دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


چه کسی مسوول است


چه کسی مسوول است
خدا را شکر که مسوولان ترافیک کشور ما از انتقاد نمی ترسند و خود به این نتیجه رسیده اند که جلوی ضرر را از هر کجا که بگیری، فایده است. لذا به این فکر افتاده اند که اولاً از مردم نظرخواهی کنند و نظر دیگران را هم که متخصص و کارشناس نیستند، بدانند. شاید در عرصه نظر و عمل ان شاءالله راهی پیدا شود تا این معضل اجتماعی به صورت یک راه حل خود را نشان دهد و دست اندرکاران همچون دانشمندان قدیمی مثل فیثاغورث بگویند یافتیم، یافتیم و مشکل را حل کنند و ثانیاً علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، در گذشته نکردند و هم اکنون هم نمی کنند. یادم می آید وقتی می خواستند شهرک تهرانپارس را بسازند نظر شهرسازی را تقریباً رعایت کردند یعنی خیابان های اصلی را تا حدودی پهن و فرعی ها را هم که از اصلی منشعب می شد برای اینکه این طرف و آن طرف فرعی ها بشود اتومبیل پارک شود، محاسبه کرده بودند. از همین رو حالا که ۴۰ سال می گذرد و با اضافه شدن جمعیت که تقریباً دو برابر و خودروها حدود ۳۰ برابر شده باز هم خیلی ترافیک ندارد و شلوغ نیست. چرا، برای اینکه علاج واقعه قبل از وقوع کردند اما بعد از انقلاب هر وقت صدای مردم درآمد که دیگر در خیابان ها جای رانندگی نیست، مسوولان پشت تریبون حاضر شدند و گفتند مشکل ترافیک حل می شود به شرطی که همه ارگان های مسوول پای میز مذاکره بنشینند و تصمیم بگیرند که تاکنون نشده است. همیشه مشکل را هر کس به گردن دیگری می اندازد و خود را مبرا از مساله و مشکل می داند.
حال باید چه کرد. از نظر شهرداری باید حداقل چهار هزار پارکینگ در سطح شهر تهران و تعدادی کمتر در سایر شهرهای کشور توسط شهرداری ها ساخته شود که مردم کنار خیابان ها پارک نکنند. حالا چرا می گوییم پارکینگ؛ با یک حساب سرانگشتی اگر بخواهیم، محاسبه درست به دست می آید، مثلاً در یک محل مثل خیام و چهارراه مولوی حدود ۱۷ پاساژ چند طبقه ساخته شده که اینها قبلاً مغازه های بزرگی بودند و یک صاحب داشت با یک اتومبیل اما حالا هر کدام از این پاساژها حداقل ۳۰ الی ۷۰ مغازه دارد که صاحب مغازه خودرو دارد اما پارکینگ ندارد چون شهردار اسبق تهران وقتی اجازه ساخت پاساژ می داد، می گفت بیا زیرزمین پاساژ را هم از من بخر. پول می گرفت و پارکینگ پاساژ هم برای تبدیل شدن به چندین مغازه به نفع شهرداری فروخته می شد و مردم هم خوشحال بودند که درآمد حاصل از فروش این پارکینگ ها (لفظاً) به فضای سبز تبدیل شده و شهرشان دارای پارک سبز می شود. البته جاهایی که باز لازم بود پارکینگ داشته باشند چون کارشناسی نمی شد مشکل پارکینگ هر روز زیاد و زیادتر می شد تا جایی که هم اکنون اگر شما خواسته باشید مجلس ختمی بروید یا به عروسی در فلان تالار که باز آن هم مثل همان پاساژها پارکینگ ندارد، یا خواسته باشید دکتر بروید برای یک ربع ساعت هم جایی که ماشین خود را پارک کنید، ندارید. در بعضی از خیابان ها که قدری نسبت به خیابان های دیگر عریض تر است پارکومتر نصب شده تا از این راه درآمدی مجانی نصیب سازمان ترافیک شود. در حالی که آن قسمت حریم مغازه دار است و چپ خیابان که از قدیم محل تخلیه بار یا پارک ماشین صاحب مغازه بوده به نفع سازمان مربوطه مصادره شده و اگر کسی پارک کند باید جریمه بپردازد. پس در یک خیابان هزار متری اگر ۱۷ پاساژ باشد بگویید با توجه به صاحبان مغازه ها و مشتریانی که مراجعه می کنند و وانت بارهایی که تخلیه بار و بارگیری از این مغازه ها یا بنگاه های اقتصادی را انجام می دهند چند عدد پارکینگ طبقاتی باید ساخته شود که هم مردم، هم کسبه و هم شهروندان از خیابان های روان و بدون ترافیک بهره مند شوند. حالا حساب کنید برای سایر جاهای شلوغ تهران چند پارکینگ لازم است؟ حالا شهرداری سنگی در چاه انداخته که باید به کمک کارشناسان و بودجه هنگفت که از مردم گرفته و حالا هم از پارکومترها می گیرد، خرج کند تا این سنگ بزرگ از چاه گرفتاری ترافیک بیرون بیاید. اما همه اش تقصیر شهرداری نیست. ببینیم اداره راهنمایی چه می کند. اگر کسی در تهران بزرگ دیده است آقای افسری یا مامور راهنمایی یا آقایانی که سر چهارراه می ایستند، یک شهروند را متوقف کرده اند و به جای جریمه کردن، او را راهنمایی کردند یا نصیحت کردند، اعلام کند و از اداره راهنمایی جایزه بگیرد. به نظر می آید جایزه ها در اداره راهنمایی بدون تصرف می ماند. من از یک کارشناس خارجی که در یکی از شهرهای آلمان مسوول ترافیک بود،پرسیدم به نظر شما مشکل ترافیک چیست؟ ایشان گفت؛ ۲۵ درصد مربوط به عابرپیاده است که اگر عابر پیاده بتواند با راهنمایی چراغ یا از پل های هوایی گذر کند راه راننده باز و روان می شود و بیم آنکه با عابر پیاده تصادف کند، ندارد و راحت می گذرد. اما متاسفانه تاکنون دیده نشده سر چهارراه ها ماموران مردم را با چراغ قرمز متوقف کنند یا ماشین ها بروند و بعد که چراغ سبز شد عابران به سرعت عرض خیابان را طی کنند. من به چشم خودم هر روز می بینم در چهارراه گلوبندک هشت افسر می ایستند فقط به خاطر اینکه جریمه کنند نه عابر پیاده را نگه دارند، بلکه ماشین ها و راننده ها را همان کنار خیابان به خاطر زوج و فرد یا نداشتن طرح ترافیک و... متوقف می کنند. در همان زمان که چراغ برای راننده سبز می شود عابر پیاده همچون سیل خروشان در عرض خیابان روان است و هیچ کس احساس مسوولیت راهنمایی نمی کند.
در بعضی از خیابان های فرعی متاسفانه جوان ترها، حالا هم خانم ها یاد گرفتند عبور ممنوع را به سرعت طی می کنند که بسیار خطر آفرین است ولی در آنجاها ماموری حضور ندارد. چون گفتیم باید اداره راهنمایی باشد که نیست. همان کارشناس آلمانی می گفت اگر این پل های هوایی برقی بشود شاید عابرپیاده رغبتی برای استفاده از پل داشته باشد. شما ببینید از این پل ها چه کسانی می گذرند؟ آیا افراد بالای۵۰ سال می توانند این همه پله های عمودی را بالا بروند؟ آنها مجبور هستند به آن طرف خیابان با تانی راه خود را طی کنند. جوان ترها هم به خاطر اینکه زودتر به کارشان برسند باز از این پل تردد نمی کنند و به سرعت عرض خیابان را طی می کنند. اما اگر اینها برقی بود جذبه و کشش بیشتری داشت تا عابر از آن عبور کند. ضمناً به دلیل تردد زیاد خوابگاه افراد معتاد نیز نمی شد و خطر تصادف پیر و جوان و کودک را در پی نداشت. پس ۲۵ درصد ترافیک به دلیل عابر پیاده است. ۲۵ درصد هم مربوط به ماشین سواران است که گاهی برای پیدا کردن جایی جهت پارک کردن ماشین خودشان چند بار بالا و پایین می روند و حتی در جاهایی که دور زدن ممنوع است، دور می زنند و آرام هم حرکت می کنند و این خود سبب ترافیک می شود. اما اگر پارکینگ در آن خیابان مورد نظر باشد بلافاصله می رود و مشکلی هم ندارد.
