یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
اگرچه تلخ اما کوچی زیبا داشت!
بوی خوش و صدایی، نسیمی كه خنكای آن بسی دلانگیز بود، نوایی كه شنیدنش هم آشنا بود و هم غریب اما خواستنی بود، خواستنی بود از آن رو كه به كمال رسیده بود و زمان، زمان پریدن بود. پریدن در یك غروب كه خود آغاز یك طلوع بود. با خود میگویم آیا این پرواز بود یا وصال و شاید پروازی درخور وصال. شاید آنچه بود و گذشت در ظرف باور نگنجد اما هر چه بود زیبا بود. به زیبایی یك لبخند بر چهرهٔ مردی كه گویی عزم سفر دارد. به زیبایی گلهای سپیدی كه در نبودش فضای خالی را پر میكنند و در غمش اشك بر چهره دارند، و به زیبایی یك سایه كه بر آستانه در، خواهش همراهی دارد و او همراه میشود؛ او كه كوهِ اندامش برف انتظار بر چهره دارد، او ندای وصل را میشنود و دست در دست سایه در یك نیمهشب عروج میكند و غروبش را در یك طلوع درهم میآمیزد. بیشك باز هم در باور نمیگنجد كه چهل روز گذشت. اما هر چه بود زیبا بود به زیبایی نامِ خدا. سید تقی برومند یزدی متولد ۱۲۹۵ از نوادههای بحرالعلوم نجفی از دانشمندان بزرگ اسلام و فرزند میرزا سید احمد از ایرانیان مقیم نجف اشرف كه به كار اداری در زمان احمد شاه قاجار مشغول بود. مادرش مجدالملوك از خانواده شاهزادگان قاجار. وی در خیابان ری كوچه آبشار به دنیا آمد. او پس از تحصیل در دوره ابتدایی و دبیرستان و مدرك دیپلم گرفت. همچنین به زبانهای عربی و فرانسه مسلط بود. او مشاغلی نظیر رئیس اداره دخانیات، رئیس حسابداری اداره برق و سپس شغل آزاد در صنف الكترونیك داشت. در علوم دینی و قرآنی صاحبنظر بود و سالها با استادان حوزوی و دینی حشر و نشر داشت. حافظ قرآن و مفاتیح بود و به بسیاری از احادیث اسلامی احاطه داشت. از خادمان اهل بیت و ائمه اطهار به شمار میرفت. در صنعت شعر تبحر كافی، و به آثار شعرایی چون سعدی، حافظ، نظامی، ... شناخت كافی داشت. خود نیز طبع شعر داشت و خط نستعلیق را بسیار خوش مینوشت. از بنیانگذاران هیئت زائرین كربلا در سرچشمه تهران بود كه برای اولینبار ضریح حضرت زینب را به دمشق بردند. ایشان در كربلا جزء نمازگزاران ركاب حضرت امام خمینی بود و از معتمدین محل در مسجد «میرفخرایی» واقع در چهارراه خورشید و مسجد «سادات اَخوی» و حسینیه «احمدیه» واقع در خیابان ایران. در جهت ساخت حسینیهٔ «احمدیه» همكاری بسیار داشت. ایشان از مدیران و سهامداران صندوق قرض الحسنه «گنج بیپایان» واقع در خیابان ایران بود كه نیاز بسیاری از مستمندان را برطرف میكرد و مشكلگشایِ مردمِ نیازمند در امور خانوادگی بود. در كسب و كار و امور مالی، بسیار جهاتِ شرعی را رعایت میكرد و از سالها قبل خمس مال خود را داده است، و همیشه میگفت: كه «هر كس اصول اسلامی را رعایت كند و خمس و زكات بدهد هیچوقت ثروتاندوزی پیش نمی آید و هر كس به اندازه نیازش خواهد داشت.» از غیبت كردن و دروغ گفتن بیزار بود. امر به معروف و نهی از منكر را ترك نمیكرد. با همه مهربان و حلّال مشكلات همه بود. او در ۸۹ سالگی به خواست و تقدیر الهی با آرامشی بسیار زیبا، كه خداوند برای بندگان مقدسش در نظر میگیرد، دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت. به جایی كه همیشه تحت عنوان دنیای واقعی نام میبرد تا با پیامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) كه عمری را با عشق آنها سپری كرده بود محشور گردد. وی بنا به خواست خود در «باغ بهشت موسی بن جعفر» شهر مقدس قم دفن شد زیرا همیشه میگفت: «در روایت آمده كه یكی از درهای بهشت به آنجا باز میشود.» وی شبهای اول هر ماه را با دوستان خویش در مقبرههای باغ بهشت به سر میبرد و تا صبح به راز و نیاز با خداوند مشغول بود. همچنین شبهای هر جمعه در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم، تا صبح به شبزندهداری و راز و نیاز میپرداخت. به مناسبت بیتوتهٔ شب جمعه، نهم شوال المكرم سال ۱۴۰۵ هجری قمری مطابق با شب هفتم تیر ۱۳۶۴ هجری شمسی، بر سر مزار مرحوم مغفور حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابوالفضل مصطفوی نوری در باغ بهشت علی بن جعفر علیهالسلام قم، این اشعار سروده شده است:
ای دریغا به نیمه شعبان
عید ما شد عزا از جور زمان
حاج ابوالفضل نور مصطفوی
پور زهرا سلاله علوی
عالم و زاهد و كریم و خلیق
مرشد و رهنمای و یار شفیق
بامداد دوشنبه هزار و چهارصد و پنج
رخت بربست زین سرای سپنج
مرغ شب تا به صبح راز و نیاز
كرد با كردگار بندهنواز
صبح آمد ورا چنین آواز
كه به سوی بهشت كن پرواز
زین ندا اوفتاد و شد مدهوش
شمع شبهای جمعه شد خاموش
رفت از این خاكدان بهسوی بهشت
گشت مدفون درون باغ بهشت
زین مصیبت قلوب ما بشكست
طاقت و تاب ما بشد از دست
حالیا بر مزار او جمعیم
همچو پروانه گرد این شمعیم
اشك از دیدگان همیباریم
ماتم و نوحه و عزاداریم
بار الها به حق هشت و چهار
تا بود برقرار لیل و نهار
رحمت خود ز وی دریغ مدار
ای خداوند قادر غفار
ای تقی بهر تسلیت برخوان
آیه كُل من علیها فان
«سید تقی برومندی یزدی»وی بسیار نكتهبین، بذلهگو و خوشمشرب بود و تا آخر عمر از هوش سرشار بهره داشت.
ایشان صبح روز هشتم خردادماه سال ۸۴ (هشتاد و چهار) درحالیكه اطرافیان را از طریق لطیفه همیشگی خود از مرگ قریبالوقوع خویش آماده میكرد با كمال آرامش غسل كرد و نیمهشب همان روز با رضایت و شوق به دیدار حق شتافت. آری او پرواز كرد و برای زمینیان یادگارهایی باقی گذاشت كه همیشه شمع محفل علم و هنر باشند. او زیبا رفت و خانوادهای هنرمند را یادگار گذاشت. بزرگترین فرزندش «مرتضی برومند»، اولین طراح روی چرم كه نقشِ عشق بر چرم میزند و تصویر كودكیاش با پدر، دستی مهربان است كه او را به دیدن تئاترهای قدیم تهران میبرد و دختر بزرگش «احترام برومند» كه خود تصویر و صدای گرمش خاطرهٔ كودكی جوانان امروز را نقش میزند، در وصف پدر میگوید: مهربانی را، او یادم داد؛ گذشت، شفقت و انسان بودن را با او شناختم؛ خدا را در زهد و تقوای او یافتم. نوجوانی، با یادآوری نیمهشبهای زیبای ماه رمضان كه با صدای او از خواب برمیخواستم در ذهنم میدرخشد، و اگر بخواهم حلاوت و شیرینی دوران كودكی را به یاد بیاورم، آبنباتهای چهارگوش زرد رنگ بازار حضرت عبدالعظیم را كه سوغات هر جمعهٔ او بود مانند یاقوت زرد در ذهنم زنده میشود و (دامادش) همسرش كارگردان و بازیگر نامآشنای ایران كه بازیهایش در اذهان چون یاقوتی میدرخشد، « داوود رشیدی» میگوید: پیر، مرشد و راهنما. وجودی پرآرامش و سرشار از معنویت با ذهنی پر از شعر و طنز و شوخی، آگاه و باهوش، گوهری كه او را از دست دادیم. «مرضیه برومند» كه یكی از بهترین كارگردانان موفق تلویزیون است و از میان آثارش میتوان به آرایشگاه زیبا، تهران ـ ۱۱، هتل، شمسی و مادام، مدرسه موشها، اشاره كرد و ساختههایش همیشه خنده بر لبهایمان نشانده در وصف پدر اشك گرم بر چشم دارد و لبخندی سرد بر گوشه لب.
«راضیه برومند» دختر دیگرش كه آثاری چون حكایت مسافر گمنام، گرگها، آرایشگاه زیبا، تهران ـ ۱۱ و سپیده و مه را در كارنامهٔ بازیگری خود دارد، از پدر میگوید: پدرم میگفت هرگاه احساس كردی در تنگنای مالی به سر میبری به یاد بیاور كه اگر تمام ثروت كره زمین بین ساكنین آن به تساوی تقسیم میشد چه بسا تو بیشتر در تنگنا بودی، پس شكرگزار باش... و من شكرگزارم؛ (دامادش) «بهرامشاه محمدلو» كه آقای حكایتی، خرس و كوزهٔ عسل، میزگرد كمدینهای ایران را در كارنامه كارگردانی و نیز گرگها، ۵۳ نفر، خانه آبی، معصومیت از دست رفته و كمین را در كارنامه بازیگری خود دارد، میگوید: پدر بزرگوار همسرم كسی بود كه ارتباط عمیق و نزدیك ذهنی با او داشتم، چنانكه از راه دور تصویر آرام خود را در گذر از زندگی دنیوی به من منتقل كردند. «طاهره برومند» كوچكترین دخترش كه مونس سالهای آخر حیات او بود و به ورزش و آموزش بیش از هنر علاقه دارد و هماكنون مربی تیم ملّی بانوان در رشته بدمینتون و نیز سرپرست گروههای آموزشی منطقه۱۴ و ۱۵ است در غم پدر اشك میریزد؛ و همسرش «عادل بزدوده» كارگردان و عروسكساز؛ كه اجرای تئاترهای بسیاری را در پروندهٔ كاری خود دارد، در نبود او، سكوت میكند.
«مجتبی برومند» كوچكترین پسرش كه فوق لیسانس اقتصاد است و در حال حاضر كارمند سازمان برنامه در سوگ پدر میگوید: هنوز جرئت نكردم به مرگ پدرم فكر كنم. مردی كه مظهر اعتقاد، دموكراسی، درستكاری و قناعت بود؛ و عروسش «صوفیا محمودی» كه داستانها و آثار ترجمهشدهاش، دل كودكان این مرز و بوم را شاد میكند میگوید: پدرم؛ هرگز مجالی نشد تا من دورت بگردم، پس حالا میشوم یك روبان سیاه و میگردم به دور تو در دستههای گل، در حلقههای گل و در تاجهای گل. اگرچه تلخ اما كوچی زیبا داشت. در غمش به سوگ مینشینیم، یادش را گرامی میداریم، روحش شاد.
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
شورای نگهبان آمریکا مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حجاب حسین امیرعبداللهیان جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی انتخابات مجلس دوازدهم عراق
تهران شهرداری تهران قتل سیل هواشناسی فضای مجازی سامانه بارشی شهرداری باران آموزش و پرورش یسنا سلامت
خودرو قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار قیمت خودرو یارانه بانک مرکزی دلار مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما سینما مسعود اسکویی صداوسیما کتاب موسیقی مهران غفوریان سریال
دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان عربستان نوار غزه انگلیس
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر مهدی طارمی جواد نکونام سپاهان رئال مادرید بارسلونا بازی باشگاه استقلال لیگ برتر انگلیس
باتری اپل اینستاگرام آیفون گوگل عکاسی ناسا مایکروسافت
خواب بیمارستان کاهش وزن فشار خون چای توت فرنگی آلرژی کبد چرب