پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ما <چند نفر> و <منصور>


ما <چند نفر> و <منصور>
<سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود / که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند>ما چند نفر بودیم، بی‌اغراق ما چند نفر بودیم که برای یادمان دوست شاعرمان <منصور بنی‌مجیدی> رفته بودیم؛ از بندرعباس و کرج و تهران تا آستارا که دیگر <منصور> ندارد. ما چند نفر بودیم و دیگرانی هم بودند که با ما همسفر شده بودند به هوای فالی و تماشایی!شاید آن دیگرانی که شوخ و کنجکاو آمده بودند، نمی‌دانستند ما و منصور زمان را چگونه گذرانده بودیم، شاید نمی‌دانستند <منصور> چقدر برایم از اضطراب و رویاهایش گفته بود و من از کلماتی که همیشه در ذهنم می‌دوند، شاید آن دیگران [که جوان‌تر و تازه‌کارتر بودند] نمی‌دانستند <موسی بندری> با بغض به بیرون از اتوبوس خیره شده بود و به انسانیت و لطافت روح <منصور> فکر می‌کرد و <منصور بنی‌مجیدی> دیگر کنار من و موسی نیست. آنها نمی‌دانستند <علیشاه مولوی> آن‌قدر گریست که از پیرمردی به سن او بر نمی‌آمد.
به آستارا که رسیدیم، گویی همه چیز مثل یک سناریو بود، گویی مرگ منصور و مراسم یادمان او دستاویزی برای به رخ کشیدن‌ها و خودنمایی‌ها بود؛ عده‌ای می‌خواستند نقش قهرمان این سناریو را داشته باشند! نقش <برنامه‌گردان>، <طراح> و <بهترین دوستان...!>
اما بهترین پاسخ را به شعور و شور و شعر <منصور بنی‌مجیدی> مردم آستارا دادند، آنها که صادقانه و با صمیمیت به مراسم یادمان معلم شهرشان و شاعری برخاسته از دریا و جنگل آستارا آمده بودند. سالن سینمای شهر آستارا کاملا‌ پر بود و عده‌ای هم روی پله‌ها نشسته بودند، مردم ۴ ساعت برنامه یادمان را با صبر و حوصله تحمل کردند و با دقت به شعرها و خاطرات دوستان <منصور بنی‌مجیدی> گوش دادند و سعی کردند از میان کلمات ما تکه‌های جدیدی از روح و شعر <منصور> را کشف کنند.
<علیشاه مولوی> درست می‌گفت: <در تاریخ ادبیات معاصر کشورمان چنین مراسمی و چنین شور و شوقی کم‌نظیر است.> واقعا کم پیش می‌آید که چند شاعر از نقاط مختلف کشورمان برای یادمان دوستشان مسیری طولا‌نی را بپیمایند و حضور پیدا کنند. جدای از تلا‌ش و همدلی <علیشاه مولوی> که در برگزاری این مراسم نقش زیادی داشت، روح شعر و شاعرانگی بود که من و موسی بندری، علیشاه مولوی و دو، سه دوست شاعر دیگر را به آستارا کشاند، ما به آستارای بی‌منصور رفتیم که بفهمیم و بفهمانیم که شعر تنها نیست، که شاعر تنها نمی‌میرد و حتی پس از مرگ هم تنها نمی‌ماند، که <منصور> همه ما است و ما همه او هستیم.

رضا قنبری
منبع : روزنامه اعتماد ملی