پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

همین حالا جنگ را متوقف کنید


همین حالا جنگ را متوقف کنید
جنگ باید هم اكنون و بلافاصله متوقف شود. این جنگ از همان ابتدا هم غیرضروری بود، حتی اگر بگوییم كه بهانه ای قابل توجیه داشت و حالا زمان آن رسیده است كه متوقف شود. هر روز هزینه های این جنگ بدون دلیل افزایش می یابد و تلفات خونباری را بر جای می گذارد، اما چیزی نصیب اسرائیل نمی شود. اكنون زمان آن رسیده است كه این جنگ متوقف شود، زیرا هر دو طرف می توانند مدعی شوند كه پیروز شده اند. اسرائیل به حزب الله خسارت وارد آورد و حزب الله نیز به اسرائیل صدمه زد.
تاریخ بیانگر این است كه هیچ موقعیتی بهتر از این برای دستیابی به صلح مناسب نیست. درس هایی را كه از جنگ «یوم كیپور» گرفتیم، به خاطر بیاورید، اسرائیل با بهانه های قابل توجیه و با به كارگیری ابزارهای نامشروع وارد جنگ شد. اسرائیل مدعی شد كه با حزب الله وارد جنگ شده است، اما در عمل لبنان را نابود می كند. اسرائیل تاكنون از این جنگ به بیشترین چیزی كه انتظارش را داشت رسیده است. بخش عمده منطقه هوایی «كناره هدف» تحت پوشش قرار گرفته است. نیروی هوایی می تواند به كاشتن تخم نابودی در مناطق مسكونی و دفاتر خالی از سكنه و پرتاب ده ها هزار بمب روی سنگرهای واقعی یا خیالی ادامه دهد، اما هیچ نتیجه مثبتی از این اقدامات عاید اسرائیل نخواهد شد.
كسانی كه می خواستند توانایی های بازدارندگی اسرائیل احیا شود، موفق شده اند. به هر حال این سازمان احتمالاً بار دیگر به این منطقه بازخواهد گشت و احتمالاً دوباره تجدیدقوا خواهد كرد. اكنون و در موقعیت كنونی یك توافق بین المللی قابل حصول است و بعید به نظر می رسد كه بتوان در آینده با صرف هزینه ای معقول به توافقی بهتر دست یافت.دستیابی به سایر اهداف اسرائیل- بازگرداندن سربازان ربوده شده و حذف حماس و نصرالله- حتی اگر جنگ چند هفته یا چند ماه به درازا بكشد، به هر حال كار دشواری است.
نیروهای اسرائیلی خواستار یك مهلت دوهفته ای شدند و پس از دو هفته نیز خواستار دو هفته دیگر خواهند شد. در چشم انداز هیچ اثری از یك پیروزی قاطع وجود ندارد.از سوی دیگر هزینه این جنگ سر به آسمان گذاشته است. هر روز بر انتقادهای بین المللی علیه اسرائیل و ابراز انزجار از آن افزوده می شود. این موضوع همچنین به عاملی در «امنیت ملی» اسرائیل تبدیل شده است. تصاویر بیروت به شدت چهره اسرائیل را مخدوش كرده است و همین طور هم است نه تنها در خیابان های جهان عرب تخم نفرت بیشتری كاشته شده است، بلكه در غرب هم همین طور. نه تنها صدها هزار لبنانی بلكه ده ها هزار غربی نیز كه در حال فرار از لبنان هستند در ترسیم تصویری از اسرائیل به عنوان حكومتی ویرانگر، ظالم و بی نزاكت سهیم هستند.این كه جورج بوش و تونی بلر اسرائیل را مورد حمایت قرار دهند، شاید برای ایهود اولمرت و رسانه های اسرائیلی تسلی بخش باشد، اما این حمایت برای توجیه میلیون ها مخاطب تلویزیون كه شاهد تصاویری از ویرانه ها هستند، كافی نیست.
