت ملی و قومی یافت. دلمشغولی روشنفکران به ایده هویت ملی و مجادلات در حال تزاید در باب معانی، مولفه‌ها، ساحت‌ها و کاربست‌های آن نه‌تنها بازتاب ظهور متاخر و پیچیدگی‌های [این] مفهوم است، بلکه همچنین بحران‌های هویت ملی و قومی در دوران پساانقلاب و پساشوروی است.
۲- برای گفتارهای نویسندگان ایرانی در باب سنت و مدرنیته ن.ک
M.Hillman, “Epilogue: An Iranian Identity Crisis, past and present”, in Iden, ed, Iranian culture, A persianist view (New York, ۱۹۹۰), ۱۷۳-۸۸
۳- For a summary of this view see Iranshenasi ۴, no. ۲. (summer ۱۹۹۲): ۲۳۴-۵
۴- See, for example, G.Gnoli, The idea of Iran: An Essay on its Origin (Rome, ۱۹۸۹); see also E.Yarshater.”
Chera dar shahnameh az padesahan-e mad va Hakhamnesai zekri nist? In Iran- Nameh۳, no۲ (Winter ۱۹۸۴): ۱۹۱-۲۱۳
۵- See, for example, Jalal Matini and Jalal khaleghi-Motlagh, “iran dar gozasht-e ruzegaran,” in Iranshenasi۴, no.۲ (Summer ۱۹۹۲): ۲۳۳-۶۸
۶- for a democratic leftist view see, foe example, B.Hekamt, “Fotupashi-ye dawlat va takassor-e qodrat”, in Iran dar astane-ye sal-e ۲۰۰۰ (paris, ۱۹۹۲) ۱۰۷-۱۲۷; Babak Amir Khosravi, “Mosharekat dar bahs-e mas’ala-ye melli va barrasi-ye ejmali-ye an dar Iran.” A series of articles in Rah-e Azadi (۱۹۹۱-۲), various issues. For a liberal nationalist view see A. Pishdad and M.A.H Katouzian. Melli kist va nahzat-e melli chist? – London, ۱۹۹۰); and idem, Nahzat-e malli-ye Iran va doshmanan-e an (London ۱۹۹۱). For the view that the formation of civil society is a prerequisite of a modern national identity, see A.A. Hajj Sayyed Javadi’s response to and interview, “Kistim va az koja’im? In Mohajer۸, nos, ۷۱-۷۲ (۱۹۹۲).
۷- See ‘A. Shari’ati. Bazshenasi-ye hoviat-e Irani-Eslami (Tehran, ۱۹۸۲); see also M. Bazargan, “Nahzat-e zed-e Irani,” in kayhan, ۱۴ September ۱۹۸۰.
منبع : روزنامه کارگزاران