پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آینده دین، و ادیان جدید


آینده دین، و ادیان جدید
جامعه شناسان دین و دین پژوهان اصولا رغبتی از خود در ارائه پیش بینی نشان نمی دهند. مع الوصف در این نوشتار سه پیش بینی جامعه شناختی مطرح شده:
۱) سكولاریسم محتمل ترین سناریوی دینی پایان قرن بیستم است كه همچنان در شكل سكولاریسم كیفی ادامه دار است، اگرچه از سكولاریسم كمّی (آماری) كاسته خواهد شد و جوامع دست كم در ظاهر دیندار خواهند شد و البته رشد دین داری با رشد دین مساوی نیست;
۲) دینِ نهادینه و سازمان یافته ناگزیر با چالش هایی مواجه، و رشد جنبش های جدید دینی و ادیان جدید بیشتر خواهد شد و البته جوامع و دولت ها عكس العمل های متفاوتی نسبت به فراگیری این پدیده نشان خواهند داد;
۳) به دلیل غفلت از ادیان سنتی و كاسته شدن از وزن تأثیرگذاری آنها در جامعه، ادیان جدید با تكیه بر آموزه های متفاوت رشد خواهند كرد. اما این رشد خود به نزاع داروینی و تنازع بقا میان آنها خواهد انجامید. پیش بینی می شود تاسال۲۰۲۰ این سه مهم، یعنی رشد سكولاریسم البته در نوع كیفی آن، افول ادیان سنتی و نهادینه، و رشد و رقابت ادیان جدید محوری ترین مسائل در بستر دین و دین داری باشد.
قدری شگفت آور است كه در كنفرانسی[۷] را فراگیر ساخت; اصطلاحی فاقد هر گونه ارزش داوری كه در مقایسه با دو اصطلاح «فرقه» و «كیش» مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. اصطلاح متأخرِ «ادیان جدید» نیز به كار گرفته شد تا بر ادیان جدیدتر و سازمان یافته كه غالب آنها ریشه در قرن ۱۹ دارند، مانند مورمون ها یا شهود یهوه، اطلاق گردد. دانشمندان به این اصطلاحات روی خوش نشان دادند و تقریباً تمامی آنان برای پرهیز از كاربرد واژه های تحقیرآمیز و تحقیركننده «فرقه» و «كیش»، این دو اصطلاح را پذیرفتند. اما در تعریف و تعیین حد و مرزهای این دو نام هرگز اتفاق نظری واقعی میان آنها پیدا نشد. برخی صرفاً گروه های دینی قرن بیستم را جدید شمردند و برخی دیگر «ادیان جدیدِ» پایه گذاری شده در قرن نوزدهم را نیز داخل دانستند. برخی تنها كاریزمایی بودن را ملاك قرار دادند و برخی دیگر معیار آموزه ای را در نظر گرفتند و تنها در جاهایی كه جدایی های افراطی از خط فكر سنتی مسیحی و از دیگر ادیان مانند بودیسم، اسلام، یهودیت و هندوئیسم ظاهر شد، از واژه «ادیان جدید» یا «جنبش های نوپدید دینی» استفاده كردند.
دسته بندی های فرعی دیگری نیز ارائه شد. در ژاپن كشوری كه واژه شین شوكیو (Shin Shukyo)] ادیان جدید[ مورد قبول دانشمندان آن مرز و بوم قرار گرفت برای پرهیز از كاربرد واژه تحقیرآمیز «شینكو شوكیو (Shinko-Shukyo)]ادیان تازه تولدیافته[ یا ادیان فاقد سنت، میان دو طبقه تمایز قایل شدند: ادیان قدیمی تر و بزرگ تر; (شین ـ شوكیو) و ادیان پس از جنگ جهانی دوم (شین شین ـ شوكیو یا ادیان جدید جدید). با این همه، پرسش های بی پاسخ زیادی باقی مانده است: آیا پنجاهه گرایان (Pentecostist) بخشی از جنبش های نوپدید دینی اند؟ درباره جنبش های بنیادگرایی كه در امریكای لاتین، افریقا و آسیا پایه ریزی شده اند، چه می گویید؟ آیا باید الهیات یا رفتار را ملاك قرار داد؟ كلیسای تازه كار افریقا (كه به كلیساهای مستقل افریقا معروفند) چه هستند؟ آیا جنبش های نوپدید دینی ای وجود دارند كه از درون اسلام سربرآورده باشند؟ برخی جنبش های مورد بحث بر این باورند كه اصطلاح «جنبش های نوپدید دینی» یا «ادیان جدید» اگرچه در مقایسه با واژه های «فرقه» و «كیش» محترمانه ترند امّا تا حدودی از معنای ادیان «مورد احترام» فاصله دارد.
