جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


غول شفاف و نخ نما


غول شفاف و نخ نما
تمام آنچه می توان در مورد شرک ۳ گفت در چند کلمه خلاصه می شود؛ تکرار مکررات.مشکل اینجا است که آنچه در نگاه نخست تازه و جذاب به نظر می رسد وقتی برای بار سوم عرضه می شود کمی تکراری و خسته کننده خواهد بود. (صرف نظر از بازی های کامپیوتری متعددی که بر محور داستان شرک طراحی و عرضه شده اند و عروسک ها و وسایل بازی به شکل این شخصیت که بارها و بارها در پارک ها دیده شده اند).
دستورالعمل کلی تغییر نکرده است؛ چند شخصیت جذاب که با قهرمان های محبوب داستان های پریان قدیمی احاطه شده اند در مکانی به نام سرزمین دور دور با ترانه های پاپ و کنایه هایی به فیلم ها و داستان های شناخته شده آمیخته می شوند و داستانی با آهنگی ملایم روایت می شود.
این روش در شرک یک به نتیجه زیبایی دست یافت و در شرک ۲ نیز کماکان تا حدودی جذابیت خود را حفظ کرد، اما در قسمت سوم نتیجه یی کاملاً خسته کننده و کسالت بار به بار آورد. کودکان کماکان هیولای سبز قسمت سوم را با خر باهوش و نکته سنجش دوست خواهند داشت، اما بزرگسالان فرمول کلی فیلم را تکراری و یکنواخت خواهند یافت.
شرک ۳ نمونه یی کلاسیک از یک فیلم است که تنها به این دلیل ساخته شده که قسمت های پیشین آن برای تولیدکنندگان آن سودآور بوده است (تنها درآمد داخلی این فیلم ها در امریکا ۴۳۵ میلیون دلار بوده است). شکل گیری این اثر دلیل خلاقه یی نداشته است بلکه تنها جزء فیلم های ساده یی است که به تولید انبوه می رسند تا کسب درآمد کند و دلیلی بر حاکمیت سرمایه داری در عرصه کار است.
شاه هارولد (با صدای جان کلیز) فرمانروای سرزمین دور دور در آستانه مرگ است و پیش از آن شرک را به عنوان وارث تاج و تخت معرفی می کند. این مسوولیت برای شرک (با صدای مایک مایرز) وحشت آور است، در نتیجه او به دنبال یک جانشین مناسب می گردد تا حکومت را به دست او بدهد در حالی که تنها کاندیدای وی برای این مقام جوانی به نام آرتور (با صدای جاستین تیمبرلیک) است.
شرک، الاغ (ادی مورفی) و گربه چکمه پوش (آنتونیو باندراس) برای یافتن آرتور عازم سفر می شوند، اما هنگامی که او را در یک دبیرستان می بینند، درمی یابند اوضاع چندان نویدبخش نیست. در همین زمان در سرزمین دور دور کودتایی صورت گرفته.
شاهزاده جذاب (با صدای روپرت اورت) که از نقش های تزئینی خسته شده، کنترل اوضاع را به دست گرفته و شاهزاده خانم فیونا (کامرون دیاز)، ملکه لیلیان (جولی اندروز)، سفیدبرفی، سیندرلا، زیبای خفته، راپانزل و چند نفر دیگر را به اسارت خود درآورده است. شرک هنگام بازگشت با سرزمینی مواجه می شود که با آنچه در هنگام ترک آن دیده بود کاملاً فرق دارد. اما او چگونه از پس شاهزاده بدجنس و لشکرش که متشکل از شخصیت های منفی داستان های قدیمی است برخواهد آمد؟
تنها می توان به بخش خیرخواه شخصیت لشکر بدجنس ها امیدوار بود. خط اصلی داستان بدعت و جذابیت چندانی در خود ندارد اما مساله این است که وقتی از اکثر قابلیت های داستان در دو قسمت قبل استفاده شده است، جز آنچه ساخته شد چه اتفاق دیگری می توانست در شرک ۳ بیفتد و خط داستانی چه صورت دیگری می توانست به خود بگیرد؟
داستان که توسط چهار نویسنده به نگارش درآمده است، مزایای اندکی نیز دارد. طبق رویه معمول در قسمت های پیشین شرک، قسمت سوم نیز حاوی لحظه هایی هوشمندانه و مفرح است که نشان از درک و هوش نویسندگان دارند.