تصاویری كه هرگز در اسرائیل به نمایش درنمی آید.جهان شاهد تمام مناطقی است كه ویران شده اند شاهد هزاران آواره كه با وحشت در حال فرار هستند و خانه ای ندارند و شاهد كشته یا زخمی شدن صدها شهروند.بدین ترتیب ادامه این جنگ نه اخلاقی است و نه ثمری دارد. ضربه ای اقتصادی كه از این جنگ وارد شده است، می تواند محدود باشد، فقط اگر این نزاع خاتمه یابد. عقبه اسرائیلی ها دیگر نمی تواند در پناهگاه امن خود بی تفاوت نظاره گر باشد. به تدریج شكاف ها رخ خواهند نمود و شهروندان خواهند پرسید كه چرا می میریم و برای چه می كشیم. این جنگ هم مثل همه جنگ های دیگر است.
ابتدا هیچ كس نمی پرسد، چرا اما وقتی بیشتر در جنگ فرو می روند، سئوالاتی كه پرسیده می شوند، پیچیده تر هستند.ما قبلاً نیز در چنین موقعیتی قرار داشته ایم، بیش از یك بار. جنگ ها با تاییدات ملی گسترده آغاز می شوند و با بحرانی عظیم خاتمه می یابند. آنهایی كه اكنون از اجماع نظر بهره مند هستند و در آن غوطه می خورند باید بدانند كه هیچ چیزی تا ابد دوام ندارد. این جنگ به مسئله ای غامض تبدیل خواهد شد. وقتی معلوم شود نیروی هوایی كافی نیست، تهاجم زمینی كه آغاز شده است شدت خواهد یافت. واژه ها و عبارات تكراری در مورد باتلاق بودن لبنان بار دیگر احیا می شود و هنگامی كه در تعقیب خانه به خانه سربازان كشته شوند، همان طور كه اكنون هر روز شاهد آن هستیم، اعتراض ها بلند و جامعه دچار چنددستگی خواهد شد.اكنون اسرائیل درصدد حذف حزب الله است.
آرزویی كه برای اثبات پیروزی سر دشمن را نشانه می رود. نمی توان هیچ نوع منطق و امكان تحققی برای آن متصور بود. بار دیگر ارزش آن را دارد تا ده ها نفری كه اسرائیل در لبنان ترور كرد، به خاطر بیاوریم. از عباس موسوی گرفته تا شیخ احمد یاسین هر یك با فرد جدیدی جایگزین شدند كه معمولاً از نفر قبلی باهوش تر و فعال تر بوده است. اهداف جنگ نباید بر مبنای انگیزه های مبهم تعریف شوند، حتی اگر در پاسخ به آرزوها و مطالبات توده مردم باشند. اسرائیل تنها نفعی كه می تواند از حذف نصرالله ببرد، این است كه احتمالاً جنگ خاتمه یابد. اما بدون انجام چنین كاری نیز جنگ را می توان پایان داد. هدف دیگر كه بازگرداندن زندانیان است می تواند از طریق مذاكره برای رهایی آنها تحقق یابد. اسرائیل می توانست پیش از جنگ نیز این راه حل را بیازماید.هنوز بسیار زود است كه در مورد دستاوردها و شكست های این جنگ قضاوت كنیم. آن روز زمانی فرا خواهد رسید كه مشخص شود این جنگ بیهوده بوده است. مثل تمام جنگ هایی كه اولین گزینه ایجاد درگیری و نزاع است.