در قرن بیست و یكم، در میان بحث های رو به تزاید، صداهایی چند در حالی كه نسبت به كاربست جرم شناسانه واژه های «فرقه» و «كیش» از سوی دولت های كیش ستیزی مانند فرانسه، روسیه و چین اعتراض داشتند كاربرد اصطلاحات «جنبش های نوپدید دینی» و «ادیان جدید» را متوقف كردند و به جای آن ترجیح دادند كه از «خانواده هایی» متشكل از انجمن های دینی و معنوی ظهوریافته، سخن به میان آورند. پرفسور گاردون ملتون در كتاب دائرهٔ المعارف ادیان امریكایی و نیز این جانب در كتاب دائرهٔ المعارف ادیان در ایتالیا آغازگر این رویكرد بودیم. من به رغم عهده دار بودن مدیریت «مركز مطالعات ادیان جدید» و عضویت فعال در گروه ادیان جدید آكادمی ادیان امریكا، هنوز تردید دارم كه این طبقه بندی ها آینده ای داشته باشند.
آنها تا مدتی با ما خواهند بود و تا زمانی كه برای مقابله با حركت های كیش ستیز و مقابله با كیش ها ضروری باشند، از آنها بهره می گیریم، اما در نهایت روزی از صحنه بیرون خواهند رفت و به همین دلیل است كه ترجیح می دهم در این جا از آینده سناریوی دینی بزرگ تری بحث كنم و مجال را برای بحث از جنبش های نوپدید دینی یا ادیان جدید باقی گذارم.
جامعه شناسان به طور كلی و دانشمندان دین به طور خاص اصولا در ارائه پیش بینی ها رغبتی از خود نشان نمی دهند. هاروی كاكسِ الهیدان در كتاب برجسته و خودپاسخگوی خویش به نام آتشی از آسمان[۹] غلط از آب درآمد، اظهار می كند كه باید جامعه شناسان را به سبب این كه او را گمراه كرده اند، سرزنش كرد. به عبارت دیگر، خودِ این واقعیت كه بسیاری از پیش بینی های دهه ۱۹۷۰ درباره دین در سال ۲۰۰۰ نادرست از آب درآمد، می تواند كورسوی امیدی در دل ها زنده كند. در واقع، با وجود نادرست بودن بسیاری از پیش بینی ها، برخی از آنها به حقیقت پیوسته اند. شماری از گرایش های دینی در دهه ۱۹۷۰ مورد توجه قرار گرفتند; تعدادی در ورطه نابودی افتادند و برخی تا امروز ادامه یافته اند. با عبرت آموزی از خطایی كه د انشمندان دین در دهه ۱۹۷۰ مرتكب شده اند، می توانیم امیدوار باشیم كه دست كم مرتكب خطاهای دیگری شویم و پیش بینی هایی ارائه كنیم كه در همان نگاه اول نامربوط به نظر نرسد.
محققان دهه ۱۹۷۰ با در نظر گرفتن سال ۲۰۰۰ سه نوع پیش بینی دینی انجام داده بودند كه تمامی آنها تا حدودی نابجا بودند، اما به طور كامل خالی از حقیقت و نادرست نبودند.
