شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


یک سبد شخصیت دوست داشتنی!


یک سبد شخصیت دوست داشتنی!
* امیراطهر سهیلی
▪ نویسنده: لن بلوم، لورن کامرون
▪ کارگردان: تیم جانسون، کری کریکپتریک
▪ مدیر دوبلاژ: آرزو آفری
▪ تولید شده توسط کمپانی دریم ورکس
▪ زمان: ۸۳ دقیقه
▪ خلاصه داستان:
هنگامی که حیوانات جنگل از خواب زمستانی بیدار می شوند، متوجه ایجاد یک پرچین بزرگ درست در وسط جنگل می گردند. وینست (خرس) می بیند که غذاهایش توسط آرجی(راکون) به سرقت رفته و آرجی را دستگیر می کند. آرجی از وینست فرصت یک هفته ای می گیرد که غذاهای خورده شده وینست را برگرداند. از آنجا که غذایی در جنگل وجود ندارد، آرجی حیوانات جنگل از جمله ورد (لاک پشت) را متقاعد می کند که در آن سوی پرچین غذاهای فراوانی یافت می شود و ...
دریم ورکس پیش از این هیچ بیننده ای را ناامید نکرده است، حداقل با جسارت می توان گفت پس از «شرک» این کمپانی بیش از پیش موفقیت کسب کرده و در جریان انیمیشن سازی جهان حتی در مواقعی گوی سبقت را از دیزنی نیز ربوده است.
اما اگر دوره انیمیشن سازی هالیوود را از لحاظ موضوعی به دو دوره تقسیم کنیم ،دوره اول دوره روایت داستانهای شاهزاده و پریان و افسانه های خیالی با تأکید بر روایت داستان گو و اغلب خالی از مفهوم آموزشی و اخلاقی و صرفاً سرگرم کننده است که در این دوره دیزنی بیش از بقیه کمپانیها تأثیر گذار بوده و به گفته ای حاکم حقیقی سرزمین انیمیشن نام گرفته بود، ظهور انیمه در ژاپن و زاکوب در اروپا، هرچند حرکتهای بزرگ و تأثیر گذاری بودند، ولی هیچ گاه در عرصه جهانی نتوانستند در زمره رقیبان دیزنی به شمار آیند .
انیمیشنهای این دوره دیزنی ماندگار و جهانی و شخصیتهایشان تبدیل به اسطوره های کودکان شدند که حتی هنوز هم با نسلهای جدید همراه هستند. اما سرانجام دوره دوم رقابت جدی آغاز شد و در این رقابت نه تنها کمپانیهای بزرگی چون پیکسار و دریم ورکس که شرکتهای اروپایی و آسیایی نیز حضور داشتند.
در ایتالیا تکنیک فلش برنو بوزتو بسرعت جهانی شد، و در ژاپن ماکازاکی توانست در بازار جهانی خود نمایی کند. اما این دوره نه تنها رقابتی از لحاظ تکنیکی که دوره خودنمایی تکنیکی کمپانیها به شمار می آمد که فیلمها از لحاظ مفهومی نیز با یکدیگر به رقابت می پرداختند.
فیلمها از افسانه های جن و پری به داستانهای آموزشی و اخلاقی رو آوردند و پیامهای آموزشی در فیلمهای این دوره به شدت دیده می شوند، به گونه ای که گاه اخلاق گرایی و شعار زدگی بر داستان گویی غلبه می یابد.
«شرک» نقطه اوج این دوره محسوب می شود. دریم ورکس در دوره داستان گویی و انیمیشنهای دو بعدی هر چند از عواملی معتبر و مطرح استفاده می کرد، ولی بیشتر آثار این کمپانی با شکست تجاری مواجه می شد؛ آثاری نظیر اسپیریت، شاهزاده مصر، الدرادو و سند باد با اینکه از لحاظ هنری با تکیه بر هوش و ذکاوت تئوریسینی چون اسپیلبرگ جایگاه ویژه ای را برای خود یافته اند اما هیچگاه در مواجهه با مخاطب موفق عمل نکردند. با این همه دوره دوم، دوره صدر نشینی دریم ورکس بود.
فعالیتی که با مورچه ای به نام زی(یک انیمیشن در ستایش و تبلیغ مارکسیسم) آغاز شد و در سری شرک به اوج رسید.
«حیوانات آن سوی پرچین » زاده این دوره است. این انیمیشن که توسط دریم ورکس تهیه شده مانند دیگر انیمیشنهای این کمپانی اقتباسی است از یک سری کمیک بوک متوسط و اگر صادقانه بنگریم فیلم به مراتب از کتاب مورد اقتباس بهتر از کار درآمده است.
در حقیقت تفکر مسؤولان دریم ورکس بر پایه ایدئولوژی فکری «بلا بالاش» نظریه پرداز مجار تاریخ سینماست که معتقد است در زمینه اقتباس همیشه اثری موفق تر است که از آثار ادبی متوسط اقتباس شده است و این قضیه در مقایسه کارهای دریم ورکس با دیزنی کاملاً مشهود است.