توقف این جنگ در موقعیت كنونی دستاورد اندكی را با صرف هزینه ای اندك تضمین می كند. اما ادامه آن هزینه ای سنگین را بدون دستیابی به پاداشی درخور، تضمین خواهد كرد. از این رو اسرائیل باید متوقف شود و از جنگ دست بكشد. رئیس جمهور آمریكا می تواند ما را به ادامه جنگی كه خواهان آن است، ترغیب كند. نخست وزیر انگلیس می تواند از ما در پارلمان كشورش حمایت كند، اما در اسرائیل و لبنان خون ها در حال ریخته شدن هستند، وحشت و هراس شدت می گیرد و هزینه ها در حال افزایش هستند این در حالی است كه همه اینها به خاطر هیچ و پوچ اتفاق می افتد.پس از انتخاب جورج بوش به عنوان رئیس جمهور آمریكا و حادثه ۱۱ سپتامبر و همچنین با ظهور صهیونیسم مسیحی در آمریكا، اسرائیل با شدت بیشتری مورد حمایت قرار گرفت. افزون بر این اسرائیل دیگر صاحب قوی ترین نیروهای نظامی منطقه بود، هرچند كه تهدیدات جدیدی از سوی بمب گذاران انتحاری درون اسرائیل و موشك های جنوب لبنان، خود را بروز داده بودند. اما اسرائیل هیچ یك از این تهدیدات را نمی توانست به یك كشور دشمن نسبت دهد. همچنین هیچكدام از آنان با راه حل هایی آسان قابل رفع نبودند. علاوه بر این در دوران آریل شارون علاقه چندانی به توافق با فلسطینی ها وجود نداشت.
در اواسط دهه جاری فقط جامعه ای مقتدر و نظامی شده برجای مانده بود كه آسیب پذیری در آن به حسی رایج تبدیل شده بود. همچنین این موضوع كه باید با تمام قوا در مقابل خطرهایی كه جامعه اسرائیلی را تهدید می كند، به یك فرهنگ فراگیر تبدیل شده بود. پس از نزدیك به چند دهه نزاع، كشته شدن هزاران اسرائیلی، ده ها هزار عرب و آوارگی میلیون ها فلسطینی در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن، اسرائیل همچنان از یك زندگی راحت در درون مرزهای فرضی خود محروم بود. این در حالی است كه اسرائیل امیدوار بود بتواند با اتكا به قدرت محض نظامی خود، دشمنان خارجی اش را از حركت بازدارد.
تاثیر موشك های حزب الله نباید كوچك شمرده شود. این موشك ها دست كم از نظر توانایی با موشك های اسكاد عراق كه در سال ۱۹۹۱ آمریكایی ها را مجبور كردند به منظور جلوگیری از درگیر شدن اسرائیل در اولین جنگ عراق تمام منابع خود را در این جنگ به كار گیرند، برابری می كنند. افزون بر این، موشك هایی كه به حیفا و سایر شهرهای اسرائیلی اصابت كردند مستقیماً از سوی یك كشور دشمن پرتاب نشده اند، بلكه متعلق به دشمنی هستند كه موقعیت مشخصی ندارد. اسرائیل طوری به این حملات واكنش نشان می دهد كه با راهبردهای درازمدت این رژیم مطابقت داشته باشد. اسرائیل مستقیماً درصدد ضربه زدن به حزب الله نیست، بلكه تلاش می كند كل اقتصاد لبنان را هدف قرار دهد. با توجه به روند كنونی اسرائیل می خواهد این جنگ را تا زمان به پایان رسیدن مهمات حزب الله دهد. واشینگتن با هیچ یك از این حملات مخالفت نخواهد كرد.