یكم، جامعه شناسان، اگرچه بیشتر در اروپا نه در امریكای شمالی، سكولاریسم را محتمل ترین سناریوی دینی پایان قرن بیستم تلقی كردند. آنان ابراز داشتند كه فرایندی كه با نهضت روشنگری آغاز شد، ادامه می یابد یعنی دین هر چه بیشتر نامربوط می شود. برخی (در حد یك اقلیت) از این نیز فراتر رفتند; و بیرون رانده شدن دین را به معنای سرنوشت تكاملی و محتوم دین برآورد كردند. تعدادی بیشتر پیش بینی كردند كه در سال ۲۰۰۰ دین در مقایسه با سال ۱۹۷۰، بدون این كه از سال ۱۹۵۰ سخن بگوییم، نامربوط تر شود. در اواخر دهه ۱۹۹۰ اجماعی میان جامعه شناسان پدید آمد كه از نادرستی نظریه سكولاریسم حكایت داشت. شماری از جامعه شناسان امریكایی به ویژه آنان كه مروّج نظریه های گزینش عقلانی[۱۰] بودند، به این نتیجه رسیدند كه سكولاریسم صرفاً خطایی اروپایی بود; نوعی عمومیت بخشی به پدیده ای محلی كه تنها چند كشور اروپایی، بهویژه فرانسه و آلمان، را در بر گرفته بود. نظریه های سكولاریسم در اروپا مقبول باقی ماند، اگر چه در آن جا نیز كسانی پیدا شدند كه این نظریه ها را بیشتر تفكر آرزومندانه جامعه شناسان سكولار ضد دین به حساب آوردند.
در واقع، از نظر آماری نظریه های سكولاریسم به یقین نادرست بودند. بر اساس آمار برخی نظرسنجی های صورت گرفته، دین در سال ۲۰۰۰ در مقایسه با دهه ۱۹۷۰ شایع تر شده است. شمار كسانی كه خود را «مذهبی» می خوانند تقریباً در تمامی كشورها، از جمله دنیای غرب، رو به فزونی گذاشته است. پوشش رسانه ای نسبت به پدیده های دینی نیز مانند دهه ۱۹۹۰ رو به افزایش است; شاهد ما بر این ادعا گزارش حوادث و وقایع بین المللی در ارتباط با شخصیت ها و جنبش های دینی است; از پاپ ژان پل دوم تا دالایی لاما، از بنیادگرایی اسلامی تا جنبش انجیلی پروتستانی. با این همه، این نیز حقیقت دارد كه در پایان دهه ۱۹۹۰ فضای سردتری دست كم در حوزه مطالعات آكادمیك دین حاكم شده است. دیگر به آسانی نمی توان از نادرست بودن نظریه های سكولاریسم سخن گفت. گفته شده است كه تنها نظریه های آماری سكولاریسم نادرست بودند.
شمار دین نه تنها كم تر نشده كه انواع گوناگون دین ظهور یافته است. دین با تمام اهمیت و برجستگی رسانه ای همچنان در تعیین گزینه های اخلاقی و سیاسی، چه در حوزه فردی و چه در عرصه اجتماع به ویژه در غرب و ژاپن، دارای كمترین تأثیرگذاری است. پارادكس جالبی بروز كرد; دین به رغم فراگیری و اهمیت یافتن، كمتر دخیل و مربوط به حساب می آید; به بیان دیگر نظریه های كیفی سكولاریسم همچنان مورد توجه اند. واژگونی بزرگ دینی در دهه ۱۹۹۰ در عین حال كه «كمّیت» دین در جامعه را فزونی بخشید، از ایجاد تغییر قابل توجه و مهم در «كیفیت» آن ناتوان ماند.
از آن جا كه اهمیت یافتن دوباره دین در دهه ۱۹۹۰ را به سختی می توان به دهه های بعدی نیز نسبت داد. دلیلی بر این پیش بینی نخواهیم داشت كه این گرایش احتمالا در دهه های بعدی معكوس نشود و من در این جا به برخی تأملات خویش درباره آنچه ممكن است در بیست سال آینده اتفاق افتد، اشاره می كنم. با آن كه راهی برای پی بردن به جزئیات نداریم، می توان پیش بینی كرد كه سكولاریسمِ كیفی همچنان در دهه ۲۰۱۰ باقی باشد. دین هم در اجتماع و هم در رسانه ها مهم باقی خواهد ماند اما بسیاری از تصمیم های فرهنگی و سیاسی بدون توجه به دین گرفته خواهد شد. برای نمونه، بعید است كه این رشد قابل پیش بینی مخالفت های فردی با سقط جنین و حقوق هم جنس بازان در آینده به تلاش های سازمانی مؤثر مبدل شود و تحولات عمده ای را در قانونگذاری، در امریكا یا در اروپا، تحمیل كند. به ما گفته شده است كه در كشورهای اسلامی از سكولاریسم كیفی (و البته نه از سكولاریسم كمی) خبری نیست، اما این نیز ممكن است در سوی دیگر یك اشتباه باشد.