و اما کاربرد وسایل نقلیه عمومی؛ درست است که اتوبوس ها تعداد بیشتری از شهروندان را جابه جا می کنند اما به شرطی که مثل قطار روی زمینی نباشد حالا متاسفانه با این همه نرده کشی و با این همه اختصاص دادن خیابان ها به اتوبوس ها، می بینیم باز هم مشکل داریم، چرا؟ چون نظم نداریم. چون مدیر نداریم. چون بازخواست کننده نداریم.
هر روز در اثر تصادف و بی تعهدی بعضی از راننده ها که بی انضباط هستند، انسان هایی کشته و ماشین ها هم اوراق می شوند و باز هم ترافیک ناخواسته به وجود می آید، چرا؟ چون مسوولی که تنبیه کند یا جریمه کند یا منتظر خدمت کند،اگر راننده یی متعهد و خوب بود او را تشویق کند، وجود ندارد و اصلاً باخبر هم نمی شوند. این خود مقدار قابل توجهی ترافیک ایجاد می کند. گاهی یک اتوبوس تا سه ساعت مسیر را مختل می کند. اما مشکل موتورسوارها از همه بدتر است.
مگر می شود شهری بدون قانون باشد؟ مگر می شود یک بام و دو هوا باشد. گاهی این موتورهای سه چرخ مصالح بر یا باربرهای خیابانی که هیچ قانونی ندارند، عبور ممنوع، ورود ممنوع، خلافت جهت و بعضی وقت ها با تردد ضعیف و دوبله پارک کردن و ایجاد مزاحمت، جلوی روانی راه را می گیرند و هیچ گونه مسوولیتی هم ندارند و اداره جریمه هم آنها را جریمه نمی کند چون قانون ندارند و اگر هم با ماشین تصادف کنند نمی دانم چه می شود؟ اما موتورسوارها دو ترک، سه ترک و گاهی چهار یا پنج ترک و گاهی با بار مطابق یک اسب یا وانت راه ها را می بندند و تصادف می کنند و به ماشین های مردم می زنند یا فرار می کنند (چون در خیابان شلوغ تعقیب امکان ندارد) یا اینکه طلبکار هم می شوند اگر خدای ناکرده (با توجه به اینکه خلاف مسیر هم می آیند) با ماشینی تصادف کنند و آسیب ببینند مقصر اصلی راننده بیچاره عائله مند است یا باید دیه چنین و چنان بپردازد یا باید به زندان برود. حالا چرا قانون نداریم؟ چه کسی مسوول است، البته اداره راهنمایی و رانندگی که مسوول نیست، باید مسوول را پیدا کرد. خلاصه مشکلات فراوان است اما پاسخگو پیدا نمی شود و آقایان می روند متخصص خارجی می آورند که گفته اند
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
حدود ۴۰ سال پیش که ما جوان بودیم برای تفریح به پس قلعه شمیران رفته بودیم که یک نفر تقریباً پیرمرد، مست کرده بود و با خود سخن می گفت. همان طور که روی پا بند نبود، می گفت آخر یک نفر به من بگوید پیرمرد حالا چه وقت مشروب خوردن تو است، من که کنار او ایستاده بودم همین حرف را زدم. قدری فکر کرد و گفت می خواهم یک نفر از عالم غیب بگوید. من هم رفتم پشت درخت و گفتم پیرمرد حالا چه وقت شراب خوردن تو است. قدری نگاه کرد و گفت؛ به تو مربوط نیست،
علی صباغ ثانی
فعال اصناف بازار
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید