چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

درباره سریال «از سرزمین شمالی»


درباره سریال «از سرزمین شمالی»
ژاپنی‌ها راه مدرنیته را ده‌ها بار سریع‌تر و کوتاه‌تر از غرب طی کردند و آنها چقدر به این جهش افتخار می‌کنند، اما این مدرن شدن و خودشکوفایی ژاپن باعث نشد که آنها ناگهان از خودشان و رگ‌ و ریشه‌هایشان جدا شوند. آنان لباس‌شان، خانه‌هایشان، سنت‌هایشان را با لعابی نوین و همان زیرساخت‌ها و داشته‌های قدیمی به نسل‌های بعدی انتقال دادند. رسوم سامورایی‌ها، نوع نگرش به جهان و طبیعت و... باعث شده ژاپنی‌ها ثابت کنند روح شرقی همیشه جاری و ساری و زنده است.
رویکرد بسیار افراطی و البته قوام یافته پسامدرنیته به شرق و شرق دور، نشانگر سرچشمه‌های جوشانی است که هنوز در سمت طلوع خورشید می‌جوشند، اما در غرب یعنی جایی که آفتاب غروب می‌کند یا وجود نداشته و ندارند یا اگر بوده، خشکیده‌اند. سریال «از سرزمین شمالی» تجربه‌ای بسیار حساب شده و موفق است. تجربه‌ای که مدرنیته و سنت را با احترام کنار یکدیگر می‌گذارد و به همدیگر پیوندشان می‌دهد. نوستالژی ویران کننده ما شرقی‌ها نسبت به گذشته و فرو ماندن و صد البته گرفتار «فقط افتخار به گذشته‌ها» به خاطر درنیافتن و کشف‌نکردن آینده فراروی ماست، حال آن که نوستالژی از سرزمین شمالی از نوع دیگری است. در این اثر زیبا، خوش ساخت و روان، زندگی از گذشته‌های دور ژاپن تا امروز ناگهان با یک اتفاق ساده مثل طلاق، نوعی لجاجت یا دلبستگی به گذشته‌ها به جهان مدرن گره می‌خورد و از مدرنیته دوباره به گذشته‌ها ارجاع می‌شود. نوع زندگی کردن ژاپنی‌ها و نگاهشان به طبیعت به این خاطر بسیار خاص و ویژه قلمداد شده که این ملت در دورانی کوتاه خود را به غرب گره زد بدون آن‌که دچار خودباختگی شود.
از سرزمین شمالی احساس‌های لطیف و بسیار ظریف و نرم ما شرقی‌ها را در کنار وقار و هیبت و حتی خشونت و گرفتگی ظاهری چهره‌‌ها می‌نمایاند؛ چهره‌هایی آرام و بدون واکنش که در اعماق و ژرفای روحشان توفان‌‌های بسیار بزرگ و غیرقابل سنجش و پیش‌بینی می‌وزد.
ما شرقی‌ها از عاشقانگی و احساس تا قهر با خود و اطراف و طبیعت و احساس‌های متناقض و پیچیده ... سرشاریم، در حالی که این موضوع، زندگی جمعی ماست و عادات و رسوم تلقی می‌شود، اما آنقدر برای غرب و فرهنگ آن رازآمیز و عجیب می‌نماید که هنوز هم پس از دوران پرشور مدرنیته بشدت خود را محتاج رازآمیزی و رازگونگی و رازوری شرقی‌ها می‌بیند. غرب در خودش تامل می‌کند و می‌بیند از داشته‌های بسیار مشرق، انبانش تهی است و روح پر از آفتاب شرقی است که می‌تواند مه‌آلودگی غربی‌اش را روشن و تابناک سازد، بنابراین چشم پسامدرنیته از همان لحظه‌‌های اول در چشمان شرق باز می‌شود و مجموعه از سرزمین شمالی این همه را در کنار یکدیگر به زیبایی تمام گرد آورده است. هر کدام از انسان‌های این مجموعه، گویا یک بخش مهم از روح ژاپن را بدون آن که مخاطب در آن به ویژگی‌هایی مثل گسست برسد، به نمایش می‌گذارد و ما هر بار با دیدن این مجموعه و شنیدن آن آهنگ شیوا که مثل غمی موزون در روح شرقی و پر از آفتاب ما شعر می‌سراید، به یاد خودمان می‌افتیم به داشته‌ها و آینده‌هامان می‌نگریم و می‌اندیشیم که... .

علی‌اکبر مظاهری
منبع : روزنامه جام جم