این روند بر مبنای استراتژی های نظامی اسرائیل گریزناپذیر است، اما بر اساس روند تحلیلی اوضاع اسرائیل به دو دلیل عمده برای این رژیم خطراتی نیز در پی دارد. اول این كه ادامه این روند می تواند موج جدیدی از نفرت از اسرائیل و آمریكا را در سراسر منطقه ایجاد كند كه به رادیكالیزه شدن بیشتر در سال ها و حتی دهه های آتی منجر خواهد شد. این وضعیت تنها توسط عده خاصی قابل شناسایی است. رسانه های اروپایی به صورت محدودی اخبار مربوط به روستاهایی را كه مورد حمله قرار گرفتند و شهروندانی كه كشته شدند پوشش دادند و در آمریكا نیز در واقع به هیچ وجه به این وقایع توجهی نشد، این در حالی بود كه الجزیره و سایر شبكه های خبری منطقه كاملاً رویدادهای مربوط به لبنان را بازتاب دادند. دومین دلیل برای اسرائیل بسیار خطرناك است. در هفته اول جنگ ما شاهد بودیم كه موشك های دوربردتری به حیفا اصابت می كنند و یك موشك كروز ضدناو نیز توانست مدرن ترین رزمناو جهان را مورد اصابت قرار دهد. رزمناوی كه احتمالاً به تمام امكانات دفاعی برای مقابله با حملاتی از این دست، مجهز بوده است. ممكن است كه یك كشور ثالث در این میان نقش داشته باشد، اما به هر حال این موشك ها توسط حزب الله مورد استفاده قرار گرفته اند.
چنین تسلیحاتی و با پیچیدگی بیشتر هم اكنون به وفور در بازارهای جهانی در دسترس هستند. اسرائیلی ها مدت ها است كه از این موضوع باخبرند و از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ برای توسعه و تحقیقات ضدموشكی میلیون ها دلار هزینه كرده اند. اما نتایج آن كمترین تاثیر را بر توانایی های حزب الله داشته است و مسابقه بین المللی میان سیستم های موشكی و ضدموشكی همچنان بر همان روال پیشین در جریان است. روسیه و چین هر دو به طور گسترده ای خواهان توسعه بازارهای صدور سلاح خود هستند. این تمایل ابتدا در جهت كسب سود بیشتر است و در درجه دوم متكی به منافعی است كه تكثیر تسلیحاتی می تواند در جهت محدود كردن قدرت آمریكا و جانشینش در منطقه یعنی اسرائیل نصیب چین و روسیه گرداند. این انتظار وجود دارد كه گروه های شبه نظامی نظیر حزب الله (و شاید هم گروه های دیگری كه هنوز تشكیل نشده اند) به سیستم های پیشرفته تری دست یابند كه برد بیشتری داشته و بتوانند نه تنها مناطق شمالی اسرائیل بلكه تمام این كشور را مورد تهدید قرار دهند. بر این اساس اسرائیل و آمریكا احتمالاً تلاش می كنند كه طی دهه آینده یا بیشتر حوزه كنترل پیشگیرانه خود را حتی تا فراتر از مرزهای اسرائیل گسترش دهند. اما این مسابقه ای است كه طرف پیروزی ندارد، مخصوصاً اگر حملاتی كه به غیرنظامیان در لبنان شد در سایر نقاط منطقه نیز تكرار شوند. تركیب انگیزه های خصومت آمیز با نوآوری های فنی و تكنیكی در نهایت طراحان نظامی را با این موضوع مواجه خواهد ساخت كه این رژیم در روندی كه به نابودی خودش منجر خواهد شد، وارد شده است.
اسرائیل مجبور خواهد شد كه در تحلیلی نهایی در پارادایم امنیتی خود بازنگری كرده و به طور فزاینده ای با حزب الله، حماس و دیگران وارد تعامل شود. واكنش گسترده به حزب الله كه هر روز در لبنان حضور آشكارتری می یابد، با تمام پیامد های انسانی اش ممكن است آخرین نمونه از «تفكر كهنه» اسرائیلی باشد. حتی اگر اینچنین باشد، هر نوع تحولی دربرگیرنده روندی طولانی و همراه با درد خواهد بود. اما این تحول در نهایت به وقوع خواهد پیوست و می تواند پیش درآمدی برای یك صلح عادلانه و بادوام باشد.
گیدون لوی روزنامه نگار چپ گرای اسرائیلی
ترجمه: نیره محمودی
منبع: OpenDemocracy
منبع : روزنامه شرق