یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


خبرنگاری چگونه حرفه ای است ؟


خبرنگاری چگونه حرفه ای است ؟
. . . خبرنگار به واقع آدم خوشبختی است ؛ نه از آنجور خوشبختیها که با داشتن ماشینهای مدل بالا و خانه های ویلایی آنچنانی یا توان حاتم بخشیها و مدیون کردنها و در جایگاه پدرسالارها قرار گرفتن بدست می آید ، نه . بلکه از آنجور خوشبختیها که نصیب درختها می شود و البته هرکسی را توان فهم طعم چنین خوشبختیی نیست . درخت بودن پذیرش تنهایی است در عین مرتبط بودن با دیگران و ساختن مکانی ... بهانه ای برای مرتبط شدن آدمها با یکدیگر و ...
و این اگر خوشبختی نیست پس چیست ؟
اما درخت بودن در عین حفظ گرما در دل زمین یخزده ، در عین لرزیدن از شوقِ بودن ، تلاش کردن و ماندن برای فایده رساندن به دیگران و برداشتن باری از دوش آنان ، خود شامل نگرانیها و دلهره هایی هم هست . آری درخت بودن نگرانیهای بیشمار دارد و خبرنگاری جمع تمام آن نگرانیهاست که مانند آن نوع خوشبختی که نصیب او شده است ، تا نباشی ، تا در جای او قرار نگیری آن را احساس نمی کنی . نگرانی هایی همچون درخت . نگرانی آنکه مباداکسی سایه ات راومیوه ات را برای خود و خودخواسته هایش محاط کند و آنوقت تو ببینی و شاهد باشی در خود ماندن و ناتوانی از ارتباط با دیگران را و ماندن در حصاری که از درون آن نه تو را یارای رساندن میوه و ثمر به «آنسوی حصاری ها» ست نه آنان را توانایی فهم تو و آنچه در درونت می گذرد . ماندن در حصار و نا امیدانه تلاش کردن برای ماندن ، اما اسیر در گردابی که هر لحظه تو را بیشتر از زندگان و زندگی دور می کند . . .
... و نگرانیهای دیگر . نگرانی آنکه مبادا کسی کودکی یا «عاقله ظاهر کودک صفتی» بر تنه ات پیامی حک کند و تو در خاموشی قاصر از آن باشی که فریاد کنی و آن انگ را از خود بزدایی و هر آنکه می گذرد پیامی از تو در یافت کند که از آن تو نیست .
... و باز نگرانی آنکه زورمندی با چوبهای خشکیده ی بی ثمر اما قویتر از تو و داشته هایت تو را و سایه ات را بر آن زمین بیاندازد که نه زمین تو ست .
خبرنگاری یعنی خوشبختی ودلهره و نگرانی و ... و تلاش و شهامت در ادای وظیفه ای سخت و گاه فراتر از توان . راه رفتن بر لبه ی تیغی که در هر سو افتادن ،از کف دادن فرصتی است یگانه و کم نظیر که شاید دیگر هرگز بدست نیاید .
آری خبرنگاری به واقع بر لبه ی تیغ راه رفتن است . راهی که به تمامی تلاش است برای فهمیدن ، دانستن و فهماندن . اما چگونه و در کدام بستر ؟ راهی که در وهله ی اول شجاعت طلب می کند و شهامت که فهمیدن و دانستن و تلاش برای رسیدن به آنها شجاعتی بس سترگ می خواهد و البته که شهامتِ دانستن و فهمیدن در قاموس هر انسانی نیست . کم نیستند آنها که در هراس از فهمیدن گوش و چشم فرو بسته اند و در حصاری که به دور خود کشیده اند شاخ و برگ جمع کرده اند و خشکیده اند بر جای . و کم نیستند آنها که در هراس از آنچه فهمیده اند بر جای خشکیده اند و خبرنگاری را جسارت فهمیدن لازم است و شهامت گفتن و فهماندن ، زیرا در این حرفه فهمیدن قدم اول است و کار اصلی فهماندن است و اطلاع رساندن . گفتن از حقایق و واقعیتها بی هراس از آنچه ممکن است ... . اما جز شجاعت ، گفتن را هنری طلب می کند که بواسطه ی آن بتوانی بفهمانی بی آنکه خشک کنی یا خشک شوی . بفهمانی حتی به آنانکه نمی خواهند بفهمند یا سخنی از دانسته های قبلی به فراموشی سپرده شان گفته شود .
اما خبرنگار را وظیفه ای است سخت . او موظف است که همواره مرز جسارت مجاز را ارتقا بخشد و بگوید ، بفهماند آنچه می داند ... از بازترین پنجره ی ممکن یا از روزنی که خود بگشاید با سخنی ، حرفی از جنس زمان و فراتر از زمان و زبان مجاز .
پس خبرنگار با ید روزنه های دانایی و دانستن ، فهمیدن و فهماندن و حقیقت و واقعیت را باز کند و او چه تنهاست در این میانه در این زمانه . اما چه خوشبخت است و چه دارنده ی فرصتی یگانه . زیرا او پلی است برای ارتباط میان آدمها و راهی است برای گذر انسانها به دانایی و دانستن فراتر از هر زمان و هر مکان . . . قدر فرصتها را بدانیم و گوهرها را بیهوده دور نریزیم .
دکتر مهدی پیروز نیا
منبع : هفته نامه فصل نو