بنیادگرایی یك پدیده پیچیده، آمیزه ای از مضامین سیاسی و دینی است و به خودی خود نمی تواند به افزایش تدین و دینداری بینجامد. حاكمان و سیاسیون به ارائه خدمات گفتاری به اسلام ادامه می دهند، در حالی كه در واقع ایمان را برای اهداف صرفاً سیاسی خویش آلوده می كنند (اگرچه در اسلام تمایز روشنی میان دین و سیاست وجود ندارد).[۱۱]
دوم، پیش بینی دوم دهه ۱۹۷۰ این بود كه ادیان سازمان یافته راه گریزی از افول نخواهند داشت. در اروپا، برخلاف دیگر قاره ها، بسیاری معتقدند كه این پیش بینی در مقایسه با سكولاریسم كیفی نادرستی كمتری داشت. گذشته از همه این ها، شمار كسانی كه در هر هفته در مراسم مذهبی شركت می كنند، در بیشتر كشورهای اروپایی رو به كاهش نهاده است، اگرچه در ایتالیا در سال های اخیر عكس قضیه را شاهدیم. رشد دین داری به معنای رشد دین نیست. اگر این درست باشد باید آن را یك پدیده اروپایی دانست كه به دو كشور بزرگ غیراروپایی مانند ژاپن و كانادا نیز كشیده شد. این یك واقعیت كم و بیش شناخته شده است كه دین (و نه فقط دین داری) اگرچه در شرایطی كاملا متفاوت، در حال رشد است; در آسیا، افریقا، منطقه آسیا ـ اقیانوسیه، ایالات متحده امریكا و امریكای لاتین. هاروی كاكس در كتاب آتشی از آسمان می گوید كه آمارهای اروپایی ممكن است نادرست باشند، زیرا، مانند آمارهایی كه درباره حضور امریكاییان در مراسم مذهبی در دهه ۱۹۶۰ جمع آوری شده اند، از پوشش دادن صدها كلیسای مستقل محافظه كار، انجیلی و پنجاهه گرایِ بنیادگرا و سازمان های كاریزمایی كاتولیك غفلت كرده اند. شمار جهانی پنجاهه گرایان و كاریزمائیان به طور كلی بیش از چهارصدمیلیون نفر است. محققان پنجاهه گرایی جسورانه شمار پنجاهه گرایان را برای سال ۲۰۲۰ و حتی ۲۰۱۰ نیم میلیارد نفر تخمین زده اند.
به چند دلیل پنجاهه گرایان به آسانی قابل شمارش نیستند و این امر ممكن است آمارهای ارائه شده را مخدوش كند. بر این اساس، برخی پیش بینی های دهه ۱۹۷۰ درست از آب درآمدند. كسانی بودند كه پیش بینی می كردند كه كلیساهای محافظه كار رشد خواهند كرد، در حالی كه كلیساهای لیبرال رو به افول خواهند نهاد. یك نمونه از این دست كتابِ دین م. كِلی به نام چرا كلیساهای محافظه كار در حال رشدند؟ تحقیقی در جامعه شناسی دین[۱۲] است. كلی به خلاف حكمت عامه پسند رسانه ها پیش بینی كرده است كه در همه جای دنیا بنیادگرایی و دین محافظه كار كه غالباً قانونی سخت و اخلاقی را تبلیغ می كنند، رشد خواهند كرد. كلی گفته است كه كلیساها با منطبق شدن با بیشتر معیارهای اخلاقی لیبرال باز قادر به نگهداری مردم نخواهند بود. در واقع، لیبرال ها تحسین می شوند اماكسی به آنها ملحق نمی گردد و محافظه كاران ترك می شوند.از سوی دیگر در جامعه ای كه لیبرالیسم در حال رشد است، محافظه كاران، كه هیچ گاه كاهشی واقعی در آنها دیده نشده، از پیوستن به یك دین سخت گیرتر و محدودتر خرسند خواهند بود. این قضیه، البته در كشورهای اسلامی و نیز در یهودیت، هندوئیسم و مسیحیت صادق است. گذشته از یك افولی عمومی در دین سازمان یافته، در عوض شاهد حركتی ساده از صورت های لیبرال به دین سازمان یافته محافظه كار (و بنیادگرا) خواهیم بود. به پیروی از محققان پنجاهه گرا و بنیادگرا ممكن است به این پیش بینی دست بزنیم كه در صورت وجود چنین گرایشی در دهه های آتی، شاهد سرعت گرفتن آن خواهیم بود. شگفت آور این كه بنیادگرایان، از جمله گروه های رادیكال اسلامی، و محافظه كاران با سرعت بیشتری در تصاحب و بهره گیری از فرصت های جهانی شدن و تكنولوژی جدید گام خواهند برداشت. گروه های رادیكال محافظه كار دست به ایجاد شبكه های پیشرفته جهانی و معرفی های اینترنتی خواهند زد. در واقع، تنها مانع پیش روی رشد آنها موانع سیاسی است كه عبارت اند از قانون گذاری تبعیض آمیز علیه اقلیت ها در برخی كشورهای امریكای لاتین و تعقیب غیرقانونی در دنیای كمونیستی. از آن جا كه این موانع به مرور زمان برداشته می شوند ـ اگرچه هنوز در سال ۲۰۰۰ در چین وجود دارند ـ گروه های محافظه كار به حد شگفت آوری رشد خواهند كرد. در دهه ۲۰۱۰ هیچ سناریوی دینی بدون دربرگرفتن یكی از برجسته ترین بازیگران این عرصه كه عبارت اند از كاتولیك های كاریزیای محافظه كار، پروتستان های پنجاهه گرا، كلیساهای مستقل بنیادگرا، ملی گرایان هندو، بنیادگرایان اسلامی، یهودیان ارتدكس وحسیدی و نیز نهضت های محافظه كار مشابه، نمی تواند ادعای حقیقت و اعتبار كند; چون تمامی جوامع نیز یك عنصر لیبرالی را در خود پرورش می دهند و صورت های معینی از دینِ منطبق شده با احساسات لیبرالی پساـتجددی نیز رونق خواهند یافت. یك مورد از این دست كه خوب است به آن اشاره شود، جنبش بودایی سوكا گاكّای است كه در عین حال كه در حال كامل كردن مرحله گذار به معنویت متجدد یا پسا ـ تجدد است، به احتمال قوی به رشدش ادامه خواهد داد. همچنین شاید در سال ۲۰۲۰ یا پس از آن، گروه های خردِ لیبرال با موضع گیری درباره مسائلی مانند سقط جنین، حقوق هم جنس بازان یا فمینیسم خود را از كلیسای كاتولیك روم و مذاهب دیگر جدا كنند. این گروه ها در صورت موفقیت در نهادینه سازی خود، به یقین توجهی نامناسب و رسانه ای را به خود جلب خواهند كرد; به رغم آن كه شمار اعضای آنها به طرز قابل ملاحظه ای پایین باقی خواهد ماند مذاهب لیبرالی بزرگ (مانند كلیسای اصیل پروتستان در اروپا) احتمالا روند افولش را ادامه خواهند داد.
سوم، پیش بینی سوم كه با وسواس اندكی در سال ۱۹۷۰ و با جسارت بیشتری در دهه ۱۹۸۰ بیان شد، آن بود كه به تناسب افول كلیساهای سنتی تقریباً تمامی كشورها برای رشد و گسترش «فرقه ها» و «كیش ها» آمادگی پیدا خواهند كرد. این پیش بینی هم درست بود و هم غلط; درست بود به جهت مطرح شدن شماری از «جنبش های نوپدید دینی» كه می توان آنها را در فهرست ادیان قرار داد یا نوآوری های جدید محسوب كرد. چندین هزار از این دین ها در شمال امریكا، اروپا، منطقه آسیا و اقیانوسیه، امریكای لاتین و خیلی بیشتر از این ها هنوز در افریقا وجود دارند. اما این پیش بینی از یك نظر نادرست نیز بود چون در عین حال كه شمار این «جنبش ها» رو به تزاید است، هیچ شاهد و دلیلی بر افزایش اعضای آنها نیز در دست نیست. در بسیاری از كشورهای دنیا، ادیانِ بدیل یا جنبش های نوپدید دینی كمتر از دو درصد جمعیت آن كشور را تشكیل می دهند، البته به استثنای كشورهای افریقایی و ژاپن كه این درصد بیشتر است. برخی ادیان جدید «قدیمی» مانند شهود یهوه یا مورمون ها از رشد فوق العاده ای در قرن بیستم برخوردار بودند. رُدْنی استارك[۱۴] در چین و شهود یهوه در فرانسه، هدف سال های پیش رو باقی خواهند ماند، كشورهای پذیرای مقررات تبعیض آمیز و كیش ستیز اقلیت های دینی خود را در حمایت و حراست كامل سازمان های بین المللی خواهند یافت.
دهه آغازین قرن بیست و یكم شاهد استفاده ابزاری از قوانینی خواهد بود كه به ایالات متحده این حق را اعطا می كند كه نقش دیده بان آزادی مذهبی را در سراسر جهان بازی كند; درست مانند كاری كه در زمینه حقوق بشر انجام می دهند: قوانینِ بین المللیِ آزادیِ مذهبی به شدت در امریكا مردم پسند می شوند و به احتمال بسیار قوی در حزب جمهوری خواه یا دمكرات بدون توجه به این كه این قوانین تا چه اندازه در برخی كشورهای اروپایی غربی و شرقی یا در چین نامقبول است، بر آن مهر تأیید می زنند و به دنبال اجرای آن می روند. ایالات متحده امریكا همچنین تلاش خواهد كرد تا از دین یا تدیّن جا افتاده و متساهل در شمال امریكا حمایت كند، اگرچه در جاهای دیگر اندكی عجیب (یا به شدت دارای جهت گیری مالی) به نظر آیند. فشار بین المللی احتمالا به سمت دشمنی با اقلیت های دینی «فرقه ها» یا «كیش ها» در بسیاری از كشورهای دنیا هدایت خواهد شد، اگرچه بروكراسی كیش ستیز سنگینِ فرانسه آخرین بوروكراسی خواهد بود كه از میان خواهد رفت. عامل دیگری كه به این قضیه رهنمون می شود، آن است كه بنابر مشاهدات، مقررات كیش ستیز دیگر چندان مؤثر نخواهند بود; شرایط سخت بیش از آن كه به نابودی و كاهش جنبش های دینی منتهی شوند، به قدرت دوباره آنها خواهد انجامید. اما تمامی این ها به یك رشد و توسعه فوق العاده «فرقه ها» و «كیش ها» در دهه های آینده نخواهد انجامید. هزاران جنبش نوپدید دینی همچنان به رقابت برای جذب درصد نسبتاً اندك جمعیت جهان ادامه خواهند داد.