به عنوان بهترین نمونه، می توانم به سکانس هایی اشاره کنم که شرک به طور موقت وظایف پادشاهی را برعهده می گیرد؛ تلاش او برای اعطای مقام شوالیه گری یا نامگذاری یک کشتی که هیچ یک موفقیت آمیز نیستند. همین طور تماشای سفیدبرفی که به صورت یک جنگجو (نینجا) درمی آید می تواند جذاب باشد. در شرک ۳ تعداد اشاره ها و کنایه ها به مسائل شناخته و دیده شده در فرهنگ پاپ به اندازه دو فیلم قبل نیست.
از بارزترین نمونه های موجود در این فیلم اشاره به فیلم «بچه رزمری» و «مرد شش میلیون دلاری» است و در قسمتی از فیلم نیز «جولی اندروز» یک خط از ترانه «چیزهای مورد علاقه من» (از فیلم «آوای موسیقی»/ «اشک ها و لبخندها») را می خواند. کارگردانی شرک ۳ برعهده تیم دو نفره کریس میلر و رامان هوی بوده که هر دو پیش تر نیز در گروه تولید قسمت های اول و دوم مشارکت داشته اند. میلر در شرک یک و ۲ نوشتن بخشی از دیالوگ ها را برعهده داشته است و هوی نیز مشاور انیماتورها در فیلم های قبلی شرک بوده است.
اثر مشترک این دو بیش از هرچیز به لحاظ جذابیت های بصری قابل توجه است و می توان گفت خیره کننده ترین شکل انیمیشن کامپیوتری که تاکنون ساخته شده را به نمایش می گذارد. هرکدام از فریم های شرک ۳ صاف، شفاف و درخشان است و بافتی ظریف و عمیق و جزئیاتی پرداخت شده دارد.
خصوصاً عضو تازه وارد خانواده شرک، آرتور به صورت حیرت انگیزی طبیعی و زنده به نظر می رسد و می تواند دلیلی باشد برای تغییر وضعیت انیمیشن و سهولت ساخت انیمیشن های طبیعی و زنده نما در عصر حاضر. با توجه به این موضوع شاید بتوان همه حرف و حدیث ها پیرامون داستان نخ نمای فیلم را فراموش کرد و خیلی ساده تنها سعی کرد از قدرت انیماتورها در طراحی و رنگ های درخشان فیلم لذت برد. صداپیشگان فیلم تقریباً کار خود را خوب انجام داده اند.
مایک مایرز، ادی مورفی، امی پوهلر، چری اوتری (زیبای خفته) و مایا رودلف (راپانزل) همگی اسلوب ویژه یی در سخن گفتن دارند و همچنین به دو عضو گروه مونتی پیتون، جان کلیز و اریک آیدل (در نقش مریلین جادوگر) می توان اشاره کرد. برجسته ترین هنرنمایی در عرصه صدا نیز متعلق به ادی مورفی است هرچند در شرک ۳ به اندازه فیلم های پیشین سرزنده و پرشور اجرا نمی کند. صدای جاستین تیمبرلیک در نقش آرتور چندان به یادماندنی نیست، هرچند شاید دلیل این موضوع آن باشد که سخن گفتن از زبان کاراکتری ضعیف مانند آرتور را برعهده دارد.
شرک ۳ بر مبنای فرمولی کلی ساخته شده که آن را برای افراد پیش از ورود عدد سن شان به مرز دو رقم مناسب می سازد، مشکل اینجا است که فیلم چیزی برای عرضه به سنین بالاتر ندارد. در شرک های قبلی ما با داستان هایی طرف بودیم که می توانست بینندگان را در هر سن و سالی سرگرم کند.
والدینی که فرزندان شان را به سینما می بردند، خود نیز با لبخند رضایت از سالن خارج می شدند و جوانان از تماشای این فیلم لذت می بردند اما شرک ۳ انیمیشنی مانند بقیه انیمیشن ها است که از جذابیت های شرک فاصله گرفته و مخاطب آن برخلاف انتظارش با نسخه یی تکراری از فیلمی با پایانی از نوع «و تا آخر عمر با خوبی و خوشی زندگی کردند» مواجه می شود.
این طور که پیدا است به لحاظ هنری چشمه این خلاقیت و تازگی خشکیده است، اما هیچ بعید نیست که شرک چهارمی هم در کار باشد. تمام آنچه لازم است دستمزدی بالا و پیش بینی گیشه یی خوب است که می تواند به آسانی انیماتورها را وادارد که به هر مشقتی که هست تا پیش از خشک شدن جوهر چک های این فیلم، دست به کار فیلم بعدی شوند.
جیمز براردینلی
منبع : روزنامه اعتماد