دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

گریزناپذیری سکولاریسم


گریزناپذیری سکولاریسم
پیش از این كه سكولاریسم را یك هدف یا ایده آل بدانم، آن را یك عارضه (و نه لزوما یك بیماری) كه بر ساحت دین و دین داری ما عارض شده است می‌دانم. وضع جدیدی كه رفته رفته، عمومیت یافته، و چون لكه سپیدی در دل تاریك دنیای قرون وسطایی تمامی تمدن های بشری، رشد می‌كند و پیش می‌رود، چه بخواهیم و چه نخواهیم.بگذارید وارد اصل بحث شویم، هیچ از خود پرسیده‌اید که سكولاریسم چیست ؟
واژه‌ها، دنیای اسرارآمیزی داشته و رابطه تنگاتنگی با دنیایی كه در آن متولد شده و زمانه‌ای كه در آن به سر برده‌اند، دارند و اگر زمانی ناگزیر شوند تا از دنیاهایی كه در آن متولد شده‌اند و به نسبت بدان تعلق خاطری دارند فاصله بگیرند، فهم‌شان بسیار مشكل خواهد بود. و علی‌رقم تلاش دانشمندان و روشنفكران، در ترجمه و توضیح‌شان، باز هم مردمی كه در پارادایمی جداگانه، و تمدن و تاریخ و زمانه ای دیگر زندگی می‌كنند، قادر به درك صحیح آنها نخواهند بود.
چرا كه این واژ‌گان غریب، از دنیایی دیگر به میهمانی ما آمده‌‌اند، و به شدت با تجارب تاریخی و فرهنگ حاكم بر زندگی مردمانی كه در میان ایشان متولد شده‌اند، رابطه تنگاتنگی داشته و تا بخواهند از آن چهارچوب ها و غالب های تمدنی خارج ‌شوند، معنایشان نافهم می گردد. در چنین شرایطی است كه هر ذهنی، در تكاپو می‌افتد، تا آن واژگان را بر اساس، ذهنیت و تجاربش از تاریخ*، به تحلیل و بررسی بنشیند.
این واژگان، در ذهن مردمی كه در ساحت ایشان، متولد شده‌اند از معنای مشخص‌تری برخوردار بوده و آن مردمان كه در واقع خویشاوندان آن معانی مندج در واژگانند، به حقیقت نزدیك‌تر می‌باشند. چرا كه ایشان، همواره با این واژگان زندگی نموده و آن را با گوشت و پوست و خون و استخوان خود لمس كرده، و به دركی شهودی از آن واژه دست یافته‌اند. و چه بسا آن واژگان محصول همین مردم و برخاسته از نوع زندگی و تجارب تاریخی ایشان می‌باشد و رها از این تجارب قابل معنا شدن نیستند.
بسیار اتفاق می‌افتد كه این كلمات به الضروره یا بالعرض بر ما عارض شده و توسط ما به صورت یك ابزار به كار گرفته می شود. یادم می آید در كودكی، ابزاری یافته بودم كه شباهت زیادی به تفنگ داشت و در عالم كودكی، از آن به جای تفنگ در بازی‌هایم استفاده می‌نمودم. بعدها كه اندكی از كودكی‌هایم فاصله گرفتم، فهمیدم آن، تكه‌ای از یك دوش آب حمام بوده است. ما با بسیاری از واژه گانی كه از غرب آمده هنوز چنین برخوردی می كنیم.
آنچه این مشكل را برای ما ایجاد نموده، آن است كه این كلمات بر ما عارض شده‌‌اند، بی‌آنكه آنرا تجربه نموده و یا دمی با آن زیسته و مقدمات و مؤخرات آن را شناخته باشیم. در واقع این واژگان و معناهای مندرج در آن فرزندان سرزمین‌هایی دیگرند، فرزندانی كه با ما و دامان فهم دایه گونه‌ی‌ ما بیگانه‌اند.
این كه فهم هایدگر برای یك آلمانی، سهل‌تر از یك غیر آلمانی است، شاید به این دلیل باشد كه، معناهای حاصل در تفكر هایدگری، محصول یك سری تجارب آلمانی است و آلمانی‌ها مقدمات و مؤخرات آن اندیشه را تجربه نموده‌ و در ظرفی كه آن واژگان در آن زاده شده‌اند، زندگی نموده‌اند، فلذا فهمشان از هایدگر و واژگان و تفكراتش، فهمی فخیم‌تر و به حقیقت آن تفكرات و واژگان نزدیك‌تر است.
● سکولاریسم
یكی از واژگانی كه ما در قرن اخیر، آن را مانند خیلی چیزهای دیگر، از غرب وارد نموده‌ایم بی‌آنكه معنا، یا ضرورت هایی كه به تولید یا تولد آن واژه، و اندیشه‌ای كه در پس زمینه‌ی آن پنهان شده‌ را بشناسیم، سكولاریسم است.
واژه و تفكر سكولاریسم، محصول تجربه‌ای غربی بوده و غربی‌ها، سال های سال با آن زندگی كرده و به تجربه‌ای تاریخی پیرامون آن دست یافته‌اند. تجربه‌ای كه فهم آن را برای ایشان سهل‌تر و ساده‌تر می‌سازد.
اما ما شرقی‌ها و به ویژه ایرانیان، كه دیری است به نوعی دشمنی یا دوستی توهم آلود با غرب مبتلا شده‌ایم، و همین امر، چونان سدی سترگ در برابر فهم صحیح و عقلانی ما از غرب، و واژگان و معنا‌های تولید شده آن دیار ایستاده است، هنوز كه هنوز است نتوانسته‌ایم به فهمی مطابق با واقع از سكولاریسم دست یابیم.
موانعی از این دست، همواره فهم صحیح ما را از سكولاریسم تحت‌الشعاع قرارداده، و اندیشمندان و روشنفكران ما را برآن داشته، تنها راه شناخت و فهم سكولاریسم، در مواجه ساختنش با وضعیت های مختلفی چون امر قدسی و حكومت دینی است.
و بدین گونه است كه اندیشمندان و روشنفكران ما، به فهمی حداقلی از سكولاریسم دست یافته، و از بررسی آن، مستقل از وضع، ناتوان بوده و برآنند تا سكولاریسم را با وضعیت‌های مختلفی كه در آن زندگی می‌كنیم، روبرو ساخته و از این طریق بتوانند به دركی متناسب با زندگی و زمانه خود از سكولاریسم دست یابند.
ایشان برآنند، در مواجهه سكولاریسم با وضعیت های مختلف، قادر خواهیم بود به فهمی نسبی اما در عین حال ناقص دست یابیم. فهمی كه همواره بخشی از حقیقت سكولاریسم را با خود دارد و نه تمام آنرا. در نگره اینان، سكولاریسم حائز هیچ معنای مستقلی نبوده و هرجایی و درمیانه‌ی هر فرهنگ یا در بطن هر تاریخ و جامعه‌ای، حائز معنایی بوده و فاقد شرایط لازم برای به كاربردن آن، به صورت معنایی عام و جهان‌شمول می‌باشند.
این اشتباهات در فهم معنای سكولاریسم است، كه ما را برآن داشته تا بی‌توجه به اصل و اساس سكولاریسم و چگونگی وقوع آن در جوامع، از آن بعنوان سلاح یا مطالبه‌ای در برابر نظام های حاكم بهره‌مند شده و در مبارزات سیاسی خود برآن تكیه و تاكید نماییم.
ما در این مقاله خواهیم كوشید تا با بررسی عوامل موثر در پیدایش سكولاریسم و حتمیت آن، فهم صحیح‌تری پیرامون سكولاریسم و فرایند سكولاریزاسیون ارایه دهیم.
در اینجا لازم به توضیح می‌دانم كه ابدا قصد ارائه بحثی ارزشی و مبتنی بر بایدی و نبایدی پیرامون سكولاریسم ندارم. بلكه سكولاریسم را امری حتمی و گریز ناپذیر می‌دانم. امری كه تحقق آن، محصول حركت جبری تاریخ، موتور‌های محركه دانایی بر آمده از علم تجربی و توانایی مبتنی بر تكنولوژی و صنعت بوده، اراده و انتخاب بشری را، چه به صورت جنبش‌های اجتماعی و چه غیر از آن، در تحقق وضع مطلوب مورد نظر سكولاریسم مؤثر نمی‌دانم.
و آنانی كه به دنبال چنین ایده‌آلی هستند را، هرگز دارای فهم و شناخت درستی در مورد سكولاریسم و چیستی آن نمی‌دانم. چه، آنان بی‌آن كه حتی معنای سكولاریسم را به تمامی دریافته‌ باشند، در اندیشه آن‌اند كه متناسب با وضع و حال و هوای امروز كشورمان، كه دین در آن به گونه‌های مختلف مورد سوء استفاده یا استفاده ابزاری قرار ‌گرفته و از سوی اهل حُكم، همچون چماقی بر سر آزادی خواهان فرود آمده، به دنبال جدا كردن حوزه‌های سیاست و دین بوده، و دركی فراتر از این پیرامون سكولاریسم به ذهنشان رسوخ نمی‌كند.
عده‌ای از این داعیان سكولاریسم، به این قصد، كه دین را از ابزاریت قدرتمندان، و آلت شدن برای حاكمان در قدرت ورزی غیرمنصفانه‌شان رهایی بخشیده، و بدین وسیله خود و جامعه خود را از اجحافی كه بدان می‌رود رها ساخته و دین را از آلوده‌تر شدن در ساحت قَدر قدرتها نجات داده و مردمان را از غلطیدن در دام دین‌گریزی، رها سازند، به دفاع از سكولاریسم پرداخته و از احتجاجات درون دینی برای مشروعیت بخشیدن بدان و تبدیلش به یك مطالبه اجتماعی بهره‌مند شوند.
تفاوت این دو گروه در آن است كه، گروه اول درصدد نجات بشر و جامعه از شر دین‌ورزی جابرانه و خارج نمودن شمشیری برّان از كف زنگیانی مست، به ضرب و زور براهین برون‌دینی بوده و گروه دوم درپی نجات دین از آلت و ابزار دست شدن بوده و درصدند تا بدین طریق و از موضعی دینی، سكولاریسم را بر جامعه حاكمیت بخشیده و دین را از حوزه‌های عمومی برحذر دارند.یعنی در واقع، تمامی داعیان سكولاریسم، در برابر قدرت دینی، در صدد یك فعل مشترك اما با دو نوع رویكرد و به مدد دو گروه از ادله و براهین می باشند. اینان برداشت مشتركی از سكولاریسم داشته و حقیقت آن را بدین گونه به حداقلی نامفهوم تقلیل می‌دهند.
اشتباهی كه اینان بدان دچار شده‌اند، آن است كه بر گمان اینان، جامعه توان و حق انتخاب سكولاریسم را دارد. اما به باور من، اعتقاد به انتخابی بودن سكولاریسم یك اشتباه بزرگ است. اشتباهی كه نه فقط ما ایرانیان بدان دچاریم، بلكه روشنفكران و دولتمردان غربی (كه آن را بی‌توجه به مقدماتش، به ما ایرانیان و تمامی ملل دیگر، به عنوان یك نسخه شفابخش تجویز می نمایند) نیز، دچار چنین اشتباه فاحشی می‌باشند.
چه، از نظر من سكولاریسم، وضعی است كه به مرور زمان و با پیشرفت دو مولفه دانش و تكنولوژی بر جامعه عارض می شود. من، نه مانند گروه اول، دین را اصالتا دارای یك ساختار سكولار به معنای جدا بودن ذاتی از حكومت می دانم و نه سكولاریسم را بدان گونه مبتذل می پندارم، كه معنایش منحصر در جدایی دین از حكومت باشد. بیچاره آنان كه، دین را در ذات و گوهره خود از سیاست جدا پنداشته و نادان آنان كه سكولاریسم را تنها و تنها به معنای جدایی دین از سیاست می‌دانند.
من، پیش از این كه سكولاریسم را یك هدف یا ایده آل بدانم، آن را یك عارضه (و نه لزوما یك بیماری) كه بر ساحت دین و دین داری ما عارض شده است می‌دانم. وضع جدیدی كه رفته رفته، عمومیت یافته، و چون لكه سپیدی در دل تاریك دنیای قرون وسطایی تمامی تمدن های بشری، رشد می‌كند و پیش می‌رود، چه بخواهیم و چه نخواهیم.
هر چند نوع برخورد و حضور دین در جامعه و نوع حضور دین در دنیای روانی افراد جامعه در سرعت سكولاریزاسون مؤثر بوده و می‌تواند بر شدت و حدت آن بیفزاید، اما این امر بدان میزان نیست كه قادر باشد تا وقفه‌ای هرچند كوتاه در این فرایند ایجاد نماید. چرا كه سكولاریسم محصول یك جبر تاریخی است و مردم هیچ كشوری، اجازه انتخاب بین سكولار شدن و نشدن را پیدا نمی‌كنند، بلكه هر لحظه در حال سكولارتر شدن می‌باشند.
تاكید می‌كنم، من هرگز ادعا نمی كنم كه دین ما سكولار است و در ذات خود، خواهان مداخله در سیاست نیست و سیاست‌ورزی بر آن عارض شده است، یا اینکه دین به دلیل پیچیدگی‌های جامعه بشری در حال سكولار شدن است، بلكه به باور من، جامعه ما به عنوان جزئی از جامعه بشری، در حال دگردیسی عظیمی است و خواسته و ناخواسته در حال حركت به سوی دنیوی‌تر شدن، و منحصر‌تر شدن، در دنیایی كاملا مادی یا مادی‌تر می‌باشد.
به بیان دیگر، در فرایند سكولاریزاسیون جامعه، دین از حوزه‌های عمومی به حوزه‌های خصوصی‌تر و فردی‌تر رانده می‌شود و لحظه لحظه در حال محدود‌تر شدن می‌باشد و جامعه هر چه كه در ساحت زمان پیش‌تر می‌رود، از امر قدسی به سوی امر عرفی دورتر گشته و تعلق خاطرش را به امور غیر‌دنیوی از كف می‌دهد. سوالی كه در این جا می‌توان بدان پرداخت این است كه چگونه و چرا داریم سكولار می شویم، بی ‌آن كه بخواهیم یا انتخابش كرده باشیم ؟
می‌توان سكولاریسم را، در دو عنوان كلی رازدانی (راززدایی به مدد دانش جدید از هستی) و بسنده بودن امر دنیوی (نوعی احساس بی‌نیازی بشر به امر اخروی یا قدسی به مدد رشد تكنولوژی) دانست. در واقع باید دو امر را در پیدایش سكولاریته در جوامع بشری و فرایند سكولاریزاسیون آنها مؤثر دانست.
▪ اول: تغییر ماهیت دادن علم در دنیای جدید و تلاش آن برای تئوریزه نمودن عالم مادی و راززدایی از ساحت آن
بدان معنا كه بشر، به واسطه پیشرفت‌های علمی خود، توانسته شرایطی را فراهم آورد، كه دیدش را نسبت به عالمی كه زمانی آنرا یك پارچه راز آلود و لبریز از اسرار می پنداشت، تغییر داده و به درك معقول‌تری از هستی برسد.
دقت كنید كه نتایج علم زمین شناسی در مورد زلزله، چه تغییری را در بینش دینی مردم ایجاد نموده است ؟ زمانی مردم سراسر جهان، زلزله را ماحصل خشم خدایان پنداشته و حال به مدد پیشرفت های علم و دانش بشری و گشوده شدن اسرار و رازهای عالم امكان، با تحلیل و درك صحیح و عالمانه این پدیده طبیعی، زلزله دیگر یك امر قدسی محسوب نمی‌شود، و بشریت، از هیچ زلزله‌ای به عنوان پیامی از جانب خدایان، كه بیانگر خشم ایشان می‌باشد تعبیر نمی کند. و بدین گونه سنگرهایی را كه این خدایان در طول تاریخ، به مدد جهالت و بی دانشی مردمان و یا ناتوانی ایشان به دست آورده بودند، آرام آرام به مدد دانش جدید تجربی از دست داده و این چنین زمینه برای سكولارتر شدن جامعه بشری مهیا شده است.
در واقع بشریت، هر جا كه برایش رازآلود بوده و در آنجا فاقد دانش لازم برای درك و تحلیل شایسته‌ی پدیده‌یی بوده، به تحلیل اسطوره‌ای آن پرداخته و خدایی برایش، یا خدایی از آن برای خود تراشیده است.
اینكه در روم باستان، همه چیز تا حتی لولای درب خانه افراد خدایی داشته، از همین رازها و اسراری نشات می‌گرفت كه بشریت و سراسر زندگی او را در خود احاطه نموده بودند و آدمی در پی آن بود تا با تحلیل اسطوره‌یی پدیده‌هایی از این دست، آن ها را برای خود قابل هضم‌تر نماید.
به طور قطع می‌توان ادعا نمود كه انقراض نسل خدایان، محصول شكوفایی علم، و رازدانی بشر به مدد علم تجربی جدید بوده است. و تاریخ كفر و عصیان بشر بر خدایان دارای عمری كوتاهی به اندازه رنسانس در غرب می‌باشد.
▪ دوم : دست یافتن بشر به تكنولوژی منبعث از علم تجربی
آدمیان به مدد تكنیك و ابزاری كه علم تجربی در اختیار ایشان نهاده بود، به نوعی احساس بسنده بودن امر دنیوی دست یافته و نیازهایی كه زمانی او را به ملكوت گره می زد، بر روی زمین، به مدد تكنیك رفع و رجوع شده یافت. و خدایانی كه به مدد ترس و جهل مردمان فربه‌تر شده بودند عقب نشسته و انسان، به مدد شجاعت مبتنی بر تكنولوژی و آگاهی مبتنی بر دانش نسبت به وجود خدا در عالم به استغناء رسید.
بشر، هر قدر كه توانسته است، اسرار را دریابد و رازها را بگشاید، نسل خدایانش رو به زوال و انقراض و تضعیف گذارده است. لذا نشان ساد‌گی است كه سكولاریسم را به معنای جدایی دین از حكومت یا سیاست و یا عرفی شدن دانست، بلكه سكولاریسم به معنای محدودتر شدن عالم ملكوت و عقب نشینی همه جانبه آن، در برابر عالم مادی است. چرا كه در این دنیای جدید، كه هر لحظه بسوی دانایی و توانایی پیش می‌رود، جهل مردمان نسبت به طبیعت، به مدد علم زدوده و اسرار آن گشوده شده و از طرف دیگر، بشر از طریق ماشین و صنعت و تكنولوژی در یك وضع جدید قرار گرفته، كه او را در برابر عالمی غیر مادی بی‌نیاز می‌نماید.
به عنوان مثال، همین بیمه كه از الزامات و برون‌دادهای تمدن علمی و تكنولوژیك جدید غرب می‌باشد، از نیاز بشر به امور غیر مادی و توسل ها، نذرها، حاجت‌خواهی ها و... كاسته و اگر دقت نماییم، درمی‌یابیم هریك از برون دادهای تكنیك و دانش در دنیای جدید، چگونه چون برزخی در برابر خدایان و بشر ایستاده و سدی محكم در میان اینان ایجاد نموده است.
بدین ترتیب، تكنولوژی از یك طرف، و علم از طرف دیگر، در كنار یگدیگر، بنیان گذار وضعی هستند كه در آن وضع، نیاز و ضرورت دیانت در میان مردم كم‌رنگ‌تر شده و از این روست كه می‌توان سكولاریسم را، نه یك انتخاب، كه یك عارضه‌ی عارض شده دانست و اراده و خوش‌آمد آدمیان را، در غلبه آن بر تمامی شئون زندگی بشری‌، فاقد هرگونه تاثیری دانست و آن را، مفعول، محصول و برون داد رشد بشر در دو جبهه دانش و تكنولوژی پنداشت.
سید حسن کاظم زاده
منبع : دو هفته نامه الکترونیک شرقیان


همچنین مشاهده کنید