در نتیجه، من و بسیاری از همكارانم در حوزه دین پژوهی از هم اكنون در این انتظار به سر می بریم كه دین، به ویژه ادیان «جدید»، بروز قوی تر هم به صورت سازمان یافته و هم به شكل غیرنهادینه در ظرف بیست سال آینده خواهد داشت. در آن زمان، اهمیت و برجستگی دین در رسانه ها بیش از آنچه اكنون هست خواهد بود. پوشش رسانه ای و واقعیت تجربی پذیر نیز چه بسا متفاوت از هم باشند; رسانه ها از آن حیث كه به افول ادامه دار دین می پردازند، نه به مذاهب و روحانیون لیبرال، احتمالا موفق خواهند بود. ماشین رسانه ها همچنین نور چراغ های خود را به طور مستدام بر رشد انواع گرایش های محافظه كار و بنیادگرا در میان ادیان خواهد تاباند. برخی ادیانِ جدیدِ «قدیمی» مانند مورمون ها یا شهود یهوه احتمالا به حدی رشد خواهند كرد كه بتوان بر آنها مهر ادیان اصیل زد. ادیانِ جدیدِ «جدیدتری» بروز خواهند كرد، در حالی كه برخی دیگر از آنها از بین می روند; شمار كلی اعضای آنها كه نسبت به كل جمعیت، درصد كوچكی است، ثابت باقی خواهد ماند. پیروزهای نهایی این میدان احتمالا پنجاهه گرایان، آیین كاتولیك كاریزمایی و اسلام جهانی شده خواهند بود. دشمنی رسمی و دولتی با دین از جمله با اقلیت های دینی و «فرقه ها» پدیده ای كم اهمیت تر خواهد شد. دینداران بسیار خوشحال خواهند بود كه می توانند نگاهی به عقب بیندازند و تصدیق كنند كه شایعه های مرگ خدا وقیحانه و اغراق آمیز بودند. با این همه، دین داران باز قادر نخواهند بود جهت گیری های فرهنگ و جامعه جهانی را مهار كنند، چون رقیب هایی كه از سوی عوامل و نیروهای سكولارتر سربرمی آورند همچنان قدرتمند باقی خواهند ماند.
از سوی دیگر به سادگی می توان شواهدی برخلاف این پیش بینی ها ارائه كرد و نادرستی آنها را ثابت كرد، اما اگر كسی نیازی ببیند همچنان مؤیدی وجود دارد كه به دنبال آن برود و آن این كه تحقیق و مطالعه درباره صورت های جدیدتر دین تقریباً كمترین ملال آوری را در میان مطالعات آكادمیك دارد و این دقیقاً به ظرفیت پایان ناپذیر دین در برانگیختن شگفتیِ حتی زیرك ترین شاهدانش برمی گردد.
ماسیمو اینتروویگنه ؛ باقر طالبی دارابی
۱]. Massimo Introvigne; مدیر مركز مطالعات ادیان جدید (CESNUR) در شهر تورین ایتالیاست كه موضوعات زیاد و گسترده ای درباره تاریخ و جامعه شناسی جنبش های دینی تدریس كرده است. تاكنون از وی بیش از سی عنوان كتاب به زبان ایتالیایی منتشر شده كه برخی از آنها به دیگر زبان های نیز برگردانده شده اند. اینتروویگنه امروزه به عنوان چهره ای سرشناس در زمینه مطالعات ادیان جدید مطرح است. ـ م.
[۲]. در روزهای پانزدهم تا هفدهم ژوئن ۲۰۰۱ كنفرانسی با عنوان «آینده دین» در شهر أوستا/انگلسبرگ سوئد برگزار شد. در این نشست گروهی از دانشمندان دین پژوه، دیپلمات ها، بازرگانان بین المللی و روزنامه نگاران حضور داشتند. مقاله حاضر یكی از مقالات ارائه شده در آن كنفرانس است. ـ م.
ysereH .[۳]
stceS .[۴]
stluC .[۵]
rekraB neeliE .[۶]
)sMRN( stnemevoM suoigileR weN .[۷]
.[۸]nevaeH morF eriF
.[۹]ytiC raluceS
eciohC lanoitaR .[۱۰]
[۱۱]. این سخن از یك نظر درست است، زیرا اسلام دینی است كه از آغاز با تشكیل حكومت از سوی پیامبر اكرم(ص) همراه بود، اما وقتی سخن از بنیادگرایی است فقط به اسلام اشاره كردن از جمله خطاهایی است كه بعضی از غربیان مرتكب می شوند. ـ م.
.[۱۲]noigileR fo ygoloicoS ni yduts A ?gniworG era sehcruhC evitavresnoC yhW
kratS yndoR .[۱۳]
gnog nulaF .[۱۴]
منبع : فصلنامه هفت آسمان