سری کتاب «حیوانات آن سوی پرچین» با اینکه کمیک بوکهای پر فروشی بودند، ولی هرگز شهرت و اعتبار خاصی پیدا نکرد و حتی در نظر بسیاری از منتقدان نکوهیده شد، ولی انیمیشنی که با تکیه بر این سری کتابها ساخته شده است، هرچند نسبت به کارهای دیگر دریم ورکس اثر قابل توجهی به نظر نمی آید، با این همه اثری قابل تأمل محسوب می شود.
خط روایی انیمیشن بشدت قدرتمند و دارای شاخصه های یک انیمیشن خوب می باشد، درونمایه طنز و فانتزی مثل آثار موفق پیشین، «شرک» و «در جستجوی نمو» تنها بر دوش یک کاراکتر ( «دوری» در نمو و «دانکی» در شرک) نیست، بلکه بر دوش کل روایت داستان است. از سوی دیگر شخصیت پردازی فوق العاده ۸ کاراکتر اصلی به گونه ای نمود یافته که در موجودیت خود این شخصیتها وجوه آموزشی، فکاهی و فانتزی خودنمایی می کند.
به عنوان نمونه، کاراکتر«داوین لافونتانت» به عنوان «ورمیناتور» که در زبان انگلیسی دشمن حشرات ترجمه می شود در حقیقت سخره ای بود بر کاراکتر آرنولد شوارتزنگر در فیلم ترمیناتور. اگر از شباهت اسمی این دو صرف نظر کنیم نحوه بیان دیالوگ و بویژه دیالوگ «Hasta La Vista, Baby» که برای علاقه مندان ترمیناتور جمله آشنایی محسوب می شود و همچنین نحوه پوشیدن عینک ، کاملاً نشانگر تشابه عمدی نام این دو کاراکتر با یکدیگر می باشد.
این شخصیت پردازیهای دارای تفکر، یکی از مهمترین وجوه برتری «حیوانات آن سوی پرچین » نسبت به انیمیشنهای هم دوران خود است.
یکی دیگر از شاخصه های متفاوت بودن و برتر بودن داستان این فیلم، تکیه نکردن بر اسطوره سازی است. تمام قهرمانهای انیمیشن اشتباه می کنند و گاه با ضعفها و اشتباه هایشان شناخته می شوند، اما همین ها قهرمانان یک ماجرا می شوند. در اینجا و با تکیه بر این نوع روایت می توان به این نتیجه رسید که فیلمنامه نویس «حیوانات آن سوی پرچین» بیشتر به دنبال روایت و ایده آلهای روایت بوده تا استفاده از شاخصه های ماندگاری کاراکتر. هرچند از این نکته نمی توان گذشت که کاراکترهای این انیمیشن در جایگاه خود ماندگار و تاثیرگذار نشان داده شده اند.
در حقیقت «حیوانات آن سوی پرچین » بیشتر تمرکز خود را روی مخاطب کودک گذاشته و انیمیشنی است صرفاً کودکانه .
در «حیوانات آن سوی پرچین» دوباره مخاطب با یک جامعه حیوانی روبه رو می شود. یک جامعه حیوانی که پیش از این نیز نمونه آن را بسیار دیده است پس ابراز علاقه گربه خانگی به راسو نیازی به تعجب کردن ندارد. مخاطب این فضا را می شناسد و پیش از این با آن بارها ارتباط برقرار کرده است، اما در این فضا شهروندان درجه یک، پستانداران و خزندگان هستند، پس اگر در صحنه ای دیدید یک سنجاقک پیر در یک حشره کش برقی آتش می گیرد فقط لبخند بزنید، زیرا حشرات و انسانها در این جوامع معمولاً به یک اندازه منفی و منفورند .
اما نسبتهای بینامتنی زیبایی نیز در انیمیشن «حیوانات آنسوی پرچین » به زیبایی خود نمایی می کند. «نسبت بینامتنی» از دیدگاه نشانه شناسی عبارت است از رجوع و اشاره به فیلم دیگری در دل فیلم. مهمترین استفاده از این اصل در صحنه ای است که «اوزی» قصد دارد خودش را به مردن بزند. قبل از این اقدام، نزدیک بوته گل سرخ می شود و با خودش چنین زمزمه می کند: « رز باد». این جمله اساس فیلمنامه اورسن ولز را در فیلم مطرح «همشهری کین» تشکیل می دهد و جمله ای است که دقیقاً «کین» پیش از مرگ خود بر زبان می آورد.
این «نسبت بینامتنی»، در چند صحنه دیگر نیز تکرار می شود. هنگام فرار استلا از خانه، اوزی مرتب فریاد می زند «استلا ، استلا ! » که به حتم اشاره ای است به فیلم «اتوبوسی به نام هوس». همچنین در صحنه های پایانی فیلم وقتی که وینسنت، ماسک به چهره می زند شباهت انکار ناپذیری با « هانیبال لکتر » قهرمان منفی فیلم سکوت بره ها پیدا می کند